kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۶۴۹۴
تاریخ انتشار : ۰۷ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۸:۵۲

امر به معروف خیرخواهی دلسوزانه

 
 
منصور حسینی
 
 
یکی از اصطلاحات سیاسی در فرهنگ سیاسی – اجتماعی قرآن، امر به معروف و نهی از منکر است که به عنوان یکی از فروع دین جزو فرائض مسلمان به شمار می‌رود. در نوشتار حاضر نویسنده به ابعاد مختلف این واجب دینی و آثار آن پرداخته است.
***
امر به معروف و نهی از منکر، واجب الهی
خداوند در آیات بسیاری بر وظیفه همگانی امر به معروف و نهی از منکر تاکید و توجه داده و آن را فریضه اسلامی دانسته و آثار و برکات بسیاری را بر انجام آن بر شمرده است. (آل عمران، آیه ۱۱۰؛ نساء، آیه ۱۱۴؛ توبه، آیات ۷۱ و ۱۱۲؛ حج، آیات ۴۰ و 41)
راغب اصفهانی، قرآن پژوه و فرهنگ شناس قرآنی می‌نویسد: به هر کارى که عقلا یا شرعاً نیکو شناخته شود، معروف مى‌گویند(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه عرف)؛ پس امر به معروف، فرمان دادن دیگران به کار و گفتار نیک است.
منکر نیز به هر کاری که عقل و شرع آن را زشت و بد می‌داند گفته می‌شود و نهی از منکر نیز در کنار امر به معروف از دیگر وظایف همگانی هر مسلمانی در جامعه اسلامی است؛ به این معنا که دیگران را از کار و گفتار ناپسند عقلی و شرعی و عرفی نهی کند.
خداوند در آیات قرآن از جمله آیه ۷۱ سوره توبه و ۱۰۴ و ۱۱۰ سوره آل عمران، امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یک واجب و تکلیف الهی بر امت بیان کرده و از آنان خواسته است تا به این وظیفه دینی عمل کنند.
ولایت الهی، خاستگاه امر به معروف
خاستگاه و ریشه وجوب امر به معروف و نهی از منکر همگانی در میان مسلمانان به ولایت الهی می‌گردد؛ زیرا بر اساس آموزه‌های قرآن هیچ کسی را بر کسی ولایت نیست و تنها خداوند است که دارای ولایت است؛ او به عنوان آفریدگار و مالک هر موجودی، تنها اختیاردار دیگران است و می‌تواند ولایت به معنای سرپرستی و حکومت و حاکمیت داشته باشد.
این که برای والد و پدر، ولایتی بر فرزندان اثبات شده در همان چارچوب آفریدگاری و مالکیت طولی خداوند است؛ لذا به فرزند گفته شده است: انت و مالک لابیک؛ تو و همه مال و ثروتت از آن پدر است و او مالک و صاحب اختیار و ولی طبیعی و قهری فرزند است.(وسائل الشیعه، ج۱۹۵، ص ۱۲، باب ۷۸، ح۲)
پس اگر ولایتی برای کسی اثبات می‌شود می‌بایست در چارچوب ولایت طولی خداوند باشد 
و گرنه کسی را بر کسی ولایت نیست. 
در نظام اسلامی که نظام ولایی است، ولایت پیامبران و امامان معصوم(ع) و در ادامه آن ولایت فقیهان، به ولایت الهی باز می‌گردد و بدون نصب خاص و عام الهی هیچ کسی نمی‌تواند بر مردم ولایت پیدا کند و حکمی را صادر و امر و نهی کرده و اطاعت و فرمان پذیری بخواهد.
نظام ولایی بر چارچوب ولایت الهی به طور طبیعی مبتنی بر محبت دو سویه شکل می‌گیرد، از همین رو جلوه محبت و رحمانیت در نظام ولایت موجب شده که برخی گمان برند که معنا و مفهوم ولایت تنها محبت است، در حالی که برآیند طبیعی ولایت‌، محبت و برآیند طبیعی محبت، اطاعت است. به سخن دیگر، چنان میان مفهوم ولایت با محبت و اطاعت پیوند خورده که نمی‌توان ولایت را بدون محبت و اطاعت تصور کرد. پس هر جا که ولایت است دو ملازم جدایی‌ناپذیر آن یعنی محبت و اطاعت با آن همراه است؛ لذا در آیات ۳۱ و ۳۲ سوره آل عمران بر پیوند محبت و اطاعت و ملازمه آن تاکید شده و می‌فرماید: بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید، و خداوند آمرزنده مهربان است. بگو: خدا و پیامبر را اطاعت کنید. پس اگر رویگردان شدند، قطعاً خداوند کافران را دوست ندارد.
البته خداوند بر اساس همان ولایت خویش، نوعی دیگر از ولایت را برای همه امت اسلام اثبات کرده که از آن به ولایت همگانی تعبیر می‌شود. این ولایت همگانی موجب می‌شود تا هر یک از افراد امت اسلام به عنوان مسلمان نسبت به دیگری ولایتی داشته باشد. در آیات قرآن از این ولایت همگانی در اشکال چندی از جمله امر به معروف و نهی از منکر نام برده شده است.
اصولاً تنها کسانی حق دارند نسبت به کسی امر و نهی کنند که دارای ولایت باشند؛ و اگر خداوند در آیاتی از قرآن امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان یک واجب و وظیفه اسلامی‌، تکلیف همگانی دانسته است، نشان می‌دهد که خداوند برای همه افراد امت اسلام ولایتی را اثبات کرده که می‌توانند بر اساس همان ولایت الهی، دیگران را امر و نهی کنند.
شرایط وجوبی امر به معروف و نهی از منکر
چنان که گفته شد امر به معروف ونهی از منکر یک وظیفه عمومی و همگانی در چارچوب ولایت الهی است.  نخستین کسی که باید در جامعه اسلامی به امر به معروف و نهی از منکر قیام کند، رهبران و حاکمان اسلامی معتقد به ربوبیت خداوندی هستند.
گروه دوم عالمان به کتاب الله هستند که باید به این امر قیام کنند(بقره، آیه ۴۴؛ آل عمران، آیه ۱۱۳ و ۱۱۴) و گروه سوم نیز همه افراد مسلمان است که باید به این کار اقدام کنند و این مسئولیت را به عهده گیرند.(توبه، آیات ۷۱ و ۱۱۲)
از نوع چینشی که بر اساس آیات قرآن مطرح شده می‌توان دریافت که شرایطی برای امر به معروف و نهی از منکر است که مهم‌ترین آنها شناخت معروف و منکر و امکان تاثیرگذاری و قدرت و قوت بر انجام امر و نهی به شکل عملی است.
از آیه ۱۰۴ سوره آل عمران این معنا به دست می‌آید که نظام اسلامی باید تشکیلات و افرادی را برای این مسئولیت معین و آنان را مامور امر به معروف و نهی از منکر کند. این بدان معناست که گروهی باید در این کار، معروف و منکر شناس باشند و توانایی اعمال مواخذه و مجازات را نیز دارا باشند و شرایط عمل به معروف را در جامعه فراهم آورند؛ زیرا اگر از منکری نهی می‌شود باید شرایط اجرای معروف فراهم باشد. به این معنا وقتی گفته می‌شود زنا و لواط نکنید، باید شرایط ازدواج بر اساس سنت الهی فراهم باشد.(هود، آیه ۷۸؛ حجر، آیه ۷۱).
البته وجود تشکیلات و یا نهاد  امر به معروف و نهی ازمنکر موجب نمی‌شود تا مسئولیت همگانی مردم نسبت به امر به معروف و نهی از منکر در سطح گفتاری حذف شود. در حقیقت هر کسی دست کم می‌بایست در سطح گفتاری و انکاری یعنی با زبان و قلب اقدام به امر به معروف و نهی از منکر کند؛ چرا که اگر انکار زبانی انجام نگیرد جامعه ساکت باید پاسخگوی بی‌اعتنایی خود نسبت به منکرات و ترک معروفات باشد؛ چنان‌که گروهی از اصحاب سبت در کنار زشتکاران ماهیگیر در روز شنبه به سبب آنکه سکوت کرده و نسبت به منکر بی‌اعتنا بودند، مجازات شده و تبدیل به بوزینه شدند و تنها آمران به معروف و ناهیان از منکر به سبب انجام وظیفه و تکلیف شرعی توانستند از عذاب و کیفر الهی رهایی یابند.(اعراف، آیات ۱۶۴ تا ۱۶۶)
همگان مسئولند
همانطور که گذشت در نظام اسلامی همگان در مراتبی از شدت و ضعف دارای ولایتی الهی نسبت به یکدیگر هستند. اینکه گفته شده در مراتبی از شدت و ضعف به این معناست که درجه ولایت هر کسی بسته به علم و مسئولیت الهی آنان است. در درجه نخست بیشترین درجه و برترین مرتبه ولایت از آن پیامبران و امامان معصوم(ع) و سپس عالمان اسلامی با مشخصاتی در حد عصمت پایین‌تر و سپس پایین‌تر و پایین‌تر علمی و عملی است.
بر اساس آموزه‌های قرآنی همگان مسئول اعمال و گفتار و رفتار خود هستند، و غیر از خداوند همه بازخواست شده و سؤال می‌شوند و تنها خداوند است که از اعمالش سؤال نمی‌شود: لَایُسْئَلُ عَمَا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُونَ؛ خداوند‌، از آنچه انجام مى ‏دهد، مورد سؤال قرار نمی‌گیرد، امّا آنها (در برابر کارهایشان ) مورد سؤال قرار مى‏ گیرند.(انبیاء، آیه ۲۳)
خداوند حق دارد از دیگران از جمله پیامبران با آنکه دارای عصمت هستند، نسبت به اعمال و کارهایشان سؤال کند؛ چنان‌که از حضرت عیسی‌(ع) سؤال می‌کند که آیا دعوت به خود کرده یا خدا؟(مائده، آیه ۱۱۶)
اما پیامبران به سبب آنکه دارای عصمت از گناه و خطا و اشتباه هستند از سوی مردم بازخواست و سؤال نمی‌شوند؛ زیرا اگر دارای عصمت نباشند نمی‌توان به قول و فعل و تقریر آنان به عنوان حجت شرعی توجه کرده و آنان را اسوه حسنه قرار داد؛ در حالی که آنان اسوه مردمان هستند.(احزاب، آیه ۲۱ و آیات دیگر)
فرق موعظه و نصیحت
در آیات قرآن یکی از واجبات اهل ولایت چون پدر نسبت به فرزند یا شوهر نسبت به همسر و دوست نسبت به دوست امر به معروف یا همان موعظه و نصیحت است.
البته میان موعظه و نصیحت فرق است؛ زیرا موعظه بیان امور کلی به دور از بیان مصادیق شخصی است و واعظ می‌کوشد تا در قالب پند و ‌اندرز راهنمایی داشته باشد بی‌آنکه متعرض امور شخصی یا شخص خاصی باشد. در حقیقت قضایای شخصی در موعظه مطرح نمی‌شود و تنها به کلیات بسنده می‌گردد.
اما نصیحت بیان مصادیق جزیی در گفتار و رفتار شخص به شکل قضایای شخصی است. از همین رو، در منابر موعظه انجام می‌گیرد و در میان دوستان و خانواده نصحیت؛ زیرا دوستان و اهل خانواده نسبت به جزئیات افکار و رفتار یکدیگر آگاهی داشته و به نقد و انتقاد گفتار و رفتار خاص اقدام کرده و در قالب نصیحت از او می‌خواهند تا گفتار و رفتار خویش را اصلاح کند.
در ادبیات عربی به خیاط، ناصح می‌گویند؛ زیرا اشتقاق این واژه از «نصحت الثوب» به معنای دوختن لباس است؛ چرا که خیاط با کار خود مواضع فرسوده جامه را که در معرض پاره شدن قرار گرفته ترمیم می‏کند و از پیشرفت آن جلوگیری می‏نماید. ناصح نیز با نصیحت خویش به ترمیم نقاط ضعف و کاستی‌های منصوح می‏پردازد؛ از این رو نقش ناصح در اصلاح افراد، نقش خیاطی است که لباس کهنه به دست او جلوه تازه‏ای پیدا می‏کند و نواقص آن برطرف می‏ شود.
البته نصح به معنای خالص هر چیزی نیز گفته می‌شود، وقتی عسل را از موم آن از طریق صافی جدا می‌کنند و خالص می‌گردانند، آن عسل خالص از موم را نصح می‌گویند. از همین باب به قلب خالص و پاک از غش و کینه و حسادت و مانند آن نیز ناصح می‌گویند؛ و ازهمین باب است توبه نصوح یعنی توبه خالص.(نگاه کنید: لسان العرب، اقرب الموارد، الصحاح و فرهنگ‌های دیگر لغت عربی)
به نظر می‌رسد کسی می‌تواند نصیحت کند که روحیات و اخلاق شخص را بشناسد و همچون پدر و همسر و دوست به او نزدیک بوده و بتواند نقش ناصح امین را ایفا کند و او را به اموری هدایت و از اموری باز دارد و امر و نهی کند.
بر این اساس، می‌توان در قالب موعظه همان طوری که امت را موعظه کرد دولتمردان را نیز موعظه نمود؛ زیرا بیان کلیاتی از اخلاق و فضایل اخلاقی و حسنات، امری پسندیده است و این‌گونه گفتارها موجب می‌شود تا انسان همواره اصول اخلاقی و فضایل را مد نظر داشته باشد. خداوند در قرآن پیامبر(ص) را فرمان می‌دهد تا با سه روش تربیتی حکمت و موعظه حسنه و جدال احسن مردم را به خیر و خوبی دعوت کند.(نحل، آیه ۱۲۵) لقمان فرزند خویش را موعظه می‌کند و پند می‌دهد.(لقمان، آیات ۱۱ تا ۲۱)
اما نصیحت که بیان قضایای جزئی و شخصی است، در جایی مطرح نشده است؛ زیرا قضایای شخصی و جزئی مرتبط به شخص و در زمان و مکان خاصی انجام می‌گیرد. البته گاه گزارش‌های تاریخی وجود دارد که بیانگر نصیحت است.
آثار نصیحت در جان و جامعه
در سیره پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) می‌توان نصیحت را مشاهده کرد. امام صادق(ع) می‌فرماید: ان رسول‌الله(ص) خطب الناس فی مسجد الخیف فقال: ...ثلاث لا یغل علیه من قلب امری مسلم: اخلاص العمل لله و النصیحه لائمه المسلمین و اللزوم لجماعتهم؛ همانا رسول خدا مردم را در مسجد خیف خطاب قرارداد و فرمود: سه خصلت است که دل هیچ فرد مسلمانی با آن خیانت نکند: خالص کردن عمل برای خدا نصیحت دولتمردان مسلمان و همراه بودن با جماعت». (اصول کافی، ج ۱‌، ص ۴۰۳؛ اصول کافی با ترجمه، ج ۲، ص ۲۵۸)
امیرمومنان علی(ع) به عنوان ولی‌الله می‌فرماید: «و ما أعمالَ البِرّ کُلُّها وَ الْجِهاد فِی سَبیل الله عِنْدَ الأمْرِ بِالمعْرُوف و النَّهَی عنِ المُنکَرِ الاّ کَنَفْنَهٍ فی بحْرٍ لُجِّیٍّ؛ تمام اعمال نیک و جهاد در راه خدا در نزد امر به معروف و نهی از منکر مانند آب دهانی است در دریای پهناور.»(نهج‌البلاغه، حکمت ۳۶۶)
زیرا امر به معروف و نهی از منکر است که می‌تواند هنجارهای جامعه و ارزش‌های آن را حفظ و حمایت کرده و از نابهنجاری‌ها دور نگه دارد.
در آیات و روایات به نقش تاثیرگذار و بسیار مهم و حیاتی امر به معروف و نهی از منکر توجه داده شده که از جمله آنها این سخن امیرمومنان علی(ع) است که می‌فرماید: امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که اشرار بر شما تسلط می‌یابند بعد هر چه فریاد کنید کسی صدای شما را نمی‌شنود.(نهج‌البلاغه، نامه ۴۷)
البته از شروط هر کار خیری داشتن نیت خوب یا حسن فاعلی است‌، از این رو خلوص به‌ویژه در کار خیری چون نصیحت که خود خلوص است به طریق اولی لازم و ضروری است. 
بر اساس آموزه‌های اسلام، نصیحت جزو دین است؛ زیرا انسان مسلمان و مومن کسی است که بر اساس آموزه‌های قرآنی از جمله آیات سوره عصر تنها به فکر خودش نیست بلکه باید توصیه به حق و صبر داشته باشد و دیگران را نیز به سمت خیر و خوبی هدایت و راهنمایی کند وگرنه خسران و زیان از او دست برنمی‌دارد. از همین روست که رسول اکرم (ص) 
درکلامی رسا دین را مساوی با نصیحت دانسته و فرموده است: «الدّین النّصیحه؛ یعنی حقیقت و گوهر و جوهره دین‌، همان نصیحت و اخلاص و خیرخواهی است.(صحیح سنن أبی داود: ۴۱۳۵)
البته در ادامه حدیث بیان شده که نصیحت باید نسبت به چه کسانی باشد. ایشان می‌فرماید: نصیحت باید برای خدا و کتاب خدا و رسول خدا و امامان و مسلمانان و برای عموم مردم باشد. سوگند به کسی که جانم به دست اوست؛ بنده‌ای ایمان نمی‌آورد مگر آنکه آنچه برای خودش می‌خواهد برای برادر دینی‌اش نیز بخواهد.(کنز‌العمال ج ۱۵، ص۸۹۲ و نیز: ج ۳‌، ص ۴۱۳)
البته نصیحت و خیرخواهی گاهی برای اشخاص است و گاهی برای اجتماع‌، گاه با زبان و با قلم است و گاهی به دل و گاهی باعمل و گاهی با سکوت و گاهی با خروش. در روایت معصومین می‌خوانیم: هرکس پنج خصلت را برای من ضمانت کند بهشت را برایش ضمانت می‌کنم؛ نصحیت و خیرخواهی برای خدا و برای پیامبر‌(ص) و برای قرآن و برای دین خدا و برای همه مسلمین. شیخ طُریحی در مجمع‌البحرین در توضیح این روایت می‌نویسد: نصیحت برای خدا همان اعتقاد در وحدانیت او و اخلاص در نیّت عبادت و یاری حق در راه خداست‌، و نصیحت برای قرآن همان تصدیق به آن و عمل به رهنمودهای قرآن و دفاع از آن در برابر تأویل جاهلان و تحریف غالیان و حملات دشمنان است و نصیحت برای رسول خدا(ص) تصدیق به نبوت و رسالت او و فرمانبرداری از امر و نهی اوست.(مجمع‌البحرین، طریحی، ذیل واژه نصح)
نکته آخر اینکه نصیحت هیچ‌گاه زشت نیست‌، گرچه بسا شنونده آن را به جهتی زشت بشمارد و بسا ناصح و خیرخواه که قدرش را ندانند و در حقش جفا و بی‌مهری کنند و به جای سپاسگزاری با او دشمنی نمایند. متأسفانه آن‌طور که تاریخ نشان می‌دهد غالباً خیر‌خواهان مورد بی‌لطفی و جسارت یا حتی آزار و اذیت و بلکه تهدید و شهادت قرار گرفته‌اند و البته این نبوده مگر به تلبیس شیطان و ائمه کفر و جهالت عوام‌، چنان که قرآن کریم در حکایت از گفت‌وگوی حضرت صالح‌(ع) با قومش می‌فرماید: «وقال یا قوم لقد ابلغتکم رساله ربّی و نصحت لکم ولکن لاتُحبُّون النّاصحین؛ و گفت: ‌ای قوم‌، به درستی که رسالت خدایم را به شما رساندم و برای شما خیرخواهی کردم‌، ولی شما خیرخواهان را دوست نمی‌دارید.»(اعراف، آیات ۷۹ و ۹۳)