تغییر دغدغههای غرب در جنگ اوکراین(یادداشت روز)
امروز یکصد و پنجاه و چهارمین روز جنگ اوکراین است. به 5 ماه پیش
برگردید. اخبار روزهای آغازین جنگ را با اخبار این روزهای جنگ مقایسه کنید. یک تفاوت مهم بین اخبار خواهید دید و آن چیزی نیست جز یک تغییر چشمگیر در شکل و جنس اخبار و دغدغه کشورهایی که مستقیم یا غیر مستقیم درگیر این جنگند. چرا این جنگ، جذابیت خبری روزهای آغازین خود را از دست داد؟ چرا مردم (چه در ایران چه در سایر کشورهای دنیا) دیگر مثل سابق، پیگیر اخبار «جنگ در داخل اوکراین» نیستند؟ چرا بر خلاف روزهای اول، امروز دغدغه اول کشورهای درگیر در این جنگ، هرچیزی هست الا جان و مال مردم اوکراین و مسائل
حقوق بشری؟ بخوانید:
یکی از دلایل مهم اینکه این جنگ مثل روزهای آغازین، آن جذابیت خبری را برای مردم ندارد، باز میگردد به یک مسئله روانشناختی: «مشکلات دیگران زمانی برای من اهمیت دارند که خودم درگیر مشکل نباشم»! این جنگ با طولانی شدن، تبعات اقتصادی، سیاسی، امنیتی و اجتماعی بزرگی برای بسیاری از کشورهای دنیا به همراه داشته و این روزها صحبت از قحطی، گرسنگی، گرانی، شورش، اعتصاب و حتی فروپاشی اتحادیه اروپا و تغییر نظم جهانی، مطرح است. در شرایط «بحرانی»، تغییر اولویتها مسئلهای کاملا بدیهی است. این روزها حتی کشورهایی که به آتش جنگ میدمیدند هم زیاد از کُشت و کشتارهای این جنگ صحبت نمیکنند. آنها امروز نگران سوخت و انرژیاند. نگران تورم و کمبود مواد غذاییاند. نگران صدها هزار شغلی هستند که تحت تاثیر این جنگ از بین رفته. نگران دولتهایی هستند که مثل آب خوردن فرو میپاشند و از همه مهمتر نگران زمستانی هستند که در راه است!
28 کشور امروز رسما عضو اتحادیه اروپا هستند که غالبا در حوزه نفت و گاز و بعضا حتی گندم و مواد غذایی، وابسته به روسیهاند. این کشورها بسته به میزان وابستگی که به روسیه یا حتی اوکراین دارند، میزان مشکلاتشان متفاوت است. جالب این که، نوع و شکل موضعگیریشان درباره این جنگ نیز، کاملا وابسته به همین میزان وابستگیشان شده است. مثلا مجارستان بهدلیل این که بیش از 85 درصد به انرژی و گاز روسیه وابسته است، از همان ابتدا طوری علیه تحریم روسیه و این جنگ موضع گرفت که انگار طرف روسهاست! این کشور حتی اخیرا با دور زدن ناتو و اتحادیه اروپا با روسها وارد مذاکرات گازی شد و خشم رهبران برخی کشورهای غربی را برانگیخت. اقدامی که رسانههای وابسته به قدرت در انگلیس آنرا «خیانت مجارستان به اروپا» تیتر زدند! اختلافات از همین جاها بود که خود را بیش از پیش نشان داد. گزارشهایی که از رسانههای معتبر غربی یکی پس از دیگری از راه میرسید نشان میداد، مسئله فراتر از مجارستان و یک کشور و دو کشور اروپایی است. به عنوان فقط
یک نمونه روزنامه اقتصادی«فایننشال تایمز» چند روز پیش نوشت: «برخی از کشورهای اتحادیه اروپا پیشنهاد کمیسیون اروپا برای کاهش وابستگی به گاز روسیه را بسیار سختگیرانه قلمداد میکنند و به دنبال معافیت از طرح بروکسل در این زمینه [ادامه تحریم انرژی روسیه و به تبع آن کاهش 15 درصدی مصرف گاز] هستند و این موضوع ایجاد شکاف در جبهه غرب در مقابله با روسیه را آشکار کرده است.»
مشکل اما در این نقطه نماند. «فرانک والتر اشتاین»رئیسجمهور آلمان پا را فراتر گذاشت و نسبت به خطر «نابودی اتحادیه اروپا» به دلیل بروز این شکافها هشدار داد: «نباید دچار تفرقه شویم و نباید اجازه دهیم کار بزرگمان در تشکیل اروپای واحد که آنقدر امیدوارانه آغاز شده بود، نابود شود... این جنگ تنها در خاک اوکراین در جریان نیست بلکه پایه مشترک ارزشهای ما و نظم صلح ما را متاثر کرده است...»
نگرانی از فروپاشی دولتهای اروپایی، یکی دیگر از دغدغههایی است که شاید در روزهای آغازین جنگ وقوعش حتی به مخیله کسی هم خطور نمیکرد. دولت و مجلس در ایتالیا، تحت تاثیر همین جنگ و همین مشکلات اقتصادی فروپاشیده و سقوط بوریس جانسون، نخستوزیر انگلیس نیز بیارتباط با این بحرانها نبود. اوضاع این روزهای دولت بایدن در آمریکا نیز هیچ تعریفی ندارد و چند روزی است بحث انصراف او از انتخابات 2024 در رسانههای این کشور حسابی داغ است:
«روسیه در همه جبههها در حال پیروزی است. در جبهه نظامی و میدان جنگ و در جبهه سیاسی چنان که شاهد فروپاشی نظامهای سیاسی در اروپا و ادامه سقوط مستمر دولت بایدن در ایالات متحده هستیم... در جبهه اقتصادی، روسیه قواعد بازی را با تحریمهای متقابل علیه غرب تغییر داده است... هیچ چیز نمیتواند روسیه را از پیشروی در هر سه جبهه بازدارد.» (اسکات ریتر، افسر سابق سیا همین سه روز پیش)
یا مثلا این موضعگیری اخیر ویکتور اوربان نخستوزیر مجارستان: «اتحادیه اروپا به یک استراتژی جدید درخصوص جنگ در اوکراین نیاز دارد زیرا تحریمها علیه مسکو جواب نداده است....استراتژی جدیدی مورد نیاز است که باید بر گفتوگوهای صلح و تهیه پیشنویس یک پیشنهاد صلح خوب به جای پیروزی در جنگ متمرکز باشد...استراتژی غرب در مورد اوکراین بر چهار ستون بنا شده است- اینکه اوکراین میتواند با سلاحهای ناتو در جنگ علیه روسیه پیروز شود، تحریمها روسیه را تضعیف و حاکمیت آن را بیثبات میکند، تحریمها بیشتر به روسیه آسیب میزند تا اروپا و این که جهان در حمایت از اروپا صفآرایی خواهد کرد. این استراتژی شکست خورده زیرا دولتها در اروپا مانند دومینو در حال فروپاشیاند، قیمتهای انرژی افزایش یافته و اکنون به یک استراتژی جدید نیاز است...ما در خودرویی نشستهایم که هر چهار لاستیک آن پنچر شده است. کاملاً واضح است که جنگ را نمیتوان به این شکل پیروز شد.»
اینکه «این جنگ اصلا چرا آغاز شد و مقصر چه کسی است؟» نکته مهم دیگری است که پیش از جمعبندی این یادداشت، باید اینجا مطرح کنیم. بنابر اعلام نظریهپردازان مهم و شناخته شدهای مثل «جان مرشایمر» تحلیل غرب راجع به جنگ اوکراین کاملا عکس واقعیت است: «براساس منطق حاکم بر غرب، بحران اوکراین دلیلی جز تهاجم روسیه ندارد و «ولادیمیر پوتین»، رئیسجمهور روسیه با الحاق کریمه درصدد احیای دوباره اتحاد جماهیر شوروی است و ممکن است به تدریج نه تنها بخشهای دیگر اوکراین که حتی بسیاری از کشورهای اروپای شرقی را نیز بخواهد. اما این محاسبات اشتباه است: آمریکا و شرکای اروپاییاش، مسئولان بزرگ این بحران به شمار میروند و اساس آن از تفکر بسط ناتو به عنوان هسته اصلی استراتژی خارج کردن اوکراین از دایره حاکمیتی روسیه و ادغام آن در غرب نشأت میگیرد. همزمان پیشروی اتحادیه اروپا در شرق و حمایت غرب از جنبشهای حامی دموکراسی در اوکراین که با انقلاب نارنجی سال 2004 آغاز شد نیز اهمیت بسیاری داشت. مخالفت رهبران روسیه با گسترش ناتو از اواسط دهه 90 تاکنون تداوم دارد و آنها به وضوح اعلام کردهاند که هرگز بدل شدن همسایگان مهمشان به سنگر غرب را تاب نخواهند آورد و در واقع الحاق کریمه نیز پس از برکناری دولت حامی روسیه از اوکراین، پاسخی بود که پوتین با نگرانی از بدل شدن این منطقه به پایگاه دریایی ناتو داده بود. اما غافلگیری نخبگان سیاسی آمریکا و اروپا از وقایع تنها به دلیل اجرای نسخه نم کشیده آنها از سیاست بینالملل است که تطابقی با قرن 21 ندارد. رهبران اروپا و آمریکا برای تبدیل اوکراین به پایگاه خود در مرزهای روسیه دچار اشتباه شدهاند و حالا که تبعات آن برایشان آشکار شده است، اصرار بر اجرای سیاستهایشان میتواند اشتباهی به مراتب بزرگتر را ایجاد کند.» (فارین افرز)
حالا با توجه به سر بازکردن این مشکلات و «رو» شدن این حقایق که:
- مقصر اصلی آغاز این جنگ آمریکاست.
- برخی از این کشورهای غربی بهدلیل شدت وابستگیشان
(چه در حوزه انرژی به روسیه و یکدیگر و چه در حوزه سیاسی به آمریکا) به راحتی آب خوردن فرو خواهند پاشید.
- احتمال «فروپاشی اتحادیه اروپا» که به قول وزیر خارجه آلمان
«برای تاسیس آن خیلی زحمت کشیدهایم» کاملا جدی است.
- زمستان سختی در راه خواهد بود و کشورهای قدرتمندی در تراز آلمان که برای عبور بدون گاز از آن از هم عزا گرفته و به مردمانشان توصیه میکردند، هنگام استحمام، فقط این قسمتهایی که ما مشخص میکنیم را شست و شو دهید و...
شما پاسخ دهید. اگر همین امروز بین مردم کشورهای گرفتار در این بحرانها و حتی برخی از رهبران سیاسی غرب یک همه پرسی برگزار شود با این مضمون که «اگر به صد و پنجاه و چهار روز پیش برمیگشتید، با نوع مواجهه ناتو با این جنگ موافقت میکردید»؟ اکثرا چه پاسخی میدادند؟ ما فکر میکنیم اکثر پرسش شوندهها پاسخی شبیه به پاسخ اخیر دونالد ترامپ، رئیسجمهور تاجرمسلک و سابق آمریکا میدادند. او با برشمردن مشکلات عدیده اقتصادی و سیاسی حاصل از این نوع مواجهه
در یک جمله کوتاه گفت «این جنگ هیچ ربطی به ما نداشت»(!)
جعفر بلوری