مجاهدی که تعطیلی نداشت...
حدود یک سال قبل در چنین روزهایی بود که حجتالاسلام دکتر محمدحسین فرجنژاد، منتقد و مدرس سینما، در اثر یک سانحه رانندگی مشکوک، به طور شهادت گونهای همراه همسر و فرزندانش دار فانی را وداع گفتند. وی عضو سابق هیئت مدیره انجمن مطالعات سواد رسانه فضای مجازی حوزه علمیه قم و از اساتید برجسته سواد رسانه و صهیونیسمپژوهی بود. او از جمله محققان و پژوهشگران برتر کشور در حوزه سواد رسانه محسوب میشد. از مرحوم فرجنژاد آثار فاخری همچون «دین در سینمای شرق و غرب»، «اسطورههای صهیونیستی سینما»، «سینما و فلسفه شکگرایی و صهیون»، «هیورکایت و سینمای صهیونیسم» و «ارتباط کابالیسم یهودی و مدرنیته» به یادگار مانده است.
دکتر فرجنژاد بهرغم مسئولیتها و فعالیتهای فراوان، در یکی از مناطق فرودست قم اجارهنشین بود و برای چاپ کتابش ماشینش را هم فروخته بود. کتاب «مردی که تعطیلی نداشت» درباره زندگی زندهیاد حسین فرجنژاد به قلم محسن مومنی و توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
به مناسبت سالگرد درگذشت این مجاهد فرهنگی، نظر چند تن از استادان عرصه فرهنگ و رسانه درباره وی را میخوانید:
سعید مستغاثی، منتقد و مدرس سینما درباره دکتر فرجنژاد میگوید: وقتی با او برخورد میکردی، انگار نه انگار که علاوه بر حوزه علمیه، در دو سه رشته دانشگاهی هم تحصیلات عالی دارد و چندین مسئولیت تحقیقاتی و رسانهای برعهده اوست. با صفا بود و خوشمشرب و اهل شوخی و بذلهگویی ولی در عین حال در مسائل مبرم جامعه و به خصوص وضعیت فرهنگی آن، خیلی جدی بود و بسیار عصبی میشد و جوش میزد. موتوری زیر پایش بود (همان موتوری که او و خانوادهاش را بعد از دعای عرفه و در شب عید قربان به ملکوت اعلا برد) و خانه محقری در پاییندستترین بخشهای قم، اجاره کرده بود. آرام و قرار نداشت، یا در حال مطالعه بود و تحقیق و درس خواندن یا در حال بحث و فحصهای فرهنگی و علمی و یا در حال درس دادن و نوشتن... سعی میکرد در تحقیقات و پژوهشهای خود، دانشجویانش را نیز همراه گرداند و از همین روی در تالیف کتابهایش، دهها دانشجو و طلبه شرکت داشتند و هر یک تحت مدیریت او به گونهای بخشی از تحقیق و پژوهش و تالیف را برعهده گرفته بودند که نامشان نیز برروی جلد آن کتابها ثبت شده است. کتابهایی مثل «تحلیل نفوذ فرهنگ کابالیستی در سینما» یا «دین در سینمای شرق و غرب» و یا «اسطورههای صهیونیستی سینما» و...روزگاری نشریه «رواق اندیشه و هنر» را در میآورد و به عمیقترین مسائل فکری هنر در دنیای امروز میپرداخت. روی سینمای امروز دنیا خیلی کار کرده بود، خصوصا روی برخی فیلمها مانند مجموعه «هری پاتر» یا «ارباب حلقهها» که به جرات میتوانم بگویم تقریبا منبع و نوشته و نظری در زمینه آن دو فیلم در دنیا نبود که او پیگیر نشده و از قلم انداخته باشد. مثلا برای «ارباب حلقهها»، همه کُنه و بُن اندیشههای «جی.آر.آر.تالکین» (نویسندهاش) را بیرون کشیده بود.
آیتالله ابوالقاسم علیدوست، از مدرسان حوزه علمیه میگوید: من اولینبار زمانی به ظرفیت این جوان
پی بردم که کتاب ایشان، «دین در سینمای شرق و غرب» را مشاهده کردم. ما همانطور که در پیام تسلیت رحلت ایشان ذکر کردیم، دکتر فرجنژاد را ظرفیتی عظیم میدانستیم، چرا که همواره یک فضا و پنجره جدیدی را در ساحات مختلف مطرح کرده و در آن وارد میشد. جوانی مثل دکتر فرجنژاد راهی را ترسیم کردند که تکلیف عمده جوانان حوزوی و دانشگاهی را مشخص کرد. امروز اگر از بنده بخواهند که یک مصداق از انسان «زمانآگاه» بیاورم، قطعا آن فرد آقای فرجنژاد است. او بهمعنای واقعی کلمه یک طلبه فاضل و زمانآگاه بود.بهعقیده ما یک طلبه زمانشناس برای اینکه بتواند به درد امام خویش بخورد، سه ویژگی نیاز دارد و مرحوم دکتر فرجنژاد این سه ویژگی را در خود داشتند. ویژگی اول طلبه زمانآگاه این است که باید دغدغه داشته باشد. دغدغه دین، دغدغه فهم دین، دغدغه اجرای دین و دغدغه تبلیغ دین. ما مکرر از دوستان ایشان شنیدهایم که میگفتند؛ اگر ایشان احساس میکرد که پانصد کیلومتر آن طرفتر از محل سکونتش یک مشکل فرهنگی وجود دارد و لازم است که کاری انجام دهد، تمام تلاشش را میکرد تا آن مشکل فرهنگی را حل کند و حل میکرد. ویژگی دوم این است که طلبه باید پس از دغدغهمندی، مسلح شود. بعضیها دغدغه دارند، حرف میزنند، انتقاد میکنند، دغدغهمند هم هستند؛ اما مسلح نشدهاند. این عده شاید دغدغهمند باشند، اما توانمند و مسلح به سلاح نشدهاند. دکتر فرجنژاد اینگونه نبود؛ او دغدغه و توانمندی را یکجا جمع کرده بود. ویژگی سوم هم این است که طلبه بعد از اینکه به سلاح مناسب مسلح شد، باید این سلاح را علیه دشمن بهکار ببرد. عدهای از انسانها اول دغدغه پیدا میکنند و بعد مسلح میشوند، اما مثل سربازانی که در سنگر مشغول یکدیگر شده و با هم کشتی میگیرند، عمل نمیکنند؛ بلکه بیرون میآیند و با سلاح خود علیه دشمن مبارزه میکند. دکتر فرجنژاد مصداق روشن اینگونه از افراد بود.
محمد حسنی، مدیرعامل انتشارات جمکران نیز در گفتوگو با سایت فکرت بیان می کند: استاد فرجنژاد شخصیتی ذو ابعاد داشت. کارهای او اداری، ساعتی و قراردادی نبود؛ بلکه در اندیشه او کار کردن دارای هدف والا و بسیجیوار بود. او اهل قلم و گفتگو بود. دشمنشناسی و غربشناسی در منظومه علمی او جایگاه ویژهای داشت. استاد فرجنژاد به خوبی رسانه و اولویتهای مطرح شده در بحث دشمنشناسی را میفهمید. از ایشان به عنوان درجه یکترین دشمنشناس در فضای انقلاب اسلامی میتوان یاد کرد. او پیرامون مباحث اقتصاد و پزشکی (نظام جهانی پزشکی و بهداشتی ایجاد شده توسط مدرنیته) نیز کار میکرد. ایشان سعی میکرد اهداف مختلفی را به صورت موازی با سایر کارها دنبال نماید. او با مراکز و گروههای مختلف همکاری مینمود و نوع نگاهش نسبت به شاگردان، پدرانه و دلسوزانه بود.
دکتر حمیدرضا مقصودی، عضو هیئت علمی دانشگاه قم نیز میگوید: استاد فرجنژاد به این نتیجه رسیده بود، زمانی که میخواهی یک مسئله را در حوزههای مختلف و مسائل روز بررسی کند، لازم و ضروریست که ابواب مختلف آن را باز نماید و به تحلیل و بررسی آنها بپردازد. لذا این حرکت ایشان در شاخههای مختلف تحصیلی و شبکهسازی دانشی ناشی از نگاه پارادایماتیک بود. سیستم فکری محمدحسین، ادراک و دنبال کردن ابواب هنری، سیاسی، فرهنگی و انتقال آن به سایر افراد بود. این استادِ انقلابی در این زمینه تلاشهای فراوانی نمود. محمدحسین بسیار نسبت به مسئله نفود حساسیت داشت. او به راحتی فریب نمیخورد و در مسائل سیاسی و اجتماعی بسیار تیزبین و ریزبین بود و نفوذ و طریقه نفوذپذیری را به خوبی ادراک میکرد. فرجنژاد در حال پر کردن یک خلأ بود و آن خلأ، گفتوگوی بین حوزه نظریهسازان، نظریهپردازان، دانشورزها، دانشجویان و معلمین انقلابی بود. هدف محمدحسین، ایجاد شبکهسازی بود و از این منظر است که او را پرکننده خلأ مینامم. این استاد برجسته در یک اتفاق اجتماعی، بهسرعت رگههای نفوذ را پیدا میکرد؛ چرا که اقدام به بررسی بعد تاریخی آن میکرد. حال اگر کسی به او تهمت توهمزدن میزند، او میآمد و سلسله استدلالهای خود را ارائه میداد. یکی از خصوصیاتی که بهخوبی در محمدحسین دیده میشد، این بود که همیشه مسائل مختلف را میدید و آنها را ادارک میکرد؛ چرا که او گفتگوهای متعددی با تاریخدانها، فیلسوفان، جامعهشناسان و اقتصاددانان میکرد.
ابراهیم دهقان، دبیر جبهه فرهنگی استان یزد هم درباره مرحوم فرج نژاد می گوید: طرح و برنامه استاد فرجنژاد، راهبردی و منطبق بر یک اصول آیندهپژوهی و سند چشماندازی بود که قوه عاقله این سند، خود شخصیت محمدحسین بود. بر اساس مطالعات زیاد، دسترسی به منابع و نگاه حکمتی استاد به مجموعهای از رشتهها و اینکه سعی داشت در این رشتهها سواد خود را افزایش دهد. (۲۰ رشته) در همه طراحیهای استاد، قطعاً بحث غربشناسی قوی و پررنگ بود و گاهی در جلسات خصوصی پیرامون چهرههای مشهور و سخنران دانشگاهی، سیاسی و مذهبی مباحثی را مطرح میکرد که این اساتید با وجود مشهور بودن، وجه دشمنشناسی بسیار ضعیفی دارند. لذا این اساتید، در این مرحله دچار کمبود تحلیل میشوند و نمیتوانند تحلیل درستی داشته باشند و کم میآورند و در نهایت به آن شخصیتی تبدیل میشوند که نباید شوند. ایشان در سال اول در مدرسه تیزهوشان درس خواند و به اذعان خودش، در سال بعد از این مدرسه فرار میکند؛ چرا که احساس و درک او از محیط علمی و علمزده خاص یزد پیدا کرده بود (او مخالف وضع فعلی کنکور بود) و مخالفت خود را با این قداست و اصالت تستزنی برای بچهها به روشنی نشان میداد. به همین دلیل استاد فرجنژاد از این فضای سکولار علمی فرار کرد و به حوزه رفت.
دکتر محمدعلی روزبهانی، مدیر حوزه هنری استان قم نیز اظهار میکند: ایشان به طور جدی میخواست دوستان و نزدیکانش اهل مطالعه و دقت باشند و از آموختن به آنها دریغ نمیکرد. حقیقتاً مخلصانه رفتار می کرد و همه زندگیاش را پای این باور عمیق گذاشت که اسلام و انقلاب اسلامی حق است و ما باید از آن دفاع کنیم. بر همین اساس نیز در عرصه جهاد تبیین به معنای واقعی کلمه فعال و تأثیرگذار بود و بدون تعارف و اغراق از جمله کسانی بود که در مسیر تبیین حق و حقیقت و بحث جهاد تبیین به هیچوجه اهل کم گذاشتن و مسامحه و کوتاهی نبود.
حسن صدرایی عارف، سردبیر خبرگزاری حوزه نیز می گوید: تمام ویژگیهای استاد فرجنژاد در سایه اخلاص میباشد. اخلاص و بیتوجهی ایشان به دنیا زبانزد بود. ما یک دوره «آموزش مهارتهای رسانهای» آنلاین برای روحانیون یکی از استانهای کشور برگزار کردیم که چندین ساعت وقت استاد فرجنژاد را گرفتیم و در آن دوره در خدمت ایشان بودیم. طبیعی است که وقتی یک دوره برگزار میشود، آن استاد وقت میگذارد، مطالعه میکند، ارائه بحث را انجام میدهد و در نهایت به سؤالات مخاطبین پاسخ میدهد. ما از باب تقدیر و تشکر وجه محدود و مختصری را تقدیم اساتید میکردیم؛ چندین ما همکاران ما بسیار دنبال ایشان بودند تا بتوانند یک شماره کارت بگیرند و مؤفق نمیشدند؛ در نهایت در یکی از جلسات به هرنحوی از ایشان به زور شماره حساب گرفتیم و حقالزحمه را واریز کردیم. لذا این بیتوجهی به دنیا در شخصیت این استاد، مشهود بود.