kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۴۳۶۷
تاریخ انتشار : ۰۵ تير ۱۴۰۱ - ۱۹:۴۷
نگاهی به مجموعه تلویزیونی «حکم رشــد»

رُشدی که به حدّ بلوغ نرسید

 
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی
   «حکم رشد» نام مجموعه‌ای ۲۷ قسمتی است که از شبکه ۳ سیما پخش شد. داستان فیلم، در‌باره تقابلِ دو برادر شیری است که یکی در لباس افسرِ وظیفه‌شناس نیروی انتظامی، راه صلاح و درستکاری را برگزیده و دیگری در نقش سردسته اراذل و اوباش، مسیر شرارت و خلاف را می‌پیماید.
 حکم رشد قصه‌ای از تیپ‌ها و شخصیت‌های مختلف است که در کنار یکدیگر به ایفای نقش می‌پردازند. اما هنگامی که بیننده در عمق ماجراهای فیلم به لایه‌های درونی شخصیتشان نزدیک می‌شود، نمی‌تواند با آنها هم‌‌ذات پنداری کند چرا که این فیلم مانند بسیاری از موارد مشابه خود، در شخصیت‌پردازی توفیق چندانی نداشته و بیننده را در انبوهی از رفتارهای متضاد و کُنش‌های متناقض قهرمانان فیلم سر در گم می‌کند. تزلزل شخصیت‌های فیلم، مانعی است در حرکت روند قصه در بستر طبیعی خود و اجازه نمی‌دهد آنچه مورد انتظار است اتفاق بیفتد. مثال‌هایی از این دست: 
۱. مامان توران(با بازی ثریا قاسمی) در منطقی بی‌بنیان، شرارت فرزند شیری خود غلام را امری پذیرفته می‌داند و با آن کنار می‌آید. وی نوچه داشتن، قمه‌کشی و قداره‌بندی غلام را طبیعی و مورد قبول جلوه می‌دهد و تنها زمانی از کوره درمی‌رود که می‌فهمد وی از طریق غیرمشروع کسب درآمد می‌کند. اما واقعیت این است که چنین باوری با شخصیت یک مادر شهید که فرزندان خود را بدون وضو شیر نمی‌داده، هیچ مطابقتی ندارد و اساسا مشخص نیست عوامل فیلم بر چه مبنایی از نگاه این مادر، کسب حرام را ناپسند دانسته اما عربده کشی و اوباش‌گری را امری بهنجار شمرده‌اند! 
 از طرف دیگر به‌رغم شخصیت باهوش و مقتدری که از مامان توران ارائه شده، بیننده وی را ناآگاه و تهی از فراست می‌بیند. زیرا ساده‌لوحانه فریب دروغ‌های غلام را می‌خورد و سال‌های متمادی نمی‌فهمد پسرش فردی خلافکار و جمع‌کننده مال حرام است.
۲. همسر سرهنگ ذبیح پاشا که در کسوت زنی محجبه، باوقار و بسیار محتاط آشکار شده(همچنان که بانوان متدیّن چنین‌اند) در اقدامی تعجب برانگیز و به دور از شأن خود، جلو منزل غلام رفته و سیلی محکمی به گوش او می‌نوازد.
 ۳. سرهنگ ذبیح پاشا که بناست افسری زرنگ و زیرک باشد، در خانه خود و در برابر دختری جوان(ندا قاسمی در نقش سودابه)، به ناگاه منفعل و ناتوان می‌شود و در یک زمان نسبتا طولانی، اجازه می‌دهد دخترک به راحتی از او و خانواده‌اش فیلم تهیه کرده و بگریزد. سکوت مکرر سرهنگ در برابر سرکوفت و کنایه‌های نیش‌دار لات‌های محل و عجز وی از حل مشکلات ریز و درشت، چهره متزلزلی از یک رئیس‌پلیس پایتخت به نمایش گذاشته است.
۴. سلیم پسر سرهنگ پاشا که رابطه عاطفی محکمی با پدر خود دارد و نقش فرزندی دلسوز برای پدر و مادر خود را بازی می‌کند، پس از ربوده شدن تلفن همراهش، بدون هیچ دلیلی ناگهان تبدیل به جوانی عصیانگر می‌شود، به سادگی فریب گروه اراذل را می‌خورد و پدر را مورد شدیدترین انتقادات قرار می‌دهد! وی در حادثه‌ای بسیار تصنعی که حاکی از ضعف ساختار سریال است، مثلا نمی‌تواند از ورود سودابه به خانه‌شان جلوگیری کند. دخترک به زور وارد خانه می‌شود و سلیم در طول ماجرا، چون شخصی درمانده و ناتوان نظاره‌گر حادثه آفرینی او می‌گردد. 
۵. غلام به مقتضای قصه، فردی شرور و عصیانگر است که به هیچ‌کس باج نمی‌دهد. اما در مقابل تهدید کودکانه محبوبه که اگر مرا به همسری نگیری راز پول‌های تو را نزد مامان توران افشا می‌کنم، ناگهان مطیع و منقاد شده و از تعصبی که حاضر نبود با زن نوچه خود ازدواج کند دست می‌کشد.
ساختار ضعیف و عدم انسجام کافی در سریال «حکم رشد»، باورپذیری آن را نزد بیننده با مشکل مواجه می‌سازد. مخاطب که دوست دارد ساعتی را به تماشای قصه‌ای جذاب و آموزنده سپری کند، ناخواسته درگیر ابهامات و تناقضات فیلم می‌شود و در پایان از اینکه قصه را فاقد منطقی روشن و قوی می‌بیند، چندان خشنود به نظر نمی‌رسد. نمونه‌هایی از این نوع ضعف:
- محبوبه خواهر زن سرهنگ پاشا که عامل کشته شدن شوهر خود را سرهنگ می‌دانست، برای انتقام از او تصمیم گرفت با غلام ازدواج کند. ذبیح و خانواده او نیز از این تصمیم محبوبه به شدت اظهار نگرانی می‌کردند. اما هیچ‌گاه مشخص نشد بین ازدواج او و انتقام از سرهنگ چه ارتباطی وجود دارد و این وصلت، چه آسیبی به ذبیح پاشا وارد می‌کند. اگر مقصود این بود که باجناق شدن یکی از اراذل با سرهنگ، حیثیت آن مرد قانون را مخدوش می‌سازد که پیش از آن هم شوهر محبوبه(هاشم) خود یکی از اراذل بوده است و چنان‌که هدف محبوبه این بود که باجناق شدن غلام آن شرور معروف با سرهنگ، ضربه به وی زند، غلام پیش از آن نسبتی به مراتب نزدیک‌تر با ذبیح داشت و برادر وی محسوب می‌شد. اگر حیثیت سرهنگ از این نسبت فامیلی(باجناق شدن با غلام) ضربه‌پذیر بود، باید نسبت برادریِ وی، اعتبار و وجهه ذبیح را خدشه‌پذیرتر کند و حال آنکه چنین نیست.
 - محبوبه پس از کشته شدن شوهرش ‌هاشم تبدیل به زنی به شدت انتقام‌جو و بی‌رحم شده بود و همه مصیبت‌های خود را از ناحیه ذبیح می‌دانست. اما پس از زندانی شدن و تحمل رنج و صدمات حبس که قاعدتا می‌بایست نسبت به سرهنگ پاشا گستاخ‌تر شود و کینه وی را بیش از پیش به دل بگیرد، به ناگاه چهره عوض می‌کند، همه کدورت‌ها را می‌شوید و مهربان می‌شود. اما به چه علت؟ بر کسی معلوم نیست!
- زمینه‌های متعددی وجود داشت که غلام از شرارت دست کشیده و توبه کند. تربیت صحیح، خانواده متدین و وجود مادری درستکار که بدون وضو فرزندان خود را شیر نداده است، بسترهای بسیار مناسبی بود که ایجاب می‌کرد غلام در انتها، عاقبت به خیر شده و به جبران رفتارهای سوء خود بپردازد و یقینا این نوع پایان‌بندی، تاثیر فراوانی بر مخاطبان می‌گذاشت و گروه‌هایی از جامعه را در‌اندیشه توبه فرو می‌بُرد. اما کشته شدن غلام بدون استبصار، یعنی تلف شدن همه آن زمینه‌های خوب و بر باد رفتن امید مادری آرزومند. معمولا حذف چنین شخصیت‌های پردردسر، راحت‌ترین و معمول‌ترین انتخاب فیلم‌نامه‌نویسان است. در این‌جا غلام کشته شد اما نه به دست نیروهای امنیتی تا ملامتی بر آنان نباشد، بلکه به دست شرور دیگری(افشین کافر) و این کلیشه‌ای‌ترین گزینه‌ای است که می‌تواند به نمایش درآید.
- موضوع سریال «حکم رشد» و برخورد پلیس با اراذل به شدت میدانی و پرتحرک (اکشن) است، اما در این مجموعه، از سکانس‌های عملیات‌ پلیس و درگیری با اشرار- جز ‌اندکی- خبری نبود و بیننده صحنه‌هایی غالبا داخلی و تئاتر‌گونه را مشاهده نمود. به‌علاوه در این سریال جای خالیِ اقتدار و توانمندی پلیس به خوبی حس می‌شد. امروزه پلیس ایران از مقتدرترین نیروهای امنیتی جهان است که با دراختیار داشتن مجهزترین فناوری‌ها، در بازه زمانی‌اندک، پیچیده‌ترین تحرکات ضدامنیتی را کشف و خنثی می‌کند. اما این سریال گویا در دهه‌های سی و چهل متوقف مانده و ابزار نیروهای امنیتی را «گشت‌زنی» و امثال آن معرفی می‌کند! البته با چنین رویکردی طبیعی است که سرهنگ پاشا در فرآیندی طولانی و فرسایشی، موفق به دستگیری افشین کافر نشود و این تبهکار هر بار به سادگی از دست پلیس می‌گریزد.
اما از نقاط مثبت مجموعه «حکم رشد» می‌توان به نگاه ویژه فیلم، نسبت به خانواده و اهمیتی که برای محوریت آن قائل است اشاره کرد. با بیان این توضیح که در دوره‌ کنونی، فیلم‌سازان می‌بایست به نوعی مُبلّغ فرزندآوری باشند. اما خانواده‌های موجود در این فیلم، غالبا تک فرزند بودند و این با سیاست‌های تشویق به فرزند‌آوری همراهی ندارد.