چرا تأثیر توسل کم شده است؟
سعید پورملائی هریس
چرا با وجود برکات فراوان توسل، آثار و برکات ارزشمند ناشی از توسل کمتر از گذشته مشاهده میشود؟ در زمانهای قبل، مجالس عزاداری، بسیاری از دردهای بیدرمان را شفا میداد. مردم به طور جدی به اهل بیت «سلامالله علیهم»، متوسل میشدند و نتیجه جدی هم میگرفتند. چرا با وجود این گونه توسلات، مردم گرفتارند و دردهای ناعلاج شیوع فراوانی دارد؟ آیا تاکنون به این موضوع فکر کردهایم که گناهانی که ما در طول شبانه روز مرتکب آن میشویم آیا تنها آخرت ما را نابود میکنند یا در زندگی دنیایی ما نیز مؤثر هستند؟ شاید بسیاری از گرفتاریهای امروز زندگی ما، نتیجه گناهانی است که مرتکب میشویم! اما در پاسخ به این پرسش که چه گناهانی باعث دریده شدن پردههای عصمت، نزول بلا و عدم استجابت دعا میشود باید گفت؛ اساساً هر گناهی به طور کلی سبب میشود که پردههای عصمت انسان دریده شود؛ هر گناهی میتواند موجب نزول بلا، عدم استجابت دعا و گرفتن رزق و روزی و برکت از زندگی انسان شود. اصولاً این خاصیت و اثر طبیعی گناه است. این چیزی است که در منابع دینی ما به آن اشاره شده در احادیث آمده است که خداوند میفرماید: گاهی بنده از من حاجتی میطلبد و من آن را اجابت میکنم، ولی او گناه میکند، من هم به فرشتگان میگویم: این بنده به وسیله گناه، خود را در معرض خشم من قرار داد و خود را مستحق محرومیت از نعمت من کرد، پس از این به خواسته خود نزد من نایل نخواهد شد، مگر به بندگیم گردن نهد.(1) همچنین امام علی علیهالسلام فرمود: سوگند به خدا هیچ نعمتی از مردمی گرفته نمیشود، مگر به علت گناه آنها.(2) در چند جمله نخست از دعای کمیل، پیشوای پارسایان امیرالمؤمنین علیهالسلام شاید به همین مسئله نظر داشته باشد و با تکرار این جملات میخواهد بگوید خدایا، هر گناهی که موجبات دریدن پرده عصمت، نزول بلا، عدم استجابت دعا و... میشود را، بر من ببخش، چنان که در انتهای این جملات میفرماید: هر جرم و گناهی که مرتکب شدم و هر خطا و اشتباهی را که از من سر زد، بر من عفو کن. اللهم اغفر لی الذنوب التی تهتک العصم؛ اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل النقم؛ اللهم اغفر لی الذنوب التی تغیر النعم؛ اللهم اغفر لی الذنوب التی تحبس الدعاء؛ اللهم اغفر لی الذنوب التی تقطع الرجاء؛ اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء.
ارتباط بلاها و مصیبتها با گناه و معصیت، به گونهای است که قرآن کریم هر پیشامدی را که برای انسان رخ دهد براثر گناه دانسته، میفرماید: هر بلا و مصیبت که به شما برسد، به خاطر اعمالی است که انجام دادهاید و بسیاری از آنها را نیز خداوند عفو میکند.(3) بنابراین، از مجموع آموزههای دینی اعم از آیات و روایات استفاده میشود که گناه، نقش مهم و مؤثری در نزول بلا دارد به عنوان نمونه، امام صادق علیهالسلام فرمود: زندگی موجودات دریا بر اثر باران است، هنگامی که باران نبارد، هم خشکیها و هم دریاها به فساد و نابودی کشیده میشوند و این هنگامی است که گناهان فراوان شود.(4) اینها نمونههایی از روایاتی است که به صورت کلی به بیان عواقب گناه میپردازد.
طبق تصریح قرآن کریم، گناه اجتماعی، مانع بزرگی برای نزول رحمت پروردگار متعال به شمار میرود. براین اساس، گناهکار، لیاقت برخورداری از برکات ناشی از توسل را ندارد و به ناچار باید عذابی که در اثر رواج گناه فراهم کرده، بچشد. « ظهر الفساد فیالبر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون» (روم، 41) به سبب اعمال مردم، فساد در خشکی و دریا آشکار شد تا به آنان جزای بعضی از کارهایشان را بچشاند، باشد که باز گردند. در واقع در جهانی که نظام «علی و معلولی» بر آن حاکم است، نمیتوان هیچ پدیدهای را بیعلت شمرد و از طرف دیگر نمیتوان مصیبتها را به خداوند متعال که خیر محض است نسبت داد؛ پس این انسان است که مصیبتها را به خود متوجه میسازد. آیات قرآن مبین این واقعیت است که بسیاری از مصیبتها و محرومیتها از گناه ناشی میگردد، چنانکه اعمال نیک و تقوا موجب سرازیر گشتن برکات و نعمتها میشود: « و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء والارض» اگر مردم شهرها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میساختند، درهای برکات آسمان و زمین را به روی آنان میگشودیم. در برخی موارد رابطه گناه با مصیبتی که از آن ناشی میگردد، کم و بیش، قابل درک است، مثل اینکه گاهی گناهانی برخی از بیماریها را در پی دارد؛ ولی این رابطه در همه موارد محسوس نیست، گاهی آثاری بر گناه مترتب میگردد که برای انسان قابل درک نیست، رزقی آماده میگردد و به ناگاه انسان از آن محروم میگردد. حال این رزق را از خوراکیها به چیزهای دیگر نیز توسعه دهید؛ چرا که همه نعمتها رزق هستند: خانه رزق است، ماشین رزق است و هر چیز دیگری که انسان از آن استفاده میکند رزق است؛ محرومیت از اینها، در بسیاری موارد، به جهت ارتکاب گناه میباشد. باید رزق را به رزقهای معنوی نیز توسعه داد، چون هر چه موجب تکامل روح ما میشود، آن هم رزق است؛ علم و ایمان نیز رزق هستند، توفیق عبادت نیز رزق است. گاهی ارتکاب گناه موجب میشود انسان از انجام عبادتی محروم گردد، در روایتی آمده است که ممکن است انسان در اثر گناه به نماز شب موفق نشود، گرچه سعی میکند و خود را آماده میسازد که سر ساعت از خواب برخیزد، ولی یا از خواب برمیخیزد و سستی و تنبلی مانع میگردد، یا اصلا از خواب برنمیخیزد. پس سلب توفیق عبادت نیز از جمله عقوبتهای گناه است.
به هر جهت توجه به نتایج شوم گناه از جمله عواملی است که میتواند انسان را از گناه باز دارد، اینکه بیندیشد، گناه او تلاشهای اقتصادیاش را بیثمر کرده، او را از رزقش محروم میکند. تکرار گناه و مداومت آن موجب تیرگی و واژگونی قلب و مسخ انسان از حالت انسانیت به حالت درندهخویی و حیوانصفتی میگردد و نیز باعث گناهان بزرگتر میشود. به عنوان مثال: گنهکاری که برای اولین بار لب به شراب میزند، چون مسلمان است، آشامیدن چند قطره از شراب برای او بسیار سخت است، ولی بار دوم کمی آسان میشود و وقتی زیاد تکرار شد، آشامیدن چند لیوان از آن برای او از آب خوردن آسانتر میگردد. آری! تداوم گناه حتی گناهان بزرگ را برای انسان آسان میگرداند.
در قرآن آیات متعددی در این رابطه وجود دارد، از جمله:
«ثم کان عاقبه الذین أساؤوا السوأی أن کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤون»(روم،10) سپس عاقبت آن کسان که مرتکب کارهای بد شدند ناگوارتر بود زیرا اینان آیات خدا را دروغ انگاشتند و آنها را به مسخره گرفتند. در تاریخ بسیار دیده شده که افرادی بر اثر تداوم گناه و طغیان کارشان به کفر و انکار حق و به مسخره گرفتن آن رسیده است، اینها از آثار شوم گناه است که دامنگیر گنهکار میگردد، چنانکه مداومت بر کارهای نیک و عبادات، موجب صفای دل و نورانیت بیشتر روح و جان میشود. در اینباره به روایات زیر توجه کنید: امام صادق علیهالسلام فرمودند، پدرم میفرمود: ما من شی افسد للقلب من خطیئه ان القلب لیواقع الخطیئه فما تزال به حتی تغلب علیه فیصیر اعلاه اسفله؛ چیزی بیشتر از گناه، قلب را فاسد نمیکند، قلب گناه میکند و بر آن اصرار میورزد و در نتیجه سرنگون و وارونه میگردد و موعظه در آن اثر نمینماید. بهطور کلی هرگونه نکبت و بلا، خواه روحی و خواه جسمی از گناه سرچشمه میگیرد که امام باقر علیهالسلام فرمود: و ما من نکبه تصیب العبد الا بذنب؛ هیچ نکبتی به بنده نرسد مگر به خاطر گناه. حضرت زینالعابدین علیهالسلام میفرماید: «گناه»، سه خسارت سنگین به بار میآورد:
خسارت اول گناه، پوشاندن لباس ذلت
البستنی الخطایا ثوب مذلتی(5)
گناه انسان را در پیشگاه خداوند بسیار خوار و بیارزش میکند. اگر این پستی و بیمقداری در وجود آدم بماند و با توبه، فرد به عزت و شخصیت انسانیاش برنگردد، در قیامت، راه نجات برروی او بسته خواهد بود.
سند این سخن، آیه نهم سوره مبارکه اعراف است که حق تعالی میفرماید: و من خفت موازینه... «خف»؛ یعنی سبک، بیارزش و بیمقدار... فأولئک الذین خسروا أنفسهم بما کانوا بآیاتنا یظلمون (همان). اینها در قیامت میبینند که با گناه، تمام سرمایه وجودشان را تباه کرده و در زندگیشان چیزی که در میزان قیامت قابل وزن باشد تا بر آن پاداش داده شود، نمانده است. و من خفت موازینه فأولئک الذین خسروا أنفسهم بما کانوا بأیاتنا یظلمون. یعنی خسران و تباهی اصل وجود؛ یعنی این قدر بیمقدار و بیارزش شدند که انگار از آنها چیزی نمانده که آن را به حساب بیاورند. اگر این گناهان ظاهر و آشکار هم باشد، در میان خانواده، جامعه و آشنایان، آبرویشان رفته و پیش چشم دیگران هم پست و بیمقدار و بیاعتبار میشوند.
خسارت دوم گناه، دوری از قرب حق
جللنی التباعد منک لباس مسکنتی
به تدریج گناه باعث دورشدنم از حضرتت شده است. این دوری تا جایی ممکن است ادامه پیدا کند که من را از هر عبادتی و خدمتی بازداشته و زمینگیر سازد: ثم کان عاقبهالذین أساءوا السوءی أن کذبوا بایات الله و کانو بها یستهزئون
«گناه»، وقتی زمانش طولانی شود و دایمی گردد و به تعبیر خود قرآن، ما کانو یعملون: پیدرپی و پیوسته شود، تا وقت مرگ باعث میشود که تمام نیروهای معنوی انسان از دست برود و او تبدیل به اولئک کالانعام (اعراف، 179) گردد؛ که دیگر نمیتواند نه قدم عبادت بردارد و نه قدم خدمت. این گونه، «گناه»، انسان را خلع سلاح میکند.
خسارت سوم گناه، مرگ قلب
و امات قلبی عظیم جنایتی
اما ضرر و خسارت سوم گناه که سنگینترین خسارت است و در بیان آن، امام زینالعابدین علیهالسلام خود متأثر شده و در پیشگاه پروردگار به التماس و گریه میافتد: و امات قلبی عظیم جنایتی «گناه»، باعث مرگ قلب میشود.
وقتی قلب بمیرد خدا در افق یک میت، چه طلوعی دارد؟ خدا اگر بخواهد با صفاتش طلوع کند، طلوع حضرت حی در افق حی خواهد بود. هیچوقت حضرت حی در افق میت، طلوع نمیکند، میت هر کس میخواهد باشد.
قلب مرده، نه محل طلوع رحمانیت است، نه محل طلوع رحیمیت؛ نه محل طلوع حکمت است، نه محل طلوع لطف؛ نه محل طلوع مهر است، نه محل طلوع رزاقیت؛ نه محل طلوع ربوبیت.
امیرمؤمنان علیهالسلام این قلب مرده را در سینه هر کس دید، چنین توصیف نمود: فالصوره صوره انسان و القلب قلب حیوان (نهجالبلاغه، خطبه 85). قیافه، قیافه آدمیزاد است و قلب، قلب حیوان؛ یعنی دل، دل شتر، گاو، الاغ، سگ و گرگ است. این دلمردگی، خسارت «گناه» است.
اما درمان این بیماری خانمان سوز
تنها درمان گناه توبه است و توبه یعنی به سوی عزت رفتن. توبه یعنی رفتن به سوی این که صلاح از دست رفته را برگرداند. توبه یعنی مرده را زنده کردن. این روزها بساط گناه داغ داغ است. بسیاری از کارها در ابتدای راه گناه به نظر نمیرسند. شیطان با ابزار گوناگون چنان ظاهرسازی میکند که گاه معصومترین افراد را نیز با خود همراه میسازد. در این مسیر بخت با کسانی یار است که زودتر متوجه شوند و راه بازگشت را بیابند.
نقشه کارآمدی که شیطان از قدیمالایام برای جوانان داشته و هنوز نیز از آن به خوبی استفاده میکند آن است که ای جوان! تا جوانی، جوانی کن. وقتی پیرشدی توبه خواهی کرد و آنقدر جهان را زیبا در نظرش جلوهگر میسازد که فراموش میکند دوستانش را که در سنین جوانی دارفانی را وداع گفتند و غافل میگردد که شاید فردا نوبت او باشد و بدون آنکه پیری را تجربه کند به سوی حق رهسپار شود.
خداوند متعال و ائمه (علیهمالسلام) برای توبه جوانان ارزش فزایندهای قائل هستند و آنچه از بررسی کلمات این بزرگواران به دست میآید آن است که بازگشت جوان به سوی خداوند ارزشمندتر از توبه افرادی است که عمری از آنان گذشته و پس از تجربه گناهان فراوان به سوی حق بازگشتهاند.
یکی از مهمترین اقداماتی که در جهان کنونی باید انجام داد تا از دامهای شیطان در امان ماند تقویت نیروی عقل میباشد. امام صادق(علیهالسلام) در روایتی به هشام چنین میفرمایند:
... «یا هشام الصبر علی الوحده علامه قوه العقل فمن عقل عن الله اعتزل أهل الدنیا و الراغبین فیها و رغب فیما عندالله و کان الله أنسه فی الوحشه و صاحبه فی الوحده و غناه فی العیله و معزه من غیر عشیره...؛ ای هشام! صبر بر تنهایی نشانه قوت عقل است. کسی که از خدا خردمندی گرفت از اهل دنیا و دنیاطلبان کناره گیرد و به آنچه نزد خداست بپردازد و خدا انیس وحشت او و یار تنهایی او و اندوخته هنگام تنگدستی او و عزیزکننده اوست بیفامیل و تبار». (أصول الکافی، ترجمه مصطفوی، ج1، ص19 و 20)
زندگی در این جهان پر هیاهو بسیار مشکل است. آدمی برای حفظ جان خویش از گناه بایستی از ابزارهای گوناگونی بهره گیرد. یکی از بهترین این وسایل عقل است. بررسی آیات و روایات حاکی از این مسئله میباشد که عقل از جایگاه بسیار بالایی نزد خداوند متعال و ائمه (علیهمالسلام) برخوردار است. البته باید این نکته را درنظر قرارداد عقلی که در آیات و روایات مورد تأیید قرار گرفته است، عقل تبعیتکننده از قرآن، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله وسلم) و جانشینان به حقشان میباشد و منظور از تعقل در منابع دینی، تعقل قرآنی خالص به دور از آرا و اصطلاحات فلسفی، عرفانی و غیره است.
زمانی که نادرستی مسیر برای انسان عاقل مسجل گردد راه خویش را تغییر میدهد حتی اگر دوستان و آشنایانش همچنان بر اشتباه خویش پافشاری نمایند. چنین فردی میداند که خیلی زود دیر میشود و ممکن است فردا زمانی برای جبران باقی نماند.
در این زمان است که ابواب رحمت الهی بر وی گشوده خواهد شد و در آغوش امن الهی قرار خواهد گرفت. زمانی که جوان تصمیم به توبه میگیرد خداوند پیش از او به سویش خواهد رفت و مسیر را برایش هموار خواهد ساخت. ملائکه به پیشواز او خواهند رفت و علاوه بر پاداش اخروی در نعمات دنیوی نیز غوطهور خواهد بود و به جایگاهی خواهد رسید که پیش از این فکرش را نیز نمیکرد. خداوند خود در قرآن و ائمه (علیهمالسلام) در روایات به مؤمنان وعده دادهاند و وعده آنان حق خواهد بود.
حال اگر کسی بداند کارش اشتباه است و بر کار ناصواب خویش با بهانههایی چون سختی، خجالت، تنهایی و... پافشاری کند غضب الهی دامان او را خواهد گرفت چرا که با دست خویش رحمت خداوند را از خود دور ساخته است.
اگر انسان لذت توبه و نزدیکی به خداوند را تجربه نماید دیگر حاضر نیست لحظهای را به دور از او سپری نماید. تمام امور در دستان اوست و رحمتش تنها شامل کسانی خواهد شد که رو به سویش آورده باشند.
منابع
1- دیلمی، حسن، ارشاد القلوب الی الصواب، ج1، ص150، شریف رضی، قم، چاپ اول، 1412ق.
2- همان.
3- شوری، 30.
4- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج70، ص349، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1409 ق.
5- بحارالانوار، ج91، ص5142