kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۳۴۲۴
تاریخ انتشار : ۲۳ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۸:۲۱

اگر بمانی از دنیا هیچ حظ و بهره‌ای نخواهی داشت (حکایت اهل راز)

 
 
شیخ محمد حسین تهرانی از شاگردان خوب مرحوم آخوند خراسانی بود. وی می‌گفت وقتی به نجف رفتم درس آخوند چیز تازه‌ای برایم نداشت. ایشان در سنّ حدود پنجاه سالگی برایم نقل کرد که: 
در سنّ دوازده سالگی در نجف بیمار شدم، بیماری‌ای بسیار سخت که گویا مشرف به موت شدم. مادرم متوسل به امیرالمؤمنین(ع) شد. 
در آن حال در بستر بیماری بزرگواری را دیدم که فرمود: مادرت آمده و شفای تو را از ما خواسته، اما اگر بمانی از دنیا هیچ حظ و بهره‌ای نخواهی داشت. می‌خواهی بمانی؟
گفتم: چون مادرم من یکی را دارد و دوست دارد بمانم شفا بدهید.
فرمود: بلند شو، خوب شدی.
خیس عرق شدم و حالم خوب شد. مادرم رسید مرا بغل کرد، خوشحال شد. به حرم  بازگشت و تشکر کرد.
مرحوم شیخ محمد حسین، سال‌ها بعد، برایم گفت: تا الآن (در سن 85 سالگی) هیچ حظ و بهره‌ای از دنیا نداشته‌ام.
حاج آقا مرتضی تهرانی فرمودند: وی با آن مقام علمی به‌قدری در فقر بود که تا آقای بروجردی زنده بود، زندگی او را آقای بروجردی اداره می‌کرد. 
بعد امام خمینی که به نجف رفت، هزینۀ زندگی او را ایشان می‌داد. کسی به او زن نداد، تا اینکه کنیز سیاهی آوردند و به ازدواج او درآوردند. از او دو دختر پیدا کرد. 
دختر بزرگش خاله صغری نام دارد و دیگری طوبی که دیوانه است. این یکی دیگری را پرستاری می‌کند.  آنها در حال حاضر حدود صد سال دارند و در تهران زندگی می‌کنند و ادارۀ زندگی آنها توسط اینجانب(مرتضی تهرانی) است.
* کتاب: خاطره‌های آموزنده، نوشته آیت‌الله محمدی ری شهری انتشارات دار الحديث قم