نگاهی به فیلم «بدون قرار قبلی»
بازگشت به خویشتن با ریتم کند!
آرش فهیم
«بدون قرار قبلی» به رغم ریتم نسبتا کند و پارهای از صحنههای اضافه و کشدار، یکی از بهترین فیلمهای سینمای ایران در سالهای اخیر است، فیلمی است قابل تماشا، خوشساخت و متفاوت با خیلی دیگر از فیلمهایی که معمولا در سینما میبینیم.
«بدون قرار قبلی» پنجمین فیلم سینمایی «بهروز شعیبی» در مقام کارگردان است. فیلمساز- بازیگری که معمولا در آثارش به روایت تجربههای زیستی و معنوی انسان معاصر ایرانی در شرایط و موقعیتهای گوناگون میپردازد. شعیبی در «بدون قرار قبلی» نیز همین مضمون را در قالب سوژهای جدید و بکر پرداخته است؛ این بار معنویت و سبک زندگی ایرانی- اسلامی از زاویه نگاه یک زن جوان ساکن در اروپا به تماشا درآمده است. یاسمن، در آلمان به پزشکی مشغول است. او پس از سالها دوری از ایران و در شرایطی که حتی زبان مادریاش را هم با لهجه صحبت میکند، به خاطر درگذشت پدرش مجبور میشود به ایران برگردد و پیگیر امور مربوط به فوت و وصیتنامه پدرش بشود و یک سفر معنوی و هویتمند را برای وی پدید میآید. مراجعه یاسمن به ایران و چالشهایی که پیش روی وی قرار میگیرد، هم یک سلوک معنوی است و هم یک استعاره از بازگشت به خویشتن.
«بدون قرار قبلی» با زبان و در قالبی ساده و بدون اطوارهای معناگرایانه به فیلمی بدون ادعا، بیریا و دور از شعارزدگی تبدیل شده که میتواند مخاطب خودش را با یک موقعیت معنوی شریک سازد و فرصت یک تجربه برای خودشناسی را فراهم سازد.
«بدون قرار قبلی» همچنین یک فیلم ضد جریان غالب و مغایر با کلیشههای رایج در فیلمهایی با موضوعات اجتماعی در سینمای یکی دو دهه اخیر سینمای ما محسوب میشود. یکی از موضوعات برجسته در فیلمهای اجتماعی و واقعگرای ما در دو دهه اخیر، پرداخت سطحی به مسئله مهاجرت و تمایل به زندگی در ینگه دنیاست. یکی از تصاویر کلیشهای از جوانان در خیلی از فیلمهای به اصطلاح رئالیستی و مدعی واقعنمایی، ابراز علاقه یا تلاش برای گریختن از اینجا و رفتن به ناکجا آباد است! اما این بار بهروز شعیبی فیلمی را ساخته که در عین واقعگرایی و حرکت بر مدار رئالیسم و به دور از تصنع و تظاهر، این فرصت را برای مخاطبش فراهم میکند که یک بار دیگر به زیباییهای بیانتهای سرزمین و البته هویت خودش بنگرد.
انتخاب شخصیت محوری که قرار است ماجراها را از چشم او بنگریم و تجربه کنیم، به درستی صورت گرفته است؛ یاسمین، یک پزشک جوان شاغل در آلمان است؛ او در خردسالی وطنش را ترک کرده و حتی فارسی را به طور سلیس صحبت نمیکند؛ اما مرگ پدرش و لزوم رسیدگی به میراث بهجا مانده از وی، پای او را به ایران میکشاند. سفر او به مشهد و تا عمق روستاهای دورافتاده اطراف آن شهر برای یافتن هویت و حقایق گمشده گذشتهاش باعث میشود تا دریابد که زندگی جای دیگری است. چون برخلاف زندگی سرد و ماشینی او در آلمان، او با سرزمین و محیط زیستی متمایز مواجه میشود. اما نقطه طلایی این سفر، زیارت حرم امام علیابن موسی الرضا(ع) است؛ موقعیتی که زمینه را برای تحول روحی و معنوی او فراهم میکند. پلانهای زیبای فیلم از حرم رضوی، مخاطب فیلم را هم به زیارت تصویری میبرد.
«بدون قرار قبلی» بدون اینکه رویکرد مستندگونه پیدا کند یا به تیزر تبلیغاتی برای ایرانگردی تبدیل شود، در بستر درام، به بسیاری از جزئیات و زیباییهای سبک زندگی و فرهنگ ایرانی و اسلامی میپردازد. از خانواده و نقش و جایگاه هر یک از اعضا گرفته تا معماری و طبیعت و موسیقی و... خلاصه، رنگینکمانی فرهنگی را در این فیلم مشاهده میکنیم.
طی سالهای اخیر، مجموعهای از فیلمها که عموما تصویری تیره و منفی از ایران نمایش میدهند راهی جشنوارهها و محافل خارج از کشور میشوند. اما «بدون قرار قبلی» یک جایگزین مناسب برای حضور در مراسم و جشنوارههای سینمایی بینالمللی و اکران در دیگر کشورهاست.