نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
اعتراف دیرهنگام مدعیان اصلاحات به آلتدست بودن آژانس
سرویس سیاسی-
روزنامه شرق در گزارش تیتر یک خود با عنوان «گروگانگیری در آژانس» آورده بود: «از دوشنبه جاری نشست فصلی شورای حکام آغاز به کار کرد. شاید بتوان گفت مهمترین دستور کار این دور از نشست اعضای شورا به صدور احتمالی قطعنامه علیه فعالیتهای هستهای ایران بازمیگردد؛ بههمیندلیل اینبار هم چشمها، نه به هتل کوبورگ در وین بلکه به مقر آژانس بینالمللی انرژی اتمی در پایتخت اتریش دوخته شده که میزبان نشست اعضای شورای حکام است.»
در ادامه این نوشتار آمده: «در فضای سیاسی-رسانهای کشور هم از دوشنبه هفته گذشته با انتشار دو گزارش رافائل گروسی بحث و نظرات متعددی درگرفت که با خبر چهارشنبه پیش رویترز مبنیبر تلاش مشترک ایالاتمتحده، آلمان، انگلستان و فرانسه برای تهیه پیشنویس قطعنامه علیه ایران به اوج خود رسید. در این 9 روز شاهد تحرکات و تکاپوهای سلبی و ایجابی تهران بودیم؛ از سفر باقریکنی به نروژ و تماسهای مکرر امیرعبداللهیان با جوزف بورل گرفته تا خطونشان کشیدنهای سخنگوی دستگاه سیاست خارجی که بهتازگی به سازمان انرژی اتمی هم سرایت پیدا کرده است و موضعگیریهای محمد اسلامی و بهروز کمالوندی را نظارهگر هستیم.»
این متن افزوده: «در همین راستا با وجود مواضع مقامات جمهوری اسلامی ایران مبنی بر همکاری کامل و شفاف با آژانس بینالمللی انرژی اتمی درخصوص نمونهبرداری از برخی مراکز هستهای که به ادعای آژانس مشکوک هستند و نیز ارائه پاسخهای دقیق درباره منشأ پیداشدن مواد رادیواکتیو در سه مرکز هستهای اعلامنشده ایران بازهم از مدیرکل آژانس بینالملل انرژی اتمی ساز ناکوک به گوش میرسد. این پافشاری رافائل گروسی بر همکارینکردن سازمان انرژی اتمی ایران با آژانس شاید از یکسو منبعث از فشار سیاسی واشنگتن باشد و شاید هم به طریق اولی نتیجه سفرش به اسرائیل؛ چون آنگونه که به نظر میرسد مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در دیدارش با بنت به دنبال مقایسه دادههای تهران با اسناد ادعایی تلآویو بود. بههمیندلیل باید اذعان کرد که نگاه گروسی بیش از حد سیاسی یا به قولی بتوان گفت «اسرائیلیزه» شده است.»
نخست اینکه تا همین مقدار هم جای خوشحالی دارد که روزنامههای اصلاحطلب به جایانداختن توپ در زمین خودمان و متهم ساختن کشورمان به دفاع از مظلومیت وطن پرداختهاند. نکته دیگر اینکه آژانس همیشه همین بوده و بعد از این هم همین خواهد بود. مهم این است که ما در کشور به این درک برسیم که هدف نهایی غرب آن است که نگذارد ملت ایران حتی در کمترین حد متعارف نیز از فواید تاسیسات هستهای بهرهمند نشود و در این مسیر به هر خدعه و نیرنگ و تهدید و تطمیعی که شده به هدف خویش دست یابد.
آمريکا و اروپاییها خلف وعده کردند
روزنامه آرمان ملی در مطلبی نوشت: «واقعيت مطلب اين است که پرونده هستهاي ايران يک پرونده سياسي است قبل از اينکه يک پرونده فني باشد. همه قرائن و شواهد و گزارشهايي که آژانس در سنوات گذشته داده، بيانگر اين است که ايران طبق توافقات عمل کرده و انحرافي نداشته است و بيشترين بازرسي را هم آژانس از ايران انجام داده است به گونهاي که شايد به لحاظ تعداد بازرسي قابل مقايسه با کشورهاي ديگر نيست. لذا به اين دلايل آژانس برخورد سياسي با پرونده هستهای ايران انجام داده است. از طرف ديگر سفر آقاي رافائل گروسي به اسرائيل بيانگر اين است که اسرائيل که هم بمب اتمي دارد، هم به ان.پي.تي ملحق نشده و به هيچ يک از قطعنامههاي سازمان ملل و شوراي امنيت عمل نکرده ولي آژانس در مورد اسرائيل نميتواند کاري انجام دهد و به اصطلاح خودش نميتواند اسرائيل را وادار به کاري کند اما درباره ايران اين رفتارهاي خلاف را انجام ميدهد. آنچه مسلم است ايران يکبار در سال 2005 يک تفاهمنامه بينالمللي را پذيرفت و طبق آن تفاهمنامه محدوديتهاي داوطلبانهاي را اجرا کرد. آنکه خلف وعده کرد، آمريکا و سه کشور اروپايي بودند که خواستند کانال اينستکس را راهاندازي کنند ولي عملا اجرايي نشد. رفتارهايي که آژانس انجام ميدهد و به خصوص سه کشور اروپايي در چارچوب حقوق بينالملل نيست.»
شایان ذکر است زمانی که منتقدان برجام میگفتند وعدههای غرب دروغ و فریب است مدعیان اصلاحات میگفتند امضای کری تضمین است و باید به غربیها اعتماد کنیم. حالا بعد از گذشت چند سال لب به اعتراف گشوده که آژانس برخورد سياسي داشته و آمريکا و اروپاییها خلف وعده کردند.
سطح وفاداری و درک مدعیان اصلاحات - اعتدال نسبت به منافع ملی
روزنامه دنیای اقتصاد دیروز گفتوگویی را با حسین موسویان، عضو سابق تیم روحانی در مذاکرات هستهای که به جرم دادن اطلاعات به بیگانگان محکوم شد، منتشر کرد. وی در پاسخ به این سؤال که اصلیترین دلیل مشکلات سیاست خارجی ما چیست؟ گفته است: «از نظر من اصلیترین موضوع این است که بعد از انقلاب، اساس روابط خارجی ما با کشورها بر مبنای «دشمن یا دوست» بوده است. بر این مبنا، به کشورهای دشمن «اعتماد» نداریم و به دوست اعتماد داریم. درحالی که مبنای روابط خارجی و سیاست خارجی ما باید براساس «منافع ملی» کشور باشد.»
گفتنی است، «امضای کری تضمین است» به خوبی سطح وفاداری، کاربلدی و درک مدعیان اصلاحات ـ اعتدال نسبت به منافع ملی را نشان میدهد.
فریبکاری و نفاق رسانهای مدعیان اصلاحات درباره جنگ اوکراین
روزنامه اعتماد روز گذشته گفت وگویی با سفیر جمهور چک در ایران منتشر کرد و ضمن تایید تلویحی تحریم روسیه به خاطر جنگ با اوکراین از سوی کشورهای غربی به نقل از وی نوشت: «ما در جمهوري چك از همه تحريمهاي اتحاديه اروپا عليه روسيه حمايت ميكنيم زيرا اين تنها راه اعتراض و برخورد با روسيه است »
گفتنی است صرف نظر از این که جمهوری اسلامی بحران اوکراین را نتیجه «سیاستهای مداخلهجویانه و انقلابهای مخملی» رژیم «مافیایی» و «بحرانساز» و «بحرانزیست» آمریکا و «علاج بحران اوکراین و قضاوت درباره آن را منوط به شناخت ریشههای واقعی آن» میداند و صرفنظر از این که ایران اسلامی، «برخلاف مواضع دوگانه غربیها همواره مخالف با جنگ و تخریب در همه مناطق دنیا است» و صرف نظر از این که آیا عملیات نظامی روسیه در اوکراین مذموم است یا ممدوح و چه نسبتی با امنیت و منافع ایران دارد و همچنین صرفنظر از این که حملات آمریکا به افغانستان و عراق و دیگر کشورها چه پیامدهایی برای امنیت و منافع ایران داشته و جمهوری اسلامی چگونه توانست تهدیدات را به فرصت تبدیل کند، اما قطعاً ممدوح دانستن یک حمله و مذموم دانستن دیگری، خود بزرگترین مذموم و نشانه یک نفاق است.
بی صداقتی جریان مدعی اصلاحات در قبال جنگ اوکراین درحالی است که بازخوانی سیاست خارجی در دولت اصلاحات نشان میدهد کسانی که از حمله آمریکا به افغانستان و عراق حمایت و به آمریکاییها در این حملات کمک کردند و خود اصلیترین منادیان حمله به افغانستان در زمان حکومت طالبان بودند، اما این روزها درباره جنگ اوکراین ژست مردمی و روشنفکری گرفتهاند بوی نفاق و فریبکاری میدهند!
بعد از حملات ۱۱ سپتامبر اصلاحطلبان و تیم طراح سیاست خارجی دولت اصلاحات حمایت از لشکرکشی آمریکا به افغانستان را به آرزوی روابط با اروپا و آمریکا گره زدند و یک کانال پشتیبان مخفی برای انتقال اطلاعات با دولت جرج بوش پسر ایجاد کردند تا به روند هماهنگی برای حمله به افغانستان کمک کند. رئیسدولت اصلاحات در پیامی کمک به اشغال افغانستان را بهعنوان فرصتی برای آشتی با آمریکا عنوان نمود تا جایی که وزارت خارجـه با عبور هواپیماهای آمریکایی از فضای کشور موافقت کرد!
اوج تناقض اصلاحطلبان زمانی آشکار میشود که این حضرات در دولت خود قبل از حمله آمریکا به افغانستان، در نشست فوقالعاده شورای عالی امنیت ملی کشور حمله به افغانستان را علیرغم اینکه در تناقضی حاکمیت طالبان را به رسمیت شناخته بودند به تصویب رساندند که البته رهبری چنین مصوبهای را هیچگاه تأیید و امضا نکردند. بماند که بوش بعد از استفاده از دولت اصلاحات در اشغال افغانستان، به ریش آنها خندید و پاداش این خوشخدمتی را با محور شرارت خواندن ایران داد!
اینگونه مواضع متناقض و مذبذب درباره جنگهای متعدد آمریکا علیه ملتهای مظلوم منطقه بلکه جهان و جنگ روسیه با اوکراین نشان میدهد در یکی منافع شخصی و جناحی کاسبان جنگ تأمین میشود و در دیگری نمیشود!