نگاهی به فصل دوم «تهران» محصول ضدایرانی تلویزیون رژیم صهیونیستی
همزمانی ترور یک مدافع حرم با پخش سریال اسرائیلی با موضوع ترور فرمانده سپاه
آرش فهیم
فصل دوم سریال «تهران» به کارگردانی دانیل سیرکین محصول تلویزیون رژیم صهیونیستی ادامهدهنده فصل اول این سریال، درباره ماجراهای یک عامل سرویس جاسوسی و خرابکاری اسرائیل به نام تامار رابینان در ایران است. او پس از ناکامی در مأموریتش در ایران که اتفاقات آن را در فصل اول دیدیم قصد خروج از ایران را دارد. اما اعدام خالهاش به جرم جاسوسی برای اسرائیل باعث میشود که او یک مأموریت جدید را برای خودش تعریف کند و آن هم انتقامجویی با ترور سردار قاسم محمدی است که در این سریال بهعنوان فرمانده کل سپاه معرفی میشود.
سریال «تهران» هرچند در نگاه اول برای مخاطب عام ایرانی، مضحکهآمیز و مبتذل است. اما بهعنوان یک محصول استراتژیک تلویزیون رژیم اشغالگر قدس، هم برای سینماگران و مدیران سینمایی و تلویزیونی ما و هم برای استراتژیستها و اتاقهای فکر سیاسی و امنیتی ما قابل تأمل است.
مشخص است، فصل دوم سریال تهران هم مانند فصل اول آن برای ایرانیان باورپذیر نیست؛ فضای برساخته از تهران و مردم آن در این سریال، با واقعیت فاصله نجومی دارد؛ نه شکل و شمایل و فضای ترسیمشده در این اثر شبیه به پایتخت ایران است و نه فرهنگ و مناسبات به نمایش درآمده، ربطی به مردم این شهر دارد. به همین دلیل هم مخاطب ایرانی با تماشای این سریال بهویژه در دو سه قسمت اول ممکن است لحظاتی دچار قهقهه شود، چون تصویر «تهران» از تهران و مردم آن، مثل یک کاریکاتور خامدستانه و مبتدیانه است. همچنین فیلمنامه این سریال، پر از حفره و خلأ روایی است و نمیتواند مخاطب را بهعنوان یک داستان واقعی قانع کند. مثلا فرمانده کل سپاه پاسداران تمثیلی در این سریال، نیمه شب، بدون هیچ مقدمه و با رفتاری توهینآمیز به حریم شخصی دوست قدیمی و صمیمیاش یورش میبرد تا او را دعوت به بازگشت به کار کند! مأمور ارشد امنیتی این سریال که فردی باهوش و ذکاوت است، ابتدا یک فرد خارجی - آن هم انگلیسی- را بدون شناخت قبلی بهعنوان رواندرمان همسرش به خانهاش راه میدهد و بعد درباره او تحقیق میکند و... از این نوع گافها در سریال فراوان است. عدم استقبال مردم ایران از فصل اول تهران باعث شد تا تلویزیون اسرائیل برای فصل دوم این مجموعه، سرمایهگذاری بیشتری کند و «گلن گلوز» بازیگر هالیوودی را هم به کار گرفتهاند و به زرق و برق و جاذبههای کاذب و مبتذل هم رو آوردهاند.
اما «تهران 2» نیز مثل فصل اول این سریال بخشی از برنامهها و سیاستهای اسرائیل علیه ایران را برملا میکند. موضوع تهران در فصل اول، زمینهسازی روانی و آمادهسازی افکار عمومی در جهت اقدام برای خرابکاری در سایت هستهای نطنز بود. متأسفانه چند ماه پس از این سریال شاهد اقدام عوامل وابسته به رژیم صهیونیستی در ضربه زدن به آن نیروگاه بودیم.
در فصل دوم نیز موضوع محوری، تلاش یک مأمور موساد برای ترور فرمانده سپاه است. اتفاقا همزمان با پخش فصل دوم سریال تهران با روایت تلاش یک مأمور موساد برای ترور فرماندهی سپاه ایران، شاهد ترور ناجوانمردانه سردارشهید صیادخدایی از پاسداران مدافع حرم بودیم.
«تهران» نوعی مانور تبلیغاتی تصویری برای قدرتنمایی موساد محسوب میشود. آنچه مشخص است اینکه اسرائیل رو به فروپاشی که در فجیعترین دوران حیات نامشروع خودش به سر میبرد و طی 15 سال اخیر در همه جنگهایی که راه انداخته شکست خورده است، سعی دارد تا از طریق این سریال، خود را گنده و ترسناک نشان دهد. به این ترتیب که در این سریال القا میشود، عوامل اسرائیل در همه جای ایران نفوذ دارند و هرجا بخواهند میروند و به هر هدفی که میخواهند میرسند!
نکته قابل تأمل دیگر این است که اگر در فصل قبلی «تهران»، هدف انهدام فعالیت هستهای کشورمان بود و انرژی صلحآمیز هستهای جمهوری اسلامی ایران بهعنوان تهدیدی علیه اسرائیل معرفی میشد، در این فصل، هیچ صحبتی از بمب اتم و انرژی هستهای ایران نیست؛ هدف این قسمت از سریال، نفوذ و تخریب دستگاه امنیتی و دفاعی ایران از درون است. به همین دلیل هم در این سریال، چهره کلیشهای و منفی و غیرواقعی از فرماندهان نظامی و امنیتی ایران به نمایش درآمده است. تهرانِ صهیونیستی هم مثل خیلی دیگر از آثار هنری و رسانهای ضدایرانی سالهای اخیر در جهان، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را هدف گرفته و علیه آن تصویرسازی جعلی نموده است.
«تهران» با وجودی که از نظر کیفیت هنری یک اثر درجه سه محسوب میشود، اما نمونه یک اثر دراماتیک استراتژیک است. سریالی که با هدف پروپاگاندا برای دستگاه جاسوسی رژیم صهیونیستی و علیه دشمن اول اسرائیل یعنی جمهوری اسلامی ایران ساخته شده است و بخشی از راهبردهای نفوذ و خرابکاری این رژیم علیه کشورمان است. واقعیت این است که ساخت فیلم و سریال استراتژیک بخشی از برنامههای سیاسی و بینالمللی دولتها محسوب میشود و با این ابزار، برنامههای آنها سهل و زمینهسازی میشود. با این حال و با وجود چالشها و آرمانهای ایران در عرصه جهانی، بهویژه در حوزه مبارزه با صهیونیسم و امپریالیسم اما ابزارهایی چون فیلم و سریال تلویزیونی کمتر به کمک آمده است.