kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۱۸۷۷
تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۰:۴۷

چانه‌زنی در معاملات از نظر اسلام

 

منصور حسینی
اصل اسلامی انصاف در معاملات
از نظر آموزه‌های قرآن، انصاف به معنای ایجاد برابری و تساوی، یکی از مکارم اخلاقی است. این بدان معنا خواهد بود که انصاف فراتر از فضایل عادی اخلاق چون عدالت است؛ زیرا در عدالت گاه لازم است تا به گونه‌ای عمل شود که اگر درباره خود شخص انجام گیرد، به شدت خشمگین و ناراحت می‌شود؛ به عنوان نمونه قصاص از مصادیق عدالت است که شخص دوست ندارد قصاص درباره خودش اجرا و اعمال شود؛ اما همگی انصاف را می‌پسندند؛ زیرا همانند عفو است که هر کسی دوست دارد اگر اشتباه، خطا‌، گناه و جرمی مرتکب شده، به دیده اغماض به او نگاه شود و از عملش در گذرند و او را عفو کنند. امام على‌(ع) در این باره می‌فرماید: أَعدَلُ النّاسِ مَن أَنصَفَ مَن ظَلَمَهُ؛ عادل‏ترین مردم کسى است که با کسى که به او ظلم کرده با انصاف رفتار کند.(غررالحکم، ج۲، ص۴۳۵، ح۳۱۸۶)
از این سخن امیرمومنان علی(ع) نکته‌ای دیگر به دست می‌آید و آن این است که انصاف به یک معنا از زیرشاخه‌های عدالت است؛ زیرا عدالت به معنای قراردادن هر چیزی در جای مناسب آن یا بخشیدن حق هر صاحب حقی است. پس کسی که انصاف می‌کند، هرگز از عدالت خارج نشده است، بلکه تلاش کرده تا از حق خود بگذرد و با نگاهی منصفانه به مسئله بنگرد؛ به این معنا که خود را جای آن فرد قرار می‌دهد و می‌گوید که اگر من آن سوی ترازو بودم دوست داشتم با من چگونه رفتار شود؟ پس انصاف این می‌بیند که گذشت و عفو کند. البته این گذشت نسبت به حق خود است و نه دیگران؛ از این رو هیچ کس حق ندارد از حق دیگری بگذرد، بلکه عدالت آن است که حق او ادا و عطا شود.
نکته دیگر آنکه عدالت با توجه به موارد، متفاوت است؛ زیرا گاه عدالت در تساوی و برابری است، ولی همیشه این گونه نیست؛ اما انصاف همیشه با برابری معنا می‌یابد؛ زیرا واژه «انصاف» به کسر همزه از واژه عربی «نصف» گرفته شده است. النِّصْف: یکى از دو قسمت مساوى هر چیزى و به زبان فارسی نیم است که جمع آن أَنْصَاف به فتح همزه است. وقتی عربی می‌گوید: رجُلٌ نِصْفٌ؛ اشاره به مرد میانسال و میانه قد و قامت دارد.
اما انصاف بر وزن افعال مصدر باب ثلاثی مزید است. وقتی گفته می‌شود: أَنْصَفَ الرجُلُ إنْصَافاً؛ یعنی آن مرد به مساوات عمل کرد و عدالت مساواتی را به جا آورد. همچنین: أَنْصَفَ الخَصْمَینِ؛ یعنی با عدالت مساواتی میان آن دو قضاوت و رفتار کرد؛ و أَنْصَفَ من فلانٍ؛ یعنی از فلانى حق خود را به مساوات گرفت؛ چنانکه: أَنْصَفَ المَاءُ الإنَاءَ؛ یعنی آب به نیمه ظرف رسید.
انصاف یکی از فضایل اخلاقی است و به معنای مراعات برابری و مساوات در رفتار است.
این مفهوم از انصاف با قاعده طلایی «هر آنچه برای خود می‌پسندی برای دیگران بپسند. در ارتباط است؛ یعنی انصاف به ما حکم می‌کند هر خیری را که برای خود می‌‌خواهیم برای دیگران هم بخواهیم و هر ضرری که برای خود نمی‌پسندیم برای دیگران هم نپسندیم.
در فرهنگ عمومی بارها این نکته تاکید می‌شود که عدالت مقتضی برابری در برابر قانون است. این معنا و مفهوم از عدالت با انصاف هم پوشانی دارد، اما مواردی است که عدالت با انصاف هم پوشانی ندارد؛ زیرا اگر به معنای تساوی و برابری باشد در حق افرادی ظلم خواهد بود. به عنوان نمونه غذای کودک و بزرگسال از نظر میزان نمی‌تواند مساوی و برابر باشد و اگر به هر دو یکسان داده شود در حق بزرگسال ظلم شده است با آنکه انصاف و تساوی و برابری در آن تحقق یافته است؛ ولی این نوع از انصاف عین ظلم است. پس این گونه نیست که همواره انصاف به معنای عدل باشد بلکه گاه از مصادیق ظلم خواهد بود.
امام صادق(ع) فرمود: «برترین اعمال سه چیز است: رعایت انصاف در حق مردم نسبت به خویشتن تا آنجا که چیزى را براى خود نخواهى مگر اینکه همانندش را براى آنها بخواهى و مواسات با برادر دینى در مال و ذکر خدا در هر حال.»(بحارالانوار، ج۷۲، ص ۳۱)
آن حضرت همچنین فرمود: أَلَا أُخْبِرُکُمْ بِأَشَدِّ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى خَلْقِهِ- فَذَکَرَ ثَلَاثَهَ أَشْیَاءَ أَوَّلُهَا إِنْصَافُ النَّاسِ مِنْ نَفْسِک‏؛ آیا شما را به سخت‏ترین چیزى که خدا بر خلقش واجب کرده آگاه نسازم؟ و آنگاه سه موضوع را بیان کرد که نخستین آنها انصاف دادن به مردم است.»(همان)
امیرالمومنین علی(ع) در نامه‌ای به مالک اشتر در این مورد می‌فرماید: نسبت به خدا و بندگانش انصاف را از دست مده و نسبت به اطرافیان و خانواده و زیر دستانت انصاف داشته باش که اگر انصاف، پیشه خود نسازى ستم کرده‏اى و کسى که به بندگان خدا ستم کند خدا دشمن اوست و کسى که خدا دشمن او باشد دلیلش را باطل مى‏سازد و عذرش را نمى‏پذیرد و چنین شخصى با خدا در جنگ است مگر آنکه دست از ستم بردارد و توبه کند.(نهج‌البلاغه، نامه ۵۳؛ غررالحکم، ج۲، ص۲۱۰، ح۲۴۰۳)
اثر انصاف با مردم در اصل به خود فرد برمی‌گردد؛ زیرا از برکات و آثار انصاف در حق دیگران آن است که مردم برای او ارزش و اعتبار قائل شده و سخن و داوری او را می‌پذیرند. امام صادق(ع) فرمود: مَن أَنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ رُضِىَ بِهِ حَکَما لِغَیرِهِ؛ هر کس با مردم منصفانه رفتار کند، دیگران داورى او را مى‏پذیرند.(تحف العقول، ص‏۳۵۷)
جواز چانه‌زدن در معاملات از نظر اسلام
چنانکه گفته شد، چانه زنی در راستای تحقق عدالت تساوی و انصاف است؛ زیرا شخص زمانی به چانه زنی رو می‌آورد که احساس می‌کند انصاف رعایت نشده است؛ هر چند که فروشنده گران فروشی نمی‌کند، ولی انتظار آن است که مومنان و مسلمانان نسبت به هم فراتر از دایره عدالت مثلی عمل کرده و از جایگاه احسان عفوی با هم تعامل و معاشرت داشته باشند.
به سخن دیگر، اگر عدالت تقابلی و مثلی مقتضی این معناست که در برابر هر چیزی از خوب و بد به همان میزان برخورد شود(بقره، آیه 194؛ نحل، آیه 126؛ الرحمن، آیه 60)؛ ولی اسلام بر آن است تا مومنان در سطح عالی‌تر از آن یعنی مکارم اخلاقی با هم معاشرت و تعامل داشته باشند؛ زیرا این سطوح به تقوای الهی نزدیکتر است(بقره، آیه 237) و اصولا خدا مومنانی را جزو مقربان قرار می‌دهد که در سطح اکرام‌، به ایثار بپردازند.(انسان، آیات 8 و9؛ حشر، آیه 9)
با این همه، اگر مسلمانان بخواهند با هم معاشرت و تعاملی داشته باشند، بهتر است که اصل احسان را مراعات کنند که بروز و ظهور مصداقی آن می‌تواند در «انصاف» در معاملات خودنمایی کند. بنابراین، وقتی شخص به چانه زنی رو می‌آورد، خواهان احسان از سوی فروشنده است که در انصاف خودنمایی می‌کند. خریدار می‌داند قیمت بیان شده از سوی فروشنده عادلانه است، ولی خرید و فروشی منصفانه را می‌خواهد؛ و از همین رو به چانه زنی رو می‌آورد تا سودی که فروشنده می‌خواهد ببرد، با گذشت و عفو از سوی او، به یک سود دو سویه میان خریدار و فروشنده تبدیل شود و هر یک نصفی از سود را این‌گونه نصیب خود گرداند.
پس در چانه‌زنی هدف آن نیست که ضرری به فروشنده وارد شود، بلکه از او درخواست می‌شود تا کمتراز قیمت عادلانه، جنس را بفروشد و یا سود کمتری بستاند تا انصاف در سود میان دو طرف به عنوان دو مسلمان یا مومن تحقق یابد.
چانه‌زنی معمولاً بیشتر در اجناس و کالاهای ارزشمند و گران قیمت رخ می‌دهد؛ زیرا در معاملات خرد و جزیی انسان نباید عزت و کرامت خویش را مخدوش سازد و با چانه زنی در چیز کم ارزش اعتبار و شأن خویش را کاهش دهد؛ اما در معاملات مهم و کلان و ارزشمند می‌توان با چانه زنی درخواست انصاف در معامله را داشت تا هر دو طرف به یک معنا سود برند. چانه زنی برای تحقق سود دو طرف و دو سویه و به یک معنا برد– برد است؛ زیرا چنین انصافی نه تنها بیانگر حالت احسان در فروشنده است، بلکه فروشنده از برکات احسان و رسیدن به مقام محسنین که در آیات بسیاری بیان شده، برخوردار می‌شود.
در اسلام گران‌فروشی و کم فروشی به عنوان رفتاری غیر عادلانه محکوم شده است؛ زیرا نه‌تنها آثار مخرب اخروی دارد، بلکه شخص گران‌فروش و کم‌فروش درهمین دنیا ضرر می‌بیند؛ حتی به یک معنا با ظلم و بی‌عدالتی، آتش را می‌خورد هر چند که آن را نمی‌بیند و بدبختی و شقاوت و از دست رفتن سرمایه‌ها از جلوه‌های ظلم و بی‌عدالتی در معاملات است که در آیات قرآن به آن اشاره شده است.(مطففین، آیات 1 تا 4؛ بقره، آیه 174؛ محمد، آیه 12)
چانه‌زنی عملی دو سویه است؛ یعنی هریک از خریدار و فروشنده برآن است تا قیمتی را تثبیت کند که مناسب‌تر و به یک معنا به انصاف نزدیک‌تر است. لذا چانه‌زنی برای رسیدن به قیمت منصفانه مشکلی ندارد؛ از همین رو امام باقر(ع) فرمود: «برای دریافت مبلغ بیشتر با مشترى چانه بزنید؛ زیرا اگر قیمت بالاتر(اما عرفاً مناسب) به شما پرداخت کند، شیرین ‌کام‌تر خواهید بود، و هرآن‌که در خرید و فروش دچار ضرر شود، نه کارش پسندیده است نه اجری خواهد برد».(من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج ۳، ص ۱۹۷)
چانه‌زنی برای هر دو طرف کمک می‌کند تا معامله‌ای را انجام دهند که رضایت طرفین در آن تحقق می‌یابد؛ زیرا اصل در معاملات در قرآن، رسیدن به این حدّ و سطح از توافق است. قرآن می‌فرماید: اى كسانى كه ايمان آورده‏‌ايد! اموال همديگر را به باطل و ناروا مخوريد، مگر آنكه داد و ستدى با رضایت يكديگر از شما انجام گرفته باشد؛ و خودتان را مكشيد؛ زيرا خدا همواره با شما مهربان است و هر كس از روى تجاوز و ستم چنين كند، بزودى وى را در آتشى درآوريم و اين كار بر خدا آسان است.(نساء، آیات 29 و 30)
امام باقر‌(ع) می‌فرمایند: «به خريدار اجازه دهيد چانه بزند؛ زيرا اگر زياد هم پول بدهد، چانه زدن موجب آرامش و رضايت خاطر بيشترش مى شود؛ چه، كسى كه در خريد و فروشش مغبون شود نه كسى او را مى ستايد و نه مأجور است.»(وسائل الشيعة: ج 12، ص 335 )
پس برای دستیابی به رضایت دو سویه، چانه‌زنی می‌تواند کمک کند؛ اما باید توجه داشت که چانه‌زنی برای رسیدن به انصاف و قیمت منصفانه است که در شکل رضایت طرفین خودنمایی می‌کند؛ اما اینکه چانه‌زنی موجب شود تا کالا از قیمت واقعی آن پایین‌تر بیاید و به یک شکلی از دایره عدالت خارج شود، نوعی ظلم به فروشنده و عامل ورشکستی اوست؛ بنابراین، نمی‌باید در چانه زنی شرایط را گونه‌ای قراردهیم که فروشنده برای بر طرف شدن نیاز خویش ناچار شود حتی از قیمت عادلانه پایین‌تر آید و به شکلی متحمل ضرر شود.
از امام صادق(ع) درباره مردى پرسیدند که کالایى دارد و قیمت مشخصى روى آن می‌گذارد و اگر کسی چانه نزند، کالا را با همان قیمت اعلام شده به او می‌فروشد، اما اگر به فردی که چانه‌زده و از خرید با این قیمت خودداری می‌کند، کالای بیشتری را در مقابل همان قیمت اعلامی در اختیارش قرار دهد(تا تشویقی برای خرید باشد)، آیا چنین رفتاری اشکال دارد؟
امام(ع) در پاسخ فرمود: «اگر به حسب مورد به دو یا سه نفری که چانه زده‌اند کالای بیشترى نسبت به دیگران بدهد، ‌اشکالى ندارد، اما اینکه این روش را به‌عنوان روشی ثابت مورد توجه قرار دهد پسندیده نیست».(الکافی، ج‏۵، ص۱۵۲)
چانه‌زنی در سیر و سلوک معصومان(ع) نیز وجود دارد که خود گواه روشنی بر صحت و جواز چانه‌زدن است.(شیخ طوسی، تهذیب‌الأحکام، ج۶، ص۳۵۵) راوی می‌گوید: با گروهی از زائران بیت‌الله در سرزمین مِنا بودیم و در آن سال، گوسفند کم بود، امام صادق(ع) را دیدیم که به شدت مشغول چانه‌زدن با فروشندگان گوسفند بود، بعد از پایان یافتن خرید، رو به ما که منتظرش بودیم کرده و پرسید: «گمان می‌کنم که از چانه‌زنی‌ام شگفت‌زده شدید؟!» گفتیم: آرى، فرمود: کسی که در معامله، ضرر فاحشی کند، نه کارش مورد پسند است، نه اجرى خواهد برد».(شیخ طوسی، محمد بن‌حسن، الإستبصار فیما اختلف من الأخبار، محقق، موسوی خرسان، حسن، ج۲، ص۲۶۷)
ابوحنیفه به امام صادق(ع) گفت: دیروز مردمی که شما را در عرفه دیده بودند، تعجب کردند از اینکه شما در خریدن شتری به این اندازه چانه می‌زنید. امام فرمود: «خداوند راضی نیست که من دچار ضرر فاحشی در اموال خود شوم».(الکافی، ج۴، ص۵۴۶)
موارد پرهیز از چانه‌زدن
البته انسان گاه در شرایط خاصی است که چانه زدن مناسب نیست؛ چنانکه در مواردی نیز نباید چانه‌زنی کرد؛ زیرا در این موارد انسان می‌خواهد کاری را انجام دهد که جنبه معنوی و اخروی آن بیشتر مدنظر و بلکه اصالت دارد. بنابراین، هزینه کردن به هر میزانی به معنای از دست رفتن و ضرر نیست؛ بلکه عین منفعت و سود حقیقی است؛ یعنی همان‌طوری که «افضل الاعمال احمزها؛ برترین و با فضیلت‌ترین اعمال سخت‌ترین آنها است»(بحار الانوار، بيروت، ج67، ص191، باب53)، همچنین پرداخت فزونتر در موارد خاص ثواب بیشتری را برای شخص به دنبال می‌آورد. در روایت است امام حسن(ع) با پای پیاده به سفر حج رفته بودند. در اثر پیاده‌روی زیاد، پاهای ایشان وَرَم کرد. برخی از خدمتکاران به ایشان پیشنهاد دادند که بر مرکب سوار شوند تا اندکی از ورم پای ایشان بخوابد. امام در جواب فرمود: «هرگز! زمانی که به کاروان‌سرای بعدی رسیدیم... روغنی برای این ورم پایم بخرید و در خرید آن چانه مزنید».(طبری، محمد بن‌جریر، دلائل‌الامامه، ص۱۷۳)
همچنین پیامبر اسلام(ص) در وصیت خود به امام علی(ع) فرمودند: «در خرید چهار چیز چانه مزن: گوسفند براى قربانى عید، کفن، برده و کرایه سوارى‏ براى رفتن به مکّه‏».(شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۲۴۵)
امام سجاد(ع) نیز به کارگزار خویش فرمودند: «هرگاه براى حجّ؛ نیازمندی‌های مرا تهیّه می‌کنى آن‌را بخر، ولى با فروشنده راجع به قیمت آن، گفت‌وگو نکن و چانه مزن».(من لایحضره الفقیه، ج‏۳، ص۱۹۷)
البته از سیره و سنت معصومان(ع) برمی‌آید که این چانه نزدن، به شکل مطلق نیست؛ زیرا اگر فروشنده فراتر از قیمت عادلانه، قیمتی را گذاشته و به یک معنا ظلم فاحش است، نمی‌بایست به قیمت فروشنده اکتفا کرد و بی‌چون و چرا آن را خرید؛ بلکه چنان‌که از سیره امام صادق(ع) برمی‌آید می‌بایست چانه زد و قیمت فاحش و غیرعادلانه را نپذیرفت. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الإستبصار فیما اختلف من الأخبار، محقق، موسوی خرسان، حسن، ج۲، ص۲۶۷؛ الکافی، ج۴، ص۵۴۶)
جالب این است که برخی از فروشندگان به سبب آگاهی از شرایط خاص این افراد و اضطرار آنان به خرید قربانی یا کفن و مانند آنها، قیمت‌ها را مضاعف می‌کنند و به شکل فاحش به خریداران ظلم و ستم روا می‌دارند. بنابراین عقلانی نیست که هر قیمتی را که گفته‌اند پذیرفت؛ زیرا خدا کسی را که پذیرای ظلم است، دوست ندارد. البته اگر قیمت عادلانه از سوی فروشنده بیان شد، آن زمان نیازی نیست تا برای رسیدن به قیمت منصفانه چانه‌زنی کرد.
همچنین باید توجه داشت که در چانه‌زنی جایز نیست عیب بر جنس فروشنده گذاشت تا این‌گونه او را وادار به ارزان‌فروشی کرد؛ زیرا چنین رویه‌ای باطل و نادرست است و اخلاق و اصول اسلامی- انسانی با آن سازگار نیست و از نظر فقهی معامله را دچار اشکال می‌کند؛ از همین رو پیامبر اکرم(ص) می‌فرمایند: «أربَعٌ مَن كُنَّ فيهِ طابَ مَكْسَبُهُ: إذا‌اشْتَرى لَم يَعِبْ، و إذا باعَ لَم يَحْمَدْ، و لا يُدلِّسُ، و فيما بينَ ذلكَ لا يَحْلِفُ؛ هر كه چهار امر را رعايت كند درآمدش پاك و حلال است: در موقع خريدِ جنس عيب‌جويى نكند، در موقع فروش تعريف و تبليغ نكند، عيب جنس را از مشترى مخفى نسازد، و در خريد و فروش قسم ياد نكند.»(الكافي، ج5، ص153، حدیث18)
آن حضرت(ص) فرموده اند: «مَن باعَ و‌اشْتَرى فلْيَجْتَنِبْ خَمسَ خِصالٍ، و إلاّ فلا يَبيعَنَّ و لا يَشْتَرِيَنَّ: الرِّبا، و الحَلْفَ، و كِتْمانَ العَيبِ، و الحمدَ إذا باعَ، و الذَّمَّ إذا‌اشْتَرى؛ كسى كه خريد و فروش مى كند بايد از پنج كار دورى ورزد وگرنه نبايد خريد و فروش كند: ربا، سوگند، پوشاندن عيب كالا، تعريف و تبليغ در موقع فروش و بدگويى از كالا در موقع خريد آن.»(بحارالأنوار، ج18، ص95، حدیث103)
پيامبر خدا(ص) همچنین می‌فرمایند: «هركس تقاضاى فسخ كسى را كه در معامله پشيمان شده است، بپذيرد، خداوند در روز قيامت از او درمىگذرد.»(كنزالعمّال: 9657)
اصولا یکی از اصول اسلامی آسان‌گیری در امور تجاری و مالی است؛ از همین رو در قرآن از مومنان خواسته شده تا به کسی که در عسر قرار گرفته سخت‌گیری نکنند و به او در بازپرداخت وام مهلت دهند و حتی اگر دیدند توان پرداخت ندارند، از آن نیز بگذرند(بقره، آیه 280)؛ چرا که آسان گرفتن در هنگام معامله و خرید و فروش نیز در اسلام مورد تأکید است و آن را دارای برکات می‌دانند. پیامبر اکرم(ص) در این‌باره می‌فرمایند: «خداوند متعال كسى را كه در خريد و فروش و پس گرفتن وام گذشت و آسانى نشان دهد، دوست مى‌دارد.» (كنز العمّال: 9426)