kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۱۸۷۳
تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۰:۴۷
تئاتر امروز ایران با فرهنگ ديني چه نسبتي دارد؟

خورشید در سایه!

 

امید صدرایی
روی کار آمدن دولت سیزدهم با شعارها و آرمان‌های انقلابی، انتظار تحول در عرصه‌های مختلف فرهنگی را نیز برجسته ساخته است. یکی از این عرصه‌ها، هنرهای نمایشی و تئاتر است. به ویژه اینکه متأسفانه طی سال‌های اخیر از يك طرف شاهد اجراي نمايش‌هايي به شدت در تضاد با فرهنگ و آرمان‌هاي والاي كشورمان هستيم، و از طرف ديگر نمايش‌هاي مناسب و منطبق با فرهنگ ديني ما بسيار‌اندك هستند. متأسفانه دست‌اندركاران امر، درباره تئاتر ديني حساسيت لازم را ندارند و عمدتا نويسندگي و كارگرداني نمايش‌ها را به افرادي مي‌سپارند كه دغدغه و شناخت كافي نسبت به فرهنگ بومی و ملی ما ندارند.
در اين ميان نمايش‌هاي ناب و به معناي واقعي كلمه فرهيخته بسيار معدود و انگشت شمار هستند. يعني ‌اندك نمايش‌هايي را مي توان نام برد كه مخاطب با تماشاي آنها به كشف و دركي برتر و روشن‌تر از قبل به زندگي و دنيا برسد.
برای تئاتر ایران مشکلات فراوانی را می‌توان برشمرد. مشکلاتی مانند کمبود دستمزدها، کمبود تالار نمایش، ضعف‌های صنفی و معیشتی و.... اما بزرگترین مشکل تئاتر، فقر‌اندیشه و تورم تکرار و تقلید است. کافی است به نمایش‌هایی که در طول سال‌های اخیر اجرا شده‌اند دقت کنید؛ اکثر این آثار بر مبنای نمایشنامه‌هایی از امثال مکبث، چخوف، شکسپیر، ایبسن و... اجرا می‌شوند. نمایش‌هایی مانند «هملت» و «در انتظار گودو» ده‌ها بار اجرا شده‌اند و بر اساس وضع موجود پیش‌بینی می‌شود که باز هم شاهد روی صحنه رفتن آنها خواهیم بود.
معضل بسيار بزرگي كه تئاتر ما را به خود گرفتار كرده، آميخته شدن تظاهر به روشنفكري و خردگرايي با لمپنيسم است. نمود چنين مسئله‌اي، بدپوششي، ايجاد روابط نامتعارف زن و مرد و زير پا گذاشتن حريم‌هاي اخلاقي در برخي نمايش‌هاست.
اما سؤال این است که چرا جریان روشنفکرنما، با این همه ادعا و اطوار متمدنانه، تن به لودگی و لمپنیسم می‌دهد؟ واقعا چرا این افراد مدعی منورالفکری در آثار هنری خود – از جمله تئاتر- ابتذال را به اوج خود می‌رسانند. پاسخ روشن است؛ این جریان مجبور است که برای رسیدن به اهداف خود و باز کردن جا در جامعه، اباحه‌گری را امری عادی جلوه دهد. تا زمانی که مردم اخلاقگرا هستند و عناصری چون حجب و حیا و غیرت در فرهنگ ما برجستگی دارد، پیاده نظام فرهنگی غرب نمی‌توانند در میان مردم نفوذ کنند. مهمترین دلیل انتشار ابتذال جنسی توسط رسانه‌های غربی در جوامع انسانی هم همین است. از این لحاظ، ترویج ناهنجاری اخلاقی و فساد‌نمایی در آثار فرهنگی و هنری به مراتب از سر دادن شعارهای تند سیاسی خطرناک‌تر است.
تمام اين مسائل منجر شده‌اند كه فضای غالب بر تئاتر كشورمان نه تنها نسبتي با دين و مفاهيم ديني نداشته باشد كه در شأن و تراز نام جمهوري اسلامي نباشد.
يكي از پاسخ‌هايي كه معمولا مسئولان تئاتر يا افرادي كه مدافع وضع موجود تئاتر هستند در مقابل انتقادات
مي‌دهند اين است بسيار منفعلانه و محافظه‌كارانه است. آنها مي‌گويند مخاطبان تئاتر بسيار محدود هستند و مثلا يك نمايش در طول يك ماه اجرا، حداكثر با پنج هزار تماشاگر مواجه مي شود. پاسخ ديگر اين گروه اين است كه تئاتر نوعي سوپاپ اطمينان است و از اين طريق مي‌توان روشنفكران اباحه طلب را راضي كرد. اين استدلال‌ها از سر ناآگاهي و خام‌نگري است. زيرا تئاتر نيز مانند ساير رشته‌هاي هنري موظف و مكلف به تحكيم فرهنگ متعالي است و نمي توان با چنين بهانه‌هايي از آن سلب مسئوليت كرد.
تنها راه چاره براي تغيير وضع موجود تئاتر ايران، عوض شدن نوع نگاه مديران و سياستگذاران اين بخش از فرهنگ كشور است. آنها بايد ايمان بياورند كه تئاتر مي تواند در خدمت ارزش‌هاي جامعه باشد و لزومي ندارد كه آن را تبديل به پناهگاه و حياط خلوت ويروس‌هاي فكري و فرهنگي كنيم. براي بهبود اوضاع تئاتر در كوتاه مدت بايد عرصه را براي هنرمندان متعهد و اسلام‌شناس بيش از پيش باز كرد. آثار مرتبط با مفاهيم ديني و تاريخ اسلام بايد بر عهده افرادي قرار گيرد كه نسبت به اين مضامين شناخت و اعتقاد دارند. انحصار اجراي تئاتر بايد شكسته شود. متأسفانه غالب فضا و امكانات تئاتر كشورمان در دست عده معدودي است. عده اي كه اتفاقا كمترين ميزان تعهد را نسبت به فرهنگ ديني قائل هستند. مي‌توان با شكستن اين فضاي انحصاري و فراهم كردن فرصت براي سايرين و به خصوص هنرمندان با استعداد و دين مدار شهرستاني، اين شرايط حاكم بر تئاتر را متفاوت از وضع كنوني كرد.
در دراز مدت هم بايد در فضاي آموزشي تئاتر كشورمان تحولات اساسي صورت گيرد. منبع اصلي هنرجويان و دانشجويان تئاتر در كشورمان هنوز هم متون كهنه غربي و تئوري‌هاي پوسيده نظريه پردازان نمايش در مغرب زمين است. عجيب اين است كه با وجودي كه اين تفكرات و نظريه‌ها در غرب هم به انزوا رفته و محلي از اعراب ندارند، برخي از اساتيد محترم تئاتر ما همچنان آنها را به خورد هنرجويان جوان مي‌دهند.
بومي‌سازي علوم انساني در نظام داشگاهي ايران، بايد در عرصه هنري و از جمله دانشكده‌هاي تئاتر هم انجام شود. فرهنگ اسلامي و منابع ديني موجود، يكي از چشمه‌هاي زلالي است كه مي تواند
روح نسل جوان تئاتر ايران را سيراب كرده و در عين حال عطش جست‌و‌جوي حقيقت را در آنها افزايش دهد.