لکههای تاریک در کارنامه حقوق بشر جهانی
دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان
در اردیبهشت ماه 1347،کنفرانس جهانی حقوق بشر از سوی سازمان ملل متحد در تهران برگزار شد. یعنی رژیم شاهنشاهی در ایران میزبان کنفرانسی بود که در اصولش تضمین حقوق سیاسی، شهروندی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و پایان دادن به همه تبعیضها و زیر پا گذاشتن حقوق بشر و... و بهویژه از میان برداشتن آپارتاید یا تبعیض نژادی مورد تأکید قرار گرفته بود.
آن هم در شرایطی که در آن سالها رژیم شاه پس از سرکوب خونین قیام 15 خرداد 1342 و تبعید مرجع تقلید و رهبر دینی و انقلابی ملت ایران و به شهادت رساندن هزاران نفر از مردم و دستگیری و زندان و شکنجه صدها تن از علما و روحانیون و دانشگاهیان و معلمان و...، در محافل جهانی حقوق بشری، کارنامهای سیاه از خود نشان داده بود.
این واقعیتی بود که حتی برخی از نشریات غربی نیز بدان اشاره داشتند. از جمله نشریه معتبر «اشپیگل» در مورد قیام خونبار 15 خرداد، چنین نوشت:
«... در سال 1963 مراسم سوگواری ماه محرم مبدل به تظاهرات سیاسی بر علیه رژیم میشود، تظاهرکنندگان خواستار آزادی زندانیان سیاسی و اجرای انتخابات آزاد هستند. ساواک و گارد شهربانی و نیروهای ویژه حافظ شاه، وارد عمل شده و هزاران نفر را به مسلسل میبندند. در همین حین خبر میرسد که در ورامین هزاران نفر به قصد پیوستن به تظاهرکنندگان تهرانی اجتماع کردهاند. بار دیگر دژخیمان ساواک وارد عمل شده و ورامین را به قتلگاه صدها نفر مبدل میسازند...»1
ساواک یا سازمان اطلاعات و امنیت شاه، سازمانی مهیب و دهشتناک بود که با کمک موساد و CIA، تاسیس شده و شکنجهگرانش آموزش دیده بودند و وحشیانهترین شکنجههای غیرانسانی توسط همین افراد در سیاهچالهای مخوف ساواک انجام میگرفت.
نشریه «اشپیگل» در همان سالها، شکنجههای مرگبار ساواک را اینگونه تشریح میکند:
«... بریدن دست و پا با اره برقی، بیرون آوردن چشم و کورکردن زندانی، تجاوز با باتوم، انداختن جانوران وحشی در سلول زندانیان، تجاوز به زن و فرزند زندانی در برابر چشمان زندانی و هزاران عمل وقیحانه و جنایتکارانه دیگر از شگردهای ساواک و برای به زانو درآوردن معترضین و مخالفین است... ساواک با همه تلاش خود و با همه فشاری که به مردم وارد میسازد، موفق نیست گورستانی که مورد علاقه شاه است را ایجاد نماید. زندانهای ساواک مملو از زندانیانی است که فقط به واسطه یک اعتراض ساده، روانه سلولهای تاریک و نمناک شده و مورد شکنجههای وحشیانه قرار میگیرند...»2
علیرغم تمامی این پایمال کردن ابتداییترین اصول و قواعدحقوق بشری که خود نشریات غربی بدان معترف بودند، اما کنفرانس حقوق بشر سازمان ملل در پایتخت رژیمی برگزار شد که دستانش تا مرفق در خون علما و انقلابیون مسلمان و ملت مظلوم ایران بود، آن هم در سالی که از پیش بهعنوان «سال جهانی حقوق بشر» نامگذاری کرده بودند!
از طرف دیگر در آن زمان رژیم شاه تنها حامی رژیم اشغالگر قدس بهعنوان یک رژیم نژادپرست و حامی آپارتاید (بنا به تصریح قطعنامه سازمان ملل) در منطقه به شمار میرفت و همانگونه که ذکر شد، مقابله با آپارتاید و تبعیض نژادی بهعنوان یکی از اصول مهم این کنفرانس مورد تأکید قرار گرفته و حتی یکی از بندهای بیانیه پایانی کنفرانس را به خود اختصاص داد. اما کنفرانس حقوق بشر تهران در زمانی برگزار میشد که چند ماه پیش از آن، رژیم صهیونیستی در عملیاتی تجاوزکارانه در جنگ شش روزه ژوئن 1967 بخشهای دیگری از سرزمین فلسطین را اشغال کرده و دهها هزار فلسطینی را به خاک و خون کشیده و یا آواره ساخته بود.
حال شرمآور آن بود که علیرغم مخالفت بسیاری از کشورها، نماینده همین رژیم آپارتایدی و اشغالگر در کنفرانس حقوق بشر تهران حضور داشت و حتی بهعنوان نامزد معاونت کنفرانس نیز معرفی شد! اما وقتی با تهدید نمایندگان کشورهای عربی مبنی بر ترک کنفرانس مواجه گردید، نامش از فهرست نامزدهای معاونت کنفرانس خط خورد.
روزنامه اطلاعات در همان زمان برگزاری کنفرانس نوشت:
«... اولین کنفرانس بینالمللی حقوق بشر در جلسه عصر دیروز و بامداد امروز با امکان خارج شدن نمایندگان کشورهای عربی و کشورهای اروپای شرقی از کنفرانس روبهرو شد. این امکان در صورتی تحقق مییابد که نماینده اسرائیل به سمت یکی از معاونان ریاست کنفرانس انتخاب گردد... یکی از اعضا... کشورهای غربی را متهم کرد که نهایت سعی خود را در انتخاب اسرائیل مبذول میدارند...»3
اما فاجعهبارتر از برگزاری کنفرانس حقوق بشر در مرکز رژیمی ضد بشری و حامی صهیونیسم، مسئله ریاست این کنفرانس بود که به موجود تبهکاری به نام اشرف پهلوی واگذار شد.
در روزنامههای آن روز این خبر چنین درج شد:
«... کنفرانس جهانی حقوق بشر از فعالیتهای بشر دوستانه والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی ستایش و قدردانی کرد و با اکثریت آراء ایشان را به ریاست کنفرانس بینالمللی حقوق بشر انتخاب نمود...»4
اشرف خواهر دوقلوی شاه از خبیثترین و رذلترین اعضای خاندان پهلوی به شمار میرفت. او زمانی با دنائت به تماشای آتش زدن روزنامهنگاری همچون کریم پورشیرازی نشست، فقط به این جرم که در روزنامهاش به مفسدهها و فحشای اشرف معترض شده بود. همان اشرف که زمانی از پادوهای ارشد کودتای ننگین 28 مرداد 1332 و پیامرسان عاملان خارجی کودتا برای شاه بود و با دژخیمان ساواک همچون پرویز ثابتی روابطی نزدیک داشت و شخصا برای شکنجه و اعدام زندانیان اقدام میکرد.
براساس اسناد ساواک، اشرف پهلوی از سالهای 38-1337 در کار قاچاق مواد مخدر نقش داشت و در دهه 1340 به یکی از سرکردگان باندهای قاچاق هروئین و تریاک تبدیل شد که کوس رسواییاش هم بعد از کشف چمدانی مملو از تریاک و بازداشت در فرودگاه زوریخ جهان گیر شد تا جاییکه نشریات متعددی در غرب درباره قاچاقچی بودناشرف نوشتند؛ همچون روزنامه تریبون» در ژنو و «لوموند» و «نوول آبزرواتور» در فرانسه و...
البته اعتبار و ارزش موجود تبهکاری به نام اشرف برای کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، تنها به ریاست کنفرانس آن در تهران محدود نشد، او در بهمنماه 1345 در میان بهت و حیرت همگان بهعنوان نماینده و رئیس هیئت نمایندگی ایران در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل منصوب شد و سخنرانیاش در مجمع مذکور بهعنوان یک سند رسمی از سوی آن کمیسیون انتشار یافت! اشرف پهلوی سال بعد هم به ریاست هیئت نمایندگی ایران در شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل منصوب گردید.5
چند ماه پس از کنفرانس حقوق بشر تهران هم برای شرکت در اجلاس بیستوپنجم حقوق بشر به ژنو رفت و بنا به پیشنهاد دولت فرانسه به ریاست این اجلاس انتخاب شد!!6 انتخاب این عضو فعال مافیای جهانی مواد مخدر به ریاست اجلاس یادشده برای یک سازمان مدعی حقوق بشر، آن هم وابسته به سازمان ملل متحد، قطعا یک لکه تاریک و سیاه پاکنشدنی در کارنامه این نهاد مدعی بشر و مردم و انسانیت به شمار میرود.
همزمان با برگزاری کنفرانس حقوق بشر در تهران و با وجود خفقان شدید، تلاشهای گستردهای از سوی حوزه علمیه قم و همچنین دانشگاهیان برای نشان دادن موارد نقض اعلامیه حقوق بشر توسط رژیم شاه صورت گرفت، از جمله نامهای که از سوی گروهی از اعضای هیئتهای موتلفه اسلامی و حزب ملل اسلامی در زندان نوشته شد که در بخشی از آن آمده بود:
«... در حالی که کنفرانس جهانی سالیانه حقوق بشر تشکیل شده و اعضای آن از اجرای عدالت در میان ملتها دم میزنند... در همین شهر تهران در زندانها، انسانهایی به سر میبرند که ناراحتیهای زیادی برای آنان بهوجود آمده و در آتش آن میسوزند. ناراحتیهایی که جانفرسا و ناشی از اقدامات وحشیگرانه و بیرحمانه هیئت حاکمه ایران است... هیئت حاکمه ایران با بیشرمی وقیحانهای در کنفرانس تهران خواستار عدالت اجتماعی برای بشریت است اما با کمال بیرحمی و ستمگری اشخاص را به این طرف و آن طرف تبعید میکند... در این مملکت به قدری خفقان و استبداد گلوی ملت ستمدیده را میفشارد که اگر ما زندانیان کوچکترین اعتراض به مقامات مسئول ایران بکنیم و یا اگر امضاء صریح خود را زیر این نامه بگذاریم، به سرنوشت آنان بلکه بدتر دچار خواهیم شد...»7
بهدنبال انتشار نامه فوق، مزدوران رژیم شاه، نیمه شب به زندانها حملهور شده و زندانیان اسیر را در زیر مشت و لگد تا سرحد مرگ کتک زدند، وسایل اولیه زندگیشان را در هم شکستند و دار و ندار ناچیزشان را به یغما بردند.
پس از آن بود که شهید محمد منتظری شرح یکی از آن یورشهای وحشیانه به زندان شماره 3 قصر را طی نامهای به مقامات جهانی حقوق بشر به طور مشروح نوشت که در برخی از نشریات خارج کشور نیز انتشار یافت. در بخشی از آن نامه آمده بود:
«...اعضای کمیسیون حقوق بشر!
اگر بهراستی این کمیسیون خود را مدافع حقوق تودههای انسانی میداند و سعی و کوشش در جلوگیری از تجاوز، قانونشکنی و روش ضدانسانی به عمل میآورد، چگونه در برابر اعمال قرون وسطایی و فاشیستی حکومت (شاه) ایران سکوت را جایز میشمارد؟ چرا تجاوزات، قانونشکنیها، بیدادگریها و اعمال غیرانسانی رژیم (شاه) ایران را محکوم نمیکند؟...»
گویی که فریاد دادخواهی و تظلمطلبی آن روز شهید منتظری (که خود بعدا توسط اخلاف همان دژخیمان و حامیان خارجی آن روز شاه به شهادت رسید) امروز هم ساری و جاری است که همچنان کمیسیون حقوق بشر و سایر سازمانها و موسسات عریض و طویل حقوق بشری در برابر رژیمهای کودککش و جنایتکاری مانند آمریکا و انگلیس و اسرائیل و آلسعود و... کوچکترین اعتراضی نکرده و سکوتی قبرستانی پیشه کردهاند.
________________________________
1- به نقل از مجلهاشپیگل چاپ آلمان غربی سابق- مندرج در «نتشکیلات ساواک»- چاپ موزه عبرت ایران- صفحات 21 و 22 2- همان- صفحات 24 و 25 3- نهضت امام خمینی- جلد دوم- سید حمید روحانی- انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی- چاپ دوم- 1376- تهران- صفحه 457 4- همان 5- اشرف پهلوی در حسرت آرزوهای بر باد رفته- مجموعه نیمه پنهان- جلد 32- دفتر پژوهشهای موسسه کیهان- چاپ چهارم- اسفند 1390- صفحات 170 تا 173 6- همان- صفحه 176 7- نهضت امام خمینی- جلد دوم- پیشین- صفحه 465 تا 467