گربه سیاه قم
نكتهاى را فيلسوفان توجه كردهاند و آن اينكه:
انسان بيرون خودش را از آينه و عينك وجود خودش مىبيند. ما يكديگر يا جهان را با عينك وجود خودمان مىبينيم.
اگر اين عينك، سفيد و بىغبار باشد اشياء و جهان را همانطور كه هست سفيد و روشن مىبينيم، و اگر تيره و سياه باشد جهان را تيره و سياه مىبينيم،
اگرچه اين مطلب يك مقدار شوخى است ولى يادم هست:
خطيب بسيار فاضل و مبرّز مرحوم اشراقى قمى...از خطباى تقريباً درجه اول ايران، هم فاضل بود و هم سخنور يك وقتى در قم، بالاى منبر، افتاده بود تو دنده انتقاد از قميها. (خيلى انسان معتقد خوبى هم بود.)
مىخواست بگويد اين مردم عوام قم ما خيلى خرافاتى هستند؛ و از جمله مىگفت: قميها به گربه سياه خيلى احترام مىگذارند و فكر میكنند كه گربه سياه از ما بهتران است، و لهذا وقتى گربه سياه مىآيد فوراً از بهترين غذاهاشان و گوشت خالص برايش مىاندازند.
برعكس براى گربههاى ديگر اهميتى قائل نيستند، آن مقدارى هم كه شرعاً بايد به او داد نمىدهند و لهذا همه گربههاى ديگر در قم منقرض شدهاند و فقط گربه سياهها ماندهاند. هرچه نگاه مىكنى در اين شهر گربه سياه مىبينى، آن هم چاق و چله.
از منبر آمد پايين. طلبه خيلى خوشمزه اى بود خرم آبادى.
اتفاقاً مرحوم اشراقى عينك سياه به چشمش زده بود. وقتى آمد نشست، آن طلبه به همان زبان خرم آبادى و خيلى ساده و لطيف گفت:
قربانت! ما كه تو اين شهر گربه سياه نمىبينيم، تو عينك سياه به چشمت زدهاى همه گربهها را سياه مىبينى.
مرحوم اشراقى خيلى خنديد.
حالا حساب اين است:
آدم عينك سياه كه به چشمش بزند- اگر چه آن داستان شوخى بود- همه گربهها را سياه مىبيند.
قرآن مى گويد تقوا داشته باشيد تا عينك درونىتان سفيد باشد و جهان را همچنانكه هست ببينيد:
«انْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»(انفال: ۲۹) اگر تقواى الهى داشته باشيد، اگر درونتان پاك باشد، اگر تيرگيها را از درون خود زايل كنيد، خداوند در دل شما مايه تمیيز قرار مىدهد؛ يعنى خدا در دل شما چيزى قرار مىدهد كه با آن حقايق را خوب تميیز مىدهيد، يعنى به شما روشنى مىدهد.
*مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (آشنايى با قرآن(۱- ۵))، ج۲۶ صص: ۲۲۲-۲۲۱-با تلخیص و ویرایش جزئی