kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۱۲۴۱
تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۱۹:۰۸

ضرورت آینده‌پژوهی در حوزه تمدن نوین اسلامی

بهمن جوادپور
 
 
 
آگاهی از آینده در هر دوره‌ای مورد توجه مردم بخصوص‌اندیشمندان جامعه قرار گرفته است. مردم در طول تاریخ از روش‌های مختلفی برای این کار استفاده کرده‌اند و در تصمیم‌گیری‌ها روش‌هایی را مد نظر قرار داده‌اند. پیش‌بینی در مورد آینده بسیار دشوار و پرمخاطره است. ترس از پیش‌بینی ناشناخته‌ها و اشتباه بودن، جوامع را بر آن داشته تا به جای پرداختن به آینده مبهم، به گذشته نگاه کند.
فرقی نمی‌کند موضوعی که باید تصمیم گیری شود، یک مسئله کوچک مانند برنامه‌ریزی روز یک فرد یا یک موضوع بزرگ مانند تعیین چشم‌انداز یک کشور باشد، همه آنها فرآیندهای مشابهی دارند. مهم‌ترین جنبه مشترک این فرآیندها که نباید فراموش شود، عدم شفافیت «قاطع» برای آینده است.از آنجایی که نمی‌توان آینده را بادقت و اطمینان پیش‌بینی کرد، افراد یا موسسات فقط می‌توانند مجموعه احتمالات را پیش‌بینی کنند. در این مجموعه احتمالات، هر احتمال عبارت است از؛ بسته به اینکه متغیرهای مختلفی که خود را درک می‌کنند با هم جمع شوند یا نه تغییر می‌کند. این عدم قطعیت یکی از چالش برانگیزترین و جالب‌ترین ویژگی مطالعات آینده (آینده پژوهی) است.
روندها عوامل تغییر و نوآوری هستند که به طور کلی قابل تعمیم هستند. روندها می‌توانند به اثرات جهانی برسند که تاثیر آن را همه می‌توانند ظرف چند سال احساس کنند. این به تغییر در پارامترهای اصلی متمرکز بر نگرش، سیاست وزندگی تجاری اشاره دارد. یکی دیگر از چیزهای جالب در مورد روندها این است. سازمان‌ها و ملت‌ها که آن را تشکیل می‌دهند، نمی‌توانند کار زیادی برای تغییرش انجام دهند. روندها بسیار بزرگتر از سازمان‌ها یا ملت‌هایی هستند که آنهارا ایجادکرده‌اند. به عنوان مثال اگر فناوری را به عنوان یک روند در نظر بگیریم؛ اکنون در موقعیتی بسیار بزرگتر از مردم و نهادهایی است که آن را تولید می‌کنند. تاثیر فناوری در هر جنبه از زندگی ما فراتر از نهادها بوده و وجود تجهیزات مورد استفاده بدون توجه به برند، شروع به تاثیرگذاری بر زندگی روزمره ما کرده است.
 استفاده از یک روش سیستماتیک در حین بررسی این آینده بالقوه ضروری است. به عنوان مثال سؤالات زیر را می‌توان برای تصور از تمدن عصر جدید در قالب تمدن نوین اسلامی را بیان کرد.
آیا جهان امروز با امکانات و مشکلات مادی و معنوی امروزی پاسخ‌گوی جهان آینده خواهد بود؟
آیا جهان امروزی با ایدولوژی‌های حاکم فعلی پاسخ‌گوی نیازهای جهان آینده خواهد بود؟
آیا نسل‌های آینده به فلسفه و ایدولوژی موجود حاکم بر جهان بسنده خواهند کرد؟
 فلسفه حاکم برجهانی که فقط مادی است و هیچ‌گونه پاسخی به نیازهای معنوی انسانی ندارد می‌تواند جهان آینده را تامین کند؟
فلسفه حاکم بر جهان امروزی که در از بین بردن تبعیض‌ها و ظلم‌ها ناکام بوده و خود ماشه‌ای برای خرد کردن مظلومان و ستم‌دیدگان است می‌تواند برای سعادت انسانی پاسخ‌گو باشد؟
و چندین سؤال دیگری که می‌بینیم که نظم موجود جهانی در برابر نیاز‌های فعلی انسانی ناکام مانده است و محال است این نظم در جهان آینده پاسخ‌گو باشد.
روش‌های تحقیقاتی آینده به ما امکان می‌دهد که دید واضح‌تری از آنچه آینده برای ما رقم خواهد زد به دست‌ آوریم و مارا قادر می‌سازد گزینه‌ها، آرزوها و احتمالاتی را که آینده را شکل می‌دهد را کشف کنیم. نتایج تحقیقات انجام شده در این مورد باید یک تصویر بزرگ واضح و روشن از آینده یک جامعه ویا جوامع ملل ارایه دهد. محققان آینده‌پژوهی با این فرض شروع می‌کنند که هیچ آینده‌ای بدون سابقه در گذشته برای پیش‌بینی آینده وجود ندارد. در این صورت نقطه شروع پژوهشگران می‌تواند داده‌های تاریخی باشد. این داده‌ها با توجه به موضوع مطالعه ممکن است تغییرات تکنولوژی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ارزشی وجود داشته باشد.
 در ابتدایی‌ترین رویکرد، آینده‌نگاری یک مطالعه میان رشته‌ای است. روش‌هایی برای ادغام رشته‌های فردی با یکدیگر و استخراج یک چارچوب کلی از آنها استفاده می‌شود. نکته دیگری که باید بدانیم این است که «آینده» موضوعی مانند سایر موضوعات پژوهشی نیست، زیرا هر کلمه‌ای که در مورد آینده گفته می‌شود در بازه زمانی گفته شده که قابل تایید نیست اما اینکه روش مورد استفاده در تحقیق با پایایی انجام شده است رویه‌های پژوهش را ارزشمند و قابل توجه می‌کند. ثانیا محقق نمی‌تواند این مطالعه را با یک فرض آینده‌نگر در ذهن انجام دهد. مطالعه باید از مفروضات جدا شود. هدف و رویه تحقیق باید با یکدیگر مرتبط باشند.
با در نظر گرفتن تمامی این فاکتورها و انجام تحقیقات بر آینده متوجه می‌شویم که جهان امروزی که در صد سال گذشته درگیر چندین متغیر ایدئولوژی حاکم بر خود بود و هر کدام از این ایدولوژی‌ها که می‌توان اصطلاح مکتب را برایشان استفاده کرد به ترتیب مکتب ناسیونالیسم ویا به عبارت دیگر دولت-ملت جدید بود که با عهدنامه وستفالیا پا به عرصه جهانی گذاشت و با ظهور و شکست نازیسم در اروپا این مکتب در سال 1945 به افول گرایید و دیگری مکتب سوسیالیسم و ایده روند کمونیسم شدن جهانی بود که با پدر این مکتب یعنی کارل مارکس و همرزم‌اش فريدريش انگلس در قرن نوزده پا به عرصه سیاست جهانی گذاشت و بعد از دو قطبی شدن جهان در نتیجه تحمیل شدن نظام و مکتب اتحاد جماهیر شوروی به روسیه تزاری از طرف غرب این روند تا 1990 ادامه داشت که بر اثر نبود آینده نگری در این مکتب که پرمعناتر از ناسیونالیسم بود فروپاشید. و بعد از این دوران ما شاهد جهانی تک قطبی و حاکمیت لیبرال‌ها بر جهان کنونی هستیم و در این دوران که نئولیبرالیسم بر جهان حاکمیت دارد شاهد به بن بست رسیدن این عقیده هستیم. 
در بازه زمانی کنونی با در نظر گرفتن تمامی پارامترهای آینده پژوهی متوجه می‌شویم که در جهان کنونی خلأمکتبی و ایدولوژی حاکم شده است و ما می‌توانیم با استفاده از گذشته دینی و ملی خود که شکوفایی مکتب اسلامی و ایرانی می‌باشد و با توجه ویژه به مبارزات و مجاهدات صدر اسلام و ائمه اطهار در راستای ایجاد تمدن نوین اسلامی در جهان اسلام به خصوص در اوراسیا به رهبری حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای قدم برداریم و با نظرات و تحقیقات علمی تمدن نوین اسلامی را جهانی کرده و در آینده نه چندان دور شاهد حاکمیت تمدن نوین اسلامی در جهان شده و مقدمات ظهور حضرت بقیهًْ‌الله الاعظم ارواحنا فداه را 
فراهم کنیم.