آیا نان باگت آخرین چالش دولت رئیسی است؟
اکبر بهاری
التهابات و تشویشات این روزهای جامعه ایران مستلزم تحلیل و درک دو جنبه متنی و فرا متنی است. جامعه ایرانی یک جامعه کوتاه مدتی است که در طول تاریخ به بدلیل جامعه شناسی ویژهای که داشته نتوانسته به جامعه بلند مدت تبدیل شود.
نگرانی همواره مردم از آینده و بی اعتمادی به اتفاقات پیشرو از بایستههای جامعه کوتاه مدت است که انباشت سرمایه فرهنگی و اقتصادی جامعه را تهدید میکند.
پادزهر این زهر کشنده که فراردهنده و بعیدگر چشمانداز است،تزریق امید است. تدوین چشم انداز بیست ساله و امید به ظهور از این سنخ کنشگری آینده نگرانه است.
ناامیدی از آینده، امروز در راس عملیات آفندی دشمن علیه انقلاب اسلامی قرار دارد. بخش زیادی از پروژه ناامید سازی به مدد نااهلی مسولان و بخش دیگر به مدد دلارهای غرب به طبقات جامعه سرایت کرده که این ناامیدی و اعتراض حتی مومنان به انقلاب و طبقات حامی انقلاب نیز کشیده شده است. ارایه رسانه و هنرمندانه داشتههای انقلاب و دولت به تعبیری جهاد تبیین لازم است.
هر چند ذهن ما تهدید محور شده است و تهدیدها و سیاههها را خوب میبینم ولی از بیان و نگاه به فرصتها غافل هستیم. واکسیناسیون عمومی، توقف استقراض پول از بانک مرکزی و توقف رشد تورم و بخشی از عملکرد قابل دفاع دولت است. پس چالش فرامتنی اول دولت رییسی این پمپاژ ناامیدی است که سرمایه امید و گفتمان هر دولتی را مورد ستایش و فروکاست قرار میدهد.
چالش فرامتنی دوم نبود حکمرانی منطقی و نظاممند بر فضای مجازی است. فجازی با وجود مزایای بالا در ارتباطات و تجارت الکترونیک، نیاز به سامانبخشی است. امروز این فضا به سبب دست بالای دشمن از حیث تکنیک و سرمایهگذاری سنگین به توپخانه عملیاتی دشمن علیه کشور و دستاوردهای آن تبدیل شده است.
ضریب دادن به ناامنی و فروپاشی اجتماعی و اقتصادی و... از ایران در حال ترسیم ویرانهای هستند که بهترین گزینه مهاجرت و پشت کردن به ایران عزیز است. ایرانی که در سختترین شرایط موشک و ماهواره و واکسن تولید کرده را سیاه و بدبخت و آفتزده ترسیم میکنند و از قتل وغارت و سقوط اخلاقیات در جامعه غربی دم نمیزنند.
فارغ از طرح صیانت و اتهامات سانسور و فیلتر باید منصف باشیم و بپذیریم در فضای مجازی هیچ برنامه نداریم و رهایی رها است. نه قیدی و اخلاقی، هیچ اصلی در آن حاکم نیست حال آنکه همین غرب شما یک متن را بدون منبع ذکر کنید، بهعنوان متخلف شناخته میشوی ولی در اینجا حقیقت گمشده است. بالفرض همین الان یک نوپای تازه زبان باز کرده ادعای فساد هزار هزار میلیاردی را با ایما و اشاره به یک مسئول رده بالای نسبت دهد، این باطل به سرعت باد و طوفان به حقیقتی مکتوم و محتوم با اسناد قطعی بدل شده و روزها جمهوری اسلامی باید تلاش کند که این مسأله را تکذیب کند که النهایه کسی هم نمیپذیرد.
شفافیتگرایی و سامان بخشی به فجازی راه چاره این چالش است. عملا خواسته یا ناخواسته دولت رییسی با این چالش هم روبرو است. نبود زبان رسانه قوی و خطای مدیران بر دم این آتش میافزاید.
دولت رئیسی که از نظر صداقت و مردمی بودن و پرتلاشی اصلا قابل قیاس با دولت روحانی نیست و در حقیقت این گرانی و افزایش بیضابطه قیمتها و فشار چندجانبه روی مردم میراث شوم دولت روحانی است.
رییس جمهور که شبانهروز در تلاش است با مردم و مستضعفان همنشین است فرصت بزرگی برای بازسازی اعتماد عمومی کشور است که نباید در این اغتشاشات ذهنی که بخش عمده آن از سوی دشمن خارجی و بخشی دیگر دولت قبلی حاصل شده است، از دست رود.
اگر حاکمیت و دولت نتواند راهبردهای امیدآفرین را در کشور تقویت کند و برای رسانه و زبان الکن خود چارهاندیشی کند آش همان آش است و کاسه همان کاسه!