چگونه از قرآن کریم در تشخیص حق از باطل بهره گیریم؟
بايد كوشش كنيم طرز استنباطمان از قرآن صحيح باشد.
قرآن آنگاه راهنما وهادى است كه مورد تدبر صحيح واقع شود، عالمانه تفسير شود، از راهنماييهاى اهل قرآن- كه راسخين در علم قرآنند- بهره گرفته شود.
تا طرز استنباط ما از قرآن صحيح نباشد و تا راه و رسم استفاده از قرآن را نياموزيم، از آن بهرهمند نخواهيم گشت.
سودجويان و يا نادانان، گاهى قرآن را مىخوانند و احتمال باطل را دنبال مىكنند. همچنانكه- امام علی(ع) در توصیف خوارج فرمود: آنها (خوارج ) كلمه حق را مىگويند و از آن باطل را اراده مىكنند.
اين، عمل به قرآن و احياى آن نيست بلكه اماته قرآن است. عمل به قرآن آنگاه است كه درک از آن دركى صحيح باشد.
قرآن همواره مسائل را به صورت كلى و اصولى طرح مى كند ولى استنباط و تطبيق كلى بر جزئى، بسته به فهم و درك صحيح ماست.
مثلًا در قرآن ننوشته در جنگى كه در فلان روز بين على و معاويه در مىگيرد حق با على است.
در قرآن همين قدر آمده است كه:«اگر دو گروه از مؤمنان كارزار كردند، آشتى دهيد آنان را و اگر يكى بر ديگرى سركشى و ستمگرى كند، با آن كه ستمگر است نبرد كنيد تا به سوى فرمان خدا برگردد.»(حجرات: ۹) اين قرآن و طرز بيان قرآن است.
قرآن وارد مصادیق نمیشود
اما قرآن نمىگويد در فلان جنگ فلان شخص حق است و ديگرى باطل.
قرآن يكى يكى اسم نمىبرد، نمىگويد بعد از چهل سال يا كمتر و يا بيشتر مردى به نام معاويه پيدا مى شود و با على جنگ مىكند، شما به نفع على وارد جنگ شويد و نبايد هم وارد جزئيات بشود.
قرآن نبايد موضوعات را شماره كند و انگشت روى حق و باطل بگذارد. چنين چيزى ممكن نيست.
قرآن آمده است تا جاودانه بماند.پس بايد اصول و كليات را روشن كند تا در هر عصرى باطلى که رو در روى حق قرار مىگيرد، مردم با معيار آن كليات عمل كنند.
اين ديگر وظيفه خود مردم است كه با ارائه اصل «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا...»چشمشان را باز كنند و فرقه طاغى را از فرقه غير طاغى تشخيص دهند.
قرآن مىخواهد مسلمانان رشد عقلى و اجتماعى داشته باشند و به موجب همان رشد عقلى، مرد حق را از غير مرد حق تمیيز دهند.
قرآن نيامده است كه براى هميشه با مردم مانند ولىّ صغير با صغير عمل كند، جزئيات زندگى آنها را با قيموميت شخصى انجام دهد و هر مورد خاص را با علامت و نشانه حسى تعيين نمايد.
اساساً شناخت اشخاص و ميزان صلاحيت آنها و حدود شايستگى و وابستگى آنها به اسلام و حقايق اسلامى، خود يك وظيفه است و غالباً ما از اين وظيفه خطير غافليم.
*مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جاذبه و دافعه على عليه السلام)ج۱۶، صص: ۳۳۷-۳۳۴- با تلخیص و ویرایش جزئی