کد خبر: ۲۳۸۶۹۶
تاریخ انتشار : ۲۵ اسفند ۱۴۰۰ - ۲۰:۵۲

عصا

روحـم در انتظــار شما ايستاده است
چشمم کنار پنجره‌ها ايستاده اســت
من آن غريبه‌ام که بدون تو سال‌هـاست
همچون مترسکي همه جا ايستاده است
يا آن درخـت کهـنه که در بـارش تبر
هي زخم خورده و سر پا ايستاده است
نه! من ستاره‌ام که نفهميده سال‌ها
بر پايه خـيال چـرا ايسـتـاده است
غافل ز موريانه سلــيمان ذهن من
تنها به اتکاي عصـا ايسـتاده است!
من- آن جنازه ايست که افتاده زير خاک-
امــا به احـترام شما ايسـتـاده است
میلاد عرفا‌ن‌پور