kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۷۴۱۹
تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۴۰۰ - ۲۱:۳۶

پیروی از اهل بیت (ع) پاداش رسالت نبی‌اکرم(ص)

 

بدون شک مهم‌ترین جریان فرهنگ‌ساز در همه دوران‌های زندگی بشر، جریان مستمر و مؤثری است که پیامبران الهی به راه انداختند. این جریان، با وجود فراز و نشیب‌های
متکثر و گوناگون حیات انسانی، همچنان پویایی، سرزندگی و معنابخشی خود را حفظ کرده و به نقش‌آفرینی خود ادامه می‌دهد. در طول دوران‌های مختلف، مکتب‌ها، مذهب‌ها، جریان‌ها و شخصیت‌های فراوانی در میان انسان‌ها ظهور کرده و بر مناسبات فرهنگی و اجتماعی بخشی از امت‌ها و ملت‌ها تأثیر گذاشته‌اند ولی این تأثیرگذاری‌ها ماندگار نبوده و همه به تاریخ پیوسته و جز نامی از آنها بر جای نمانده است. اما جریان فرهنگ‌ساز پیامبران همواره به عنوان جریانی با اصالت و ریشه‌دار، از تیررس حوادث مصون مانده و به حیات خود ادامه داده است. سر این امر را جز در اصالت، هماهنگی با فطرت انسانی، خلوص، مردمی‌بودن دعوت انبیا از یک سو و شفقت، تواضع، خوشنامی، خیرخواهی، اخلاق نیک و مناعت‌طبع پیامبران از سوی دیگر نمی‌توان جستجو کرد. یکی از برجسته‌‌ترین خصائص پیامبران، اخلاص در دعوت و بی‌نیازی مادی و معنوی آنان از مردم بوده است. پیامبران با وجود تحمل مشقت‌ها و سختی‌های فراوان هیچگاه از مردم مطالبه‌ مال و پاداش نمی‌کردند و همین مناعت، آنان را در چشم‌ها بزرگشان می‌کرد و در دل‌ها نفوذشان می‌داد و مردم را به حقیقت دعوتشان باورمندتر می‌کرد. این سبک رفتاری پیامبرانه در همه‌ پیامبران وجود داشت و هرگز نقض نشد. تاریخ زندگی پیامبر اعظم اسلام(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) هم گواه روشنی بر پارسایی، مناعت و پاکدامنی اوست و بر این واقعیت تأکید می‌کند که او هرگز در این راه به سود مادی خود و خانواده خود نمی‌اندیشید و آزارها و دشواری‌ها را جز برای خدا و هدایت مردم به جان نخرید. در نوشتار حاضر به یکی از ابهام‌ها و پرسش‌هایی که به سبب برداشت ناقص از برخی آیات قرآن در رابطه‌ سبک رفتاری پیامبر اسلام در موضوع مطالبه‌ مزد از مردم، مطرح شده، پرداخته‌ایم و وجوه و ابعاد مختلف آن را کاویده و حقیقت را به قدر وسع، روشن کرده‌ایم.


برخی‌ها چنین شبهه می‌کنند که در چندین آیه از آیات قرآن آمده است که پیامبران از مردم در برابر رسالت خود مزدی نمی‌خواهند و مزد آنها باخداست و پیامبر اسلام هم از این قاعده مستثنا نیست؛ این امر با برخی از واقعیات تاریخی و احکام فقهی اسلامی ناسازگار است. اولاً از نظر قرآنی و فقهی، انفال و خمس غنائم و دیگر متعلقات خمس، به پیامبر واگذار می‌شود؛ ثانیاً از نظر تاریخی می‌بینیم که دهکده حاصل‌خیز فدک در خیبر، در اختیار پیامبر قرار می‌گیرد و او فدک را به دخترش فاطمه زهرا(س) می‌بخشد این دو چگونه با هم سازگار است! آیا مزدی بالاتر از این تصور می‌شود؟!
پیامبران و پاداش رسالت
یکی از ویژگی‌های مهم و قابل توجهی که قرآن‌ کریم درباره‌ پیامبران الهی مطرح می‌کند این است که پیامبران در برابر زحماتی که برای هدایت و تعلیم قوم خود متحمل می‌شدند، پاداش و مزدی را درخواست نمی‌کردند. پیامبران با صراحت به مخاطبان خود می‌گفتند که ما از شما در مقابل کاری که انجام می‌دهیم مزدی طلب نمی‌کنیم، اجر ما بر خداوندی است که ما را به سوی شما برانگیخته است. در سوره مبارکه شعرا، داستان مواجهة برخی از پیامبران با اقوام خود بیان شده است. قرآن کریم از زبان نوح(1)، هود(2)، صالح(3)، لوط(4) و شعیب(5)(ع) حکایت می‌کند که آنها پس از دعوت قوم خود به ایمان و رعایت تقوا، می‌گفتند: «ما در برابر دعوت خود، از شما مزدی نمی‌طلبیم، مزد ما نیست مگر بر عهده پروردگار جهانیان». در آیه دیگری خطاب به پیامبر اسلام می‌فرماید: «آیا از آنان اجری خواسته‌ای که از سنگینی آن در ناراحتی‌اند؟!»(6) یعنی تو از آنان در برابر دعوت به پاکی و یکتاپرستی مزدی نخواسته‌ای که چنین ناراحت و آزرده‌خاطر از قبول دعوت تو سرگردانی می‌کنند!
پس آنچه از قرآن کریم به دست می‌آید و ماهیت دعوت پیامبران هم آن را اقتضا دارد، این است که پیامبر از مردم مزدی نطلبد و کار بزرگ و پرارزش هدایت معنوی و الهی مردم را به چرک بده‌بستان مادی نیالاید؛ زیرا اگر پیامبر از مردم مزدی بخواهد، درخواست او پیامدهای زیانبار فراوانی را برای امر دعوت پدید می‌آورد؛ از یک سو پیامبر را به مردم نیازمند می‌کند و این نیازمندی ممکن است شجاعت، صراحت و آزادگی او را تحت تأثیر قرار داده و مانع از انجام رسالت او شود. از دیگر سو گروه‌های ثروتمند و پرنفوذ اجتماعی، که به منابع مادی و ثروت‌ها دسترسی بیشتری دارند را برای نفوذ در ذهن و تصمیم پیامبر به طمع اندازد و از جانب دیگر، به سبب نیازمندی پیامبر به مردم، دعوت او به رفتاری سوداگرانه مبدل شود و این امر او را در چشم‌ها خوار و بی‌مقدار کند. خلوص پیامبر در دعوت مردم به سوی خدا، اقتضا می‌کند که از مردم برای خویش چیزی طلب نکند و با مناعت و قناعت زندگی را به سر برد و از دسترنج خویش بخورد تا کلام او در دل‌‌ها نافذتر و تصمیم‌هایش برنده‌تر باشد. همه پیامبران الهی این چنین بودند و پیامبر اسلام نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ از این رو در هیچ آیه، روایت و گزارش تاریخی نیامده است که پیامبر اسلام از کس یا کسانی در برابر دعوت خود طلب اجر و پاداش کرده باشد.
حال پرسش این است که اگر پیامبر نباید در برابر دعوت خود از مردم درخواست پاداش و دستمزد کند، پس اولاً چرا در قرآن کریم آمده است که «ای پیامبر! بگو از شما مزدی نمی‌طلبم جز محبت به نزدیکانم»؛ در این آیه پیامبر مأمور می‌شود که از مردم در برابر دعوتش مزدی را درخواست کند و آن محبت عمیق و همه‌جانبه به نزدیکان اوست. این محبت اگرچه در بادی امر مسئله‌ای معنوی است اما ممکن است تبعات مالی هم در پی داشته باشد. ثانیاً در احکام فقهی اسلامی انفال، خمس غنائم و دیگر متعلقات خمس به پیامبر و امام اختصاص یافته است و پیامبر هم فدک را (که از یهودیان خیبر غنیمت گرفته شده بود) به دخترش فاطمه بخشید. این دو مسئله چگونه با هم سازگاری دارد؟
آیا پیامبر اسلام مزدی طلب کرده است؟
در قرآن کریم چندین آیه به این موضوع اختصاص یافته است. در سوره‌ شوری آمده است: «‌ای پیامبر! بگو از شما بر رسالتم مزدی نمی‌طلبم مگر دوستی عمیق با نزدیکانم»(7). در آیه‌ دیگری می‌فرماید: «‌ای پیامبر! بگو از شما بر رسالتم مزدی نمی‌طلبم مگر کسی بخواهد راهی به سوی پروردگارش برگیرد»(8).
در آیه اول، پیامبر فرمان می‌یابد تا محبت عمیق به نزدیکان خود را به‌ عنوان مزد رسالت معرفی کند و در آیه دوم، پذیرش دعوت در عمل به ارزش‌های الهی و نهایتاً راه یافتن به سوی خدا را پاداش دعوت خود قرار دهد. پرسش این است که دوستی عمیق نزدیکان پیامبر (امام علی، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسین و فرزندان ایشان (ع) به چه سبب مزد رسالت پیامبر معرفی شده است؟ برای فهم حکمت چنین امری، توجه به چند نکته راهگشاست:
1. خداوند حکیم در آیه‌ دیگری از زبان پیامبر چنین بیان می‌کند: «‌پاداش و مزدی که از شما طلب کردم برای خود شما و به سود شماست؛ اجر من نیست جز بر عهده‌ خداوند و او بر هر چیز شاهد است»(9). بنابراین روشن می‌شود که پاداش مطالبه شده از سوی پیامبر هیچ سود شخصی و خانوادگی را هدف قرار نداده است و اگر نگوییم که نفع آن تماما به خود مردم باز می‌گردد، دست‌کم جانب سودمندی آن برای مردم از سودمندی آن برای نزدیکان پیامبر بیشتر است.
2. چنانکه پیشتر گفتیم قرآن در یک آیه، محبت به نزدیکان پیامبر را پاداش رسالت او معرفی می‌کند و در آیه‌ دیگری هدایت‌یافتن مردمان به سوی راه خدا را به ‌عنوان مزد رسالت برمی‌شمارد. از این تقارن به خوبی استفاده می‌شود که محبت به نزدیکان پیامبر و راه یافتن به سوی خدا در حقیقت باید یکی و دو روی یک سکه باشد؛ یعنی اتخاذ راهی به سوی خدا همان محبت نزدیکان پیامبر و محبت نزدیکان پیامبر، همان اتخاذ راه خداست. دلیل این مسئله این است که نزدیکان پیامبر بهترین، مهم‌ترین و شاید یگانه منابعی هستند که به سنت و سیرت پیامبر و تبیین مقاصد، بطون و تأویل‌های آیات قرآن کریم آگاهند و همان‌ها هستند که به درستی و با اطمینان کامل می‌توانند مردم را در رسیدن به فهم صحیح از دین و شناخت عقاید، ارزش‌ها و احکام سلیم و اصیل اسلامی یاری کنند. از این‌رو معرفی محبت عمیق (محبتی که معطوف به عمل و پیروی از محبوبان است) به اهل‌بیت پیامبر به‌عنوان اجر رسالت، مؤمنان را در شناخت صراط مستقیم و راهیابی به راه‌های نجات از گمراهی و شقاوت مدد می‌رساند و این امر، یقیناً به سود مردم است و پیامبر از آن سودی نمی‌برد.
بنابراین هرچند پیامبر اسلام بر خلاف پیامبران پیشین، از مطالبه مزد و پاداش در برابر رسالتش سخن می‌گوید اما اجر رسالت او هم خیری در امتداد رسالت اوست. پیامبر به فرمان خدا در واقع امت را با عامل مهمی برای استمرار هدایت نبوی و مصون ‌ماندن از گمراهی و جهالت آشنا کرده و از آنها می‌خواهد که به این عامل، ملتزم و متعهد باشند؛ عاملی که سود دنیا و آخرت آنها در التزام نظری و عملی به آن (ولایت ذوی القربی) است. از آنجا که مشیت خداوند بر استمرار جریان امامت در نسل پیامبر (ذوی القربی) قرار یافته بود، توصیه پیامبر به مودت ذوی‌القربی با هدف استحکام رابطه عمیق معنوی ـ عاطفی میان مؤمنان و امامان صورت می‌گرفت. رابطه‌ای که از لحاظ فردی به ارتقای معنوی و ایمانی مؤمنان و از لحاظ اجتماعی، به تشکیل جامعه اسلامی بر محور امام منتهی می‌شد و موجب انسجام، اتحاد و قدرت امت اسلامی می‌گشت؛ امامتی که مایه نظم و انتظام و مصون‌ماندن جامعه ایمانی از جنگ‌های داخلی، تفرقه و تشتت می‌شد.(10)
حکمت امتیازات مالی پیامبر و امام
3. پرسش دیگری که در این مبحث وجود دارد امتیازات مالی پیامبر و امام است؛ اگر پیامبر از مردم مزدی نخواسته و امامان هم از مردم در برابر امامتشان پاداشی مطالبه نمی‌کنند، پس حکمت امتیازاتی از قبیل، خمس (سهم امام)، اختصاص انفال و غیره به پیامبر و امام چیست؟
در پاسخ به این پرسش باید، هم میان شخصیت حقیقی و حقوقی پیامبر و امام تفکیک قائل شویم و هم میان شئون مختلف شخصیت حقوقی آنها؛ مسئله این است که قراردادن چنان امتیازات مالی از سوی خداوند برای پیامبر و امام(11) به عنوان پیامبر و امام است یا به عنوان افرادی از جامعه اسلامی؟ آیا جعل این امتیازات برای مصارف شخصی و خانوادگی پیامبر و امام است یا برای مصارف اجتماعی آنها؟ از سوی دیگر آیا قراردادن این امتیازات برای پیامبر به عنوان پیامبر و ابلاغ کننده‌ پیام خداست یا به‌ عنوان حاکم اسلامی؟ نیز چنین امری برای امام آیا به‌عنوان فردی که مفسر احکام اسلامی و مبین ارزش‌ها و آموزه‌های دین است، صورت گرفته یا برای امام به ‌عنوان حاکم جامعه اسلامی قرار داده شده است؟ مسلماً جعل امتیازات مالی مذکور در کتب فقهی برای پیامبر و امام نه برای مصارف شخصی آنهاست و نه برای آنها به‌عنوان پیامبرآور از سوی خدا و مبین احکام اسلام صورت گرفته است. وجوب پرداخت خمس از سوی مؤمنان به پیامبر و امام و نیز لزوم تصرف خالص پیامبر و امام در انفال از زمین‌های موات، معادن، جنگل‌ها... و دیگر امتیازات مالی، برای پیامبر و امام به ‌عنوان حاکم جامعه و ولی ‌امر مؤمنان مقرر شده است. حاکم اسلامی، همانند دیگر حاکمان، برای اداره جامعه و سامان‌دادن به نیازهای گوناگون امت اسلامی، نیازمند منابع مالی کافی است. نیازهایی از قبیل تأمین امنیت داخلی و خارجی، رسیدگی به امور اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه از طریق سازماندهی نیروهای اجتماعی، رسیدگی به تهیدستان و گروه‌های اجتماعی آسیب دیده و ...؛ تأمین چنین نیازهایی یقیناً مستلزم وجود منابع مالی کافی است. اگر حاکم اسلامی منابع مالی کافی برای اداره سازمان اداری جامعه و تحقق برنامه‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی خود نداشته باشد، عملاً در انجام امور عادی حکومت و رسیدن به اهداف معقول آن شکست خواهد خورد و نه تنها جامعه اسلامی دچار آسیب‌های جدی می‌شود که دین هم در عرصه اجتماعی با شکست اهداف خود رو‌به‌رو می‌شود. زیرا بخش فراوانی از احکام و آموزه‌های اسلامی، ماهیت اجتماعی دارد و تنها در صورت استقرار جامعه اسلامی و به تبع آن، برپایی حکومتی مبتنی بر قواعد اسلامی و با هدف تحقق ارزش‌ها و احکام اسلامی، دست یافتنی است.
فدک، بمثابه‌ ذخیره‌ مالی راهبردی امامت
بر پایه‌ آنچه گفتیم بهتر می‌توانیم ماجرای بخشش فدک از سوی پیامبر به دخترش فاطمه زهرا(س) را فهم کنیم. روال تبیین شده و تعیین شده از سوی پیامبر این بود که پس از رحلت ایشان، امامت و ولایت جامعه اسلامی در خانواده ایشان و مشخصا در شخص امام علی(ع)
استمرار یابد.
نهاد امامت برای اجرای برنامه‌ها و تحقق اهداف خویش نیازمند منابع مالی و نیروی انسانی کافی است. پنهان نیست که فراهم‌آوردن نیروی انسانی کارآمد و باانگیزه جز با تأمین نیازمندی‌های گوناگون آن تحقق یافتنی نخواهد بود؛ نهاد امامت حتی اگر به حاکمیت سیاسی جامعه دست پیدا نکند، باز هم برای انجام وظایف فرهنگی و اجتماعی خود نیازمند منابع مالی است و بدون آن، تلاش‌ها برای تحقق اهداف ارزشمند دین و انجام وظایف اجتماعی و فرهنگی با ناکامی و کم‌توفیقی رو برو خواهد شد.
زندگی شخصی و خانوادگی پیامبر، امام علی و فرزندان بزرگوار او گواه این حقیقت است که آنان هرگز به زیورها زینت‌ها و زخارف مادی دنیا آلوده نشدند و همواره همپای توده‌ ضعیف جامعه و هم‌سنگ اکثریت مردم با فقر و عسرت و گاهی با ساده زیستی مثال زدنی زندگی کرده‌اند؛ حتی امامانی مانند امام حسن، امام حسین، امام باقر و امام صادق(ع) که در دوره گشایش و رفاه نسبی جامعه اسلامی می‌زیستند، زندگی را با سادگی و پرهیز از رفاه و تجمل می‌گذراندند و هرچه از اموال شخصی و وجوهات شرعی در دست آنها بود در راه رسیدگی به تهیدستان و نشر معارف اسلامی هزینه می‌کردند. روایات و گزارش‌های متعدد تاریخی(12) گواه این واقعیت است که امام علی(ع) در دوران حیات مبارکش، صدها حلقه چاه آب، مزرعه و باغ پدید آورد، اما همه را وقف فقرا کرد و خود و خانواده‌اش با سختی و قناعت زندگی می‌کردند. دیگر امامان(ع) نیز همواره از دسترنج خود برای گذران نیازمندی‌های زندگی بهره می‌جستند و اموالی که به عنوان خمس به آنها می‌رسید صرف فقیران و نیازمندان و ترویج فرهنگ اسلامی می‌کردند. بنابراین نه مطالبه مزد از سوی پیامبر، به معنی درخواست پاداش مادی در برابر نعمت عظیم و بی‌نظیر رسالت است و نه قراردادن امتیازات مالی برای پیامبر و امام، برای مصارف شخصی آنها و امتیاز شخصی نسبت به دیگر مؤمنان محسوب می‌شود.
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات
__________________
1. شعرا/109 2. همان/127 3. همان/145
4. همان/164 5. همان/180 6. قلم/46
7. شوری/23 8. فرقان/57 9. سبأ/47
10. خطبه‌ فدکیه: ر.ک: ابن أبی‌طاهر، احمد، بلاغات النساء، صص 23 – 31 ؛ طبرسی، الاحتجاج، ج 1، ص 99 11. انفال/1؛ انفال/41؛حشر/6 و 7 12. رک: جرج جرداق، امام علی صدای عدالت انسانی، ترجمه‌ سیدهادی خسروشاهی و تاریخ زندگی امیرالمؤمنین، عباس صفایی حائری، انتشارات مسجد جمکران.