kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۷۱۵۳
تاریخ انتشار : ۰۳ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۹:۲۱

چگونه «مهاجرفرستی نخبگان» معکوس خواهد شد؟

 

پدیده مهاجرت نخبگان یا فرار مغزها در واقـع تبـدیل بـه یکـی از چـالش هـای کشـورهای کمتر توسعه یافته و یا در حال توسعه شده است.
در حال حاضر این پدیده نه تنها در کشورهای کمتر توسعه یافته و یا در حال توسعه، بلکه در کشورهای توسعه یافته نیز دیده می‌شود که نمونه آن، مهاجرت نخبگان از کشورهای پیشرفته به کشورهای پیشرفته دیگر است.
برای مثال، کانـادا، آلمـان، انگلسـتان و سوئیس در سال ۱۹۶۲ در صدر کشورهایی بودند که نیروهای متخصص آنها به خارج، به ویـژه آمریکـا مهـاجرت کـرده انـد.
عوامـل اقتصـادی، سیاسـی، اجتمـاعی و فرهنگی کشورها از دلایل اصلی مهاجرت نخبگان از کشورشان است.
در بحـث مبادلـه مغزهـا یک جریان دو طرفه مهاجرت بین دو کشور گیرنده و فرستنده وجود دارد و هنگامی کـه نـرخ یک جریان بیش از نرخ جریان دیگر باشد، از اصطلاح فرار مغزها یـا خـروخ نخبگـان اسـتفاده می‌شود.
براساس تحقیقـات صـورت گرفتـه توسـط پژوهشـگران، عوامـل بسـیار زیـادی در خـروج نخبگـان تـأثیر دارنـد کـه مهـمتـرین آنهـا را مـی تـوان بـه دو دسـته عوامـل داخلـی و خـارجی تقسـیم‌بنـدی کـرد.
از عوامـل خـارجی کـه در زمینـه هـای مختلـف در کشـورهای توسعه یافته یا مهاجرپذیر وجود دارد، می‌توان به بالا بودن سطح رفاهی و مالی و بالا بودن سطح علمی و تحقیقاتی دانشگاه‌های کشورهای مهاجرپذیر اشاره کرد. عوامل داخلی نیـز از دیگر عوامل مؤثر بر خروج نخبگان از کشور است.
در یک تقسیم‌بندی دیگر می‌توان علل فرار مغزها را در موارد زیر گنجانید.
۱. عدم تطبیق دانش‌ها و مهارت‌های متخصّصان با نیازهای جاری جامعه: در بیشتر کشورها معمولاً رشته‌های دانشگاهی، بدون ارتباط منطقی با نیازهای اقتصادی و اجتماعی آنها ایجاد می‌شوند و گزینش و جذب دانشجو در این کشورها از یک برنامه‌ریزی دقیق و حساب شده‌ای پیروی نمی‌کند که این امر با ازدیاد متخصص در رشته‌هایی خاص باعث اشباع جامعه از تخصّص آنان می‌شود و در نتیجه، نوعی نابرابری بین میزان معلومات برخی از متخصّصان و نیازهای کشورشان به این معلومات به وجود می‌آید که سرانجام به بیکاری این متخصّصان
می‌انجامد.
۲. عدم تخصیص بودجه و امکانات آموزشی و تحقیقی: در برخی کشورها به علت شتابی که معمولاً در کم کردن فاصله خود با کشورهای توسعه یافته در زمینه‌های گوناگون از خود نشان می‌دهند، باعث می‌شود تا بیشتر به طرح‌ها و برنامه‌های مقطعی و زودثمر روی آورند. از این رو‌، ممکن است به بخش‌هایی همچون آموزش و تحقیق که هزینه‌بَر و طولانی‌مدت است، اهمیّت چندانی ندهند.
۳. عدم وجود برنامه کلی و مبتنی بر ضوابط خاص: در بعضی کشورها، اکثرا چارچوب برنامه‌های توسعه برای پیشبرد اهداف اقتصادی و اجتماعی مشخص نیست و در حال تغییر و تبدیل است.
در چنین بستر اجتماعی نامناسبی، بسیاری از مواقع فارغ‌التحصیلان و متخصّصان این گونه کشورها جایگاه واقعی خود را نمی‌یابند.
از سوی دیگر‌، به کارگماردن و اعطای مسئولیت‌های علمی و اجتماعی به افراد، ممکن است تحت ضابطه‌ای خاص صورت نپذیرد که در نتیجه فاصله ایجاد شده بین‌اندوخته‌های علمی این گونه متخصّصان و کاربرد آن در جامعه‌، منجر به خروج آنها از کشور می‌شود.
به نقل ار خبر دانشجو؛ راهکارهای گوناگونی توسط محققـان، کارشناسـان و مسـئولان مربوطـه بـرای جلـوگیری خروج نخبگان از موطنشان پیشـنهاد شـده اسـت کـه گزیـده‌ای از مهـمتـرین آنهـا عبارتنـد از: ۱. جلوگیری از خروج نخبگان و تحصیل کردگان کـه روش شکسـت خـورده‌ای اسـت، ۲. درگیـر کردن نخبگان در مقوله توسعه، به طوری که آنان توسـعه نیـافتگی را مشـکل خـود دانسـته و در شرایط حاد و سخت بمانند و حاضر به همکاری باشند، ۳. شرایط مادی به گونه‌ای فراهم آید تا افرادی که رفته‌اند برگردند؛ این راه‌حل درکره جنوبی موفق بوده است ۴‌. محل زندگی نخبگان از نظر مکانی مهم نیست، بلکه باید از تخصص، مهارت و سرمایه آنها استفاده کرد که می‌تواند بـه کـار گرفتـه شـود، ۵. توسـعه ارتبـاط بـین دانشـگاه و صنعت، ۶. فراهم نمودن امکانات پژوهشی و تحقیقی برای نخبگان و متخصصین، ۷. سـاماندهی شأن و منزلت اجتماعی و اقتصادی نخبگان، ۸. رعایت نظام شایسته‌سـالاری و اسـتفاده بیشـتر از نخبگان در مشاغل مدیریتی و نهادهای علمی، ۹. فراهم نمودن زمینه ارتباط آموزشی و پژوهشی نخبگان و متخصصین با دانشگاه‌های برتر جهان، ۱۰. گسترش روابط سیاسی، علمـی و اقتصـادی،
۱۱. حمایـت دولـت از کارآفرینی و اشتغال نخبگان.
تغییر ساختار نظام آموزشی، تغییر نظام حاکم بر مؤسسات آموزش عالی، گماردن افرادی شایسته و فارغ از گرایش‌های سیاسی و جناحی بر صدارت آن‌ها، از جمله عوامل مؤثر در جلوگیری از پدیده فرار مغزهاست و سرانجام آنچه از همه مهمتر است، اصلاح مفاسد اداری و حاکمیت روابط شخصی و جناحی
بر آنهاست.