kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۶۵۱۵
تاریخ انتشار : ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ - ۲۱:۴۵
نگاهی به دیروزنامه‌های زنجیره‌ای

دولت روحانی رکورد مذاکرات مستقیم با آمریکا را زد اما تحریم‌ها بیشتر شد

 
 
 
سرویس سیاسی-
آرمان ملی در مطلبی نوشت: در یک نگاه تحلیلی و کارشناسانه نباید مذاکره مستقیم با آمریکا بر اصل مسئله سایه بیندازد. ببینید واقعیت امر آن است که اصل مذاکره قداست ندارد، چون مذاکره یک ابزار است و ابزار هم قداست ندارد. آن چیزی که قداست و اهمیت دارد منافع ملی کشور است. پس اگر مذاکره مستقیم با آمریکا یا هر کشور دیگری در راستای منافع ملی است باید این مذاکره انجام شود وگرنه این مذاکرات خیانت به منافع ایران است.
در ادامه این مطلب آمده است: در دولت سابق یعنی دولت روحانی دیدید که آقای ظریف رکورد مذاکرات مستقیم با آمریکا را زد، اما اکنون می‌بینیم که تحریم‌های دولت یازدهم و دوازدهم بیشتر از زمان دولت احمدی‌نژاد است، آن‌هم دولت روحانی که در انجام تعداد ساعت مذاکره مستقیم با وزیر امور خارجه آمریکا رکورد زد. پس انجام مذاکره مستقیم اصل نیست.
آرمان ملی نوشت: اگر بخواهیم حل مشکلات را به برجام و تحولات دیپلماتیک گره بزنیم مطمئن باشید با تلاطم و نوسانات شدید در عرصه اقتصادی مواجه خواهیم بود. در این صورت قطعاً میزان لطمه و آثار مخرب نوسان اقتصادی به دلیل وابستگی به تحولات دیپلماتیک برجامی به‌مراتب بیشتر از سود و منفعت روانی، موقت و ناپایدار آن خواهد بود.
مشکلات اقتصادی با برجام حل نمی‌شود!
روزنامه آرمان ملی در مطلب دیگری نوشت: ما به مسائل ساختاری اقتصاد ایران توجه نمی‌کنیم. برجام اگر احیا شود یک مُسَکنی نصیب اقتصاد ایران خواهد شد ولی این به معنای درمان اقتصاد ایران نخواهد بود. طی همین ماه‌های گذشته چرا قیمت برنج یا سیب‌زمینی تقریباً بیش از دو برابر شد؟ یکی از نقدهایی که به دولت قبلی می‌شد این بود که نظارت‌ها صورت نمی‌گیرد. الان که علی‌الظاهر باید نظارت هم صورت بگیرد، چرا قیمت‌ها دو برابر شده است؟ پاسخ یک نکته است، سمت عرضه اقتصاد و تولید تقویت نشده است. ممکن است بگویند تازه شش ماه است، اگر شش سال هم طول بکشد تا زمانی که راهبرد، تقویت سمت عرضه نباشد، همین داستان ادامه دارد.
مدعیان اصلاحات طی 8 سال گذشته، زلف همه مشکلات را به برجام گره می‌زدند و می‌گفتند باید با کدخدا ببندیم تا مشکلات حل شود. روحانی همچنین گفت که «چرخ سانتریفیوژها باید بچرخد، چرخ زندگی مردم هم باید بچرخد». اصلاح‌طلبان که حل مشکلات و بهبود معیشت و رونق اقتصادی را هدف‌محوری و کلیدی مذاکرات هسته‌ای و برجام عنوان می‌کردند، پس از آنکه دیدند از آمریکا و اروپا آبی گرم نمی‌شود می‌گویند برجام تنها یک مُسَکن است و درمان اقتصاد راه دیگری دارد. آنها می‌خواهند با این اظهارات ضمن فرار از پذیرش شکست از مسئولیت خسارت‌های برجام و آنچه در صنعت هسته‌ای و وضعیت معیشتی جامعه ایجادشده شانه خالی کنند.
اصلاح‌طلبان در قدرت نباشند، علیه نظام شورش می‌کنند!
 روزنامه اعتماد روز گذشته در مطلبی نوشت: «با شکست اصلاح‌طلبان در اصلاح روندها و برنامه مشترک تندروهای داخلی و خارجی دراین‌باره، در چند سال اخیر بیش از گذشته به این می‌اندیشیم که آیا ایران مجدداً به انقلاب نیاز دارد؟. بازبینی آنچه در 57 رخ داد، می‌تواند مؤید این نگرانی‌ها باشد. کاش دیر نشده باشد، چون با حذف منتقدان دلسوز و شناسنامه‌دار، موتور مخالفت‌ها خاموش نمی‌شود، نسل جدیدی از مطالبه‌گران از راه می‌رسند. گروهی که دیگر با شما سخن نخواهند گفت. ناشناس هستند و بر انبانی از نفرت، فاصله طبقاتی، فقدان گفت‌وگوهای ملی و ازنظر آنها بی‌ثمر سوار می‌شوند. تندروها اصلاح‌طلبان را از کار ‌انداختند تا در فضای تک‌قطبی تنفس کنند، اما یادشان می‌رود که این اصل دیالکتیک را دریابند، هر چیزی در درون خود، ضد خود را پرورش می‌دهد.» این روزها خبرهای بسیاری از جریان سیاسی شکست‌خورده اصلاحات به گوش می‌رسد، خبرهایی مبنی بر تشکیل دولت در سایه برای تخریب دولت و بازگشت به قدرت آن‌هم در شرایطی که اصلاح‌طلبان عملاً به سبب عملکرد بد و ناموفق گذشته و اخیر خود تعداد بسیاری از سرمایه اجتماعی خود را از دست داده است. طیفی که با شکست در انتخابات و از دست دادن بسیاری از کرسی‌های سیاسی خود در حاکمیت حضور فعالی در دولت و مجلس ندارند. این جریان تا زمانی که در قدرت‌اند با ناکارآمدی بی‌کفایتی و سوء مدیریت لطمات و ضربات جبران‌ناپذیری به کشور و مردم وارد می‌کنند و هرگاه توسط مردم از قدرت برکنار می‌شوند به فتنه‌انگیزی و تهدید نظام به آشوب و بلوا روی می‌آورند.
از دست دادن قدرت، صندوق رأی و مردم به‌صورت همزمان! اثر شهوت‌رانی سیاسی هر جریانی است که افکارش آغشته به ناپختگی باشد. مطالعه اصولی نداشته باشد و در «مهجوریت عقلانیت» به سر ببرد. چیزی که متأسفانه این جریان سیاسی خاص در کشور ما طی 8 سال گذشته به تمام ابعاد آن آغشته شد و دست‌آخر نه‌تنها قدرت، صندوق رأی و مردم را از دست داد بلکه کارنامه‌ای مشحون از ناکارآمدی و ایراد را در دامان حامیان خود گذاشت.
عقده‌گشایی بازندگان انتخابات علیه مبانی انقلاب اسلامی
روزنامه مردم‌سالاری تیتر یک خود را به اظهارات مصطفی کواکبیان (مدیرمسئول روزنامه و فعال سیاسی اصلاح‌طلب) اختصاص داد و نوشت: «غیبت اکثریت مردم در انتخابات یعنی پای جمهوریت می‌لنگد»
مردم‌سالاری به نقل از کواکبیان نوشت: «شعار دیگر انقلاب جمهوریت بود؛ یعنی تعیین مستقیم حاکمان با رأی مردم. اگر بخشی از مردم تمایل به شرکت در انتخابات ندارند، اگر مجلس با 40 درصد شکل می‌گیرد و 60 درصد از مردم غایب انتخابات هستند و اگر در انتخابات ریاست‌جمهوری 52 درصد از مردم شرکت نمی‌کنند یعنی پای جمهوریت می‌لنگد و یک جای کار ایراد دارد.»  بازندگان سیاسی که ماحصل عملکرد 8 سال گذشته‌شان چیزی جز تحمیل خسارت به کشور نبود، هنوز از شکست در انتخابات مجلس، ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا عصبانی هستند و عصبانیت خود را در ناخن کشیدن به چهره انقلاب اسلامی نشان می‌دهند. درخصوص ادعاهای اصلاح‌طلبان – حداقل در مورد انتخابات اخیر ریاست جمهوری – لازم به یادآوری است که اتفاقاً انتخابات 28 خرداد نشان داد که موضوعات و مسائلی مانند کرونا، نارضایتی گسترده و عمیق برآمده از 8 سال ناکارآمدی و بی‌تدبیری دولت موردحمایت اصلاح‌طلبان، گرانی‌های دستوری، نبود دوگانه‌ها و دوقطبی‌های انتخاباتی (طبق روال دوره‌های قبل)، تلاش تمام‌عیار ضدانقلاب، برخی اصلاح‌طلبان رادیکال و برخی جریانات انحرافی برای تحریم انتخابات و... باعث نشد تا ملت ایران، جمهوریت نظام اسلامی را به نماش نگذارند و پای صندوق‌های رأی نیایند. همه آمدند و به چند لیست اصلاح‌طلبان «نه» گفتند.
هیچ‌چیز نمی‌تواند جای نظام جمهوری اسلامی را بگیرد
روزنامه جمهوری اسلامی در مطلبی نوشت: ضامن اصلی سلامت حکمرانی، نظارت مردمی است. مردم، پایه اصلی هر نظام حکومتی در هر جامعه‌ای هستند و به همین دلیل، می‌توانند نقش اصلی را در دوام، بقاء و چگونگی آن داشته باشند.
در ادامه این مطلب آمده است: بیماری خطرناک تفرق، تقسیم شدن و شعبه شعبه شدن مردم، به همان‌اندازه که برای خود مردم و سلامت حکمرانی زیان‌بار است.... مردم فقط هنگامی می‌توانند نقش تضمینی خود برای حفاظت از سلامت حکمرانی را به‌درستی داشته باشند که به بهانه‌های گوناگون دچار تفرق نشوند و عرصه را خالی نکنند.
جمهوری اسلامی نوشت: قلم‌ها و زبان‌هایی که این روزها بذر ناامیدی در سرزمین قلب‌ها می‌کارند، به این واقعیت توجه کنند که هیچ‌چیز نمی‌تواند جای نظام جمهوری اسلامی را بگیرد، پس باید تمام تلاش‌ها برای آفت‌زدائی از آن بکار گرفته شوند نه نفی آن. لازم به ذکر است که تأکید روزنامه جمهوری اسلامی مبنی بر اینکه «هیچ‌چیز نمی‌تواند جای نظام جمهوری اسلامی را بگیرد» نکته صحیحی است. همچنین تأکید این روزنامه مبنی بر «ضرورت نظارت مردم بر مسئولان» و ضرورت حفظ وحدت که در قانون اساسی و منویات و مفروضات امام و رهبری موج می‌زند. فقط شایسته و بایسته است که مدعیان اصلاحات، عملکرد خود در موضوع «توجه به مردم و نظارت مردمی» را در ترازوی نقد خویش قرار دهند! به‌ویژه کسانی‌که در رقابت‌های انتخاباتی به تخریب رقیب می‌پرداختند و می‌گفتند اگر این‌ها بیایند دیوار می‌کشند و... یا کسانی‌که نظرخواهی از مردم عادی (راننده تاکسی و لبوفروش) را به استهزا می‌گرفتند و یا منتقدان خود را بی‌شناسنامه، بی‌سواد، بی‌عقل، متوهم، هراسان، بزدل، عقب‌مانده و.... خطاب می‌کردند و مصادیق و موارد زیادی از تمسخر و توهین مردم در کارنامه آنها وجود دارد.
مغالطه‌ای با اصطلاحات کهنه و نو
روزنامه شرق در سرمقاله دیروز خود نوشت: «برخی بر این باورند جامعه ایران در شرایطی قرار دارد که بی‌شباهت به این سخن مارکس نیست: «امر کهنه مرده است و امر نو زاده نشده»؛ اما این تعبیر چندان گویای وضعیت جامعه ایران نیست و برای درک و فهم جامعه باید راه دشوارتری را پیمود.» سپس این متن افزوده است: «در جامعه ایران، برعکس سخن مارکس، کهنه هنوز نه‌تنها حیات دارد و نمرده، بلکه در روابط اجتماعی ما مؤثر و تعیین‌کننده است و این در حالی است که نو زاده شده است. قتل‌های ناموسی بی‌شمار تأیید حیات این گذشته است. در کنار هم قرار گرفتن کهنه و نو در اینجا به معنای آن نیست که ما با جامعه‌ای پست‌مدرن روبه‌رو هستیم؛ جامعه‌ای که در آن نو و کهنه با یکدیگر هم‌آمیزی دارند. در اینجا جامعه‌ای وجود دارد که کهنه، با صراحت نو را مخدوش کرده و از ریخت می‌اندازد.»
نخست آنکه نویسنده مغرضانه از عبارت «بی‌شمار» در مورد قتل‌های ناموسی استفاده کرده است. چگونه او به این‌اندازه‌گیری دست یافته که این قتل‌ها در کشورمان بی‌شمار است؟! دوم اینکه ازقضا در کشورهایی که از مفاهیمی که به قول این نویسنده کهنه هستند تهی شده‌اند ازقضا آمار جنایت همسران علیه همسرانشان به میزان قابل‌توجهی است. آنجا چرا این اتفاق می‌افتد؟!
سوم اینکه باید پرسید آیا هر امری با فرض کهنه بودن باید از فرهنگ جامعه زدوده شود؟! برای نمونه تعهد، امانت‌داری، عدالت و.... اموری بسیار کهنه هستند که از دیرباز با بشر همراه بوده و دغدغه‌های او بوده‌اند. حال باید پرسید آیا این‌ها باید زدوده شود از جامعه؟! چهارمین نکته این است که قطعاً و یقیناً قتل و جنایت مذموم و غیرقابل‌تأیید است اما دراین‌باره لازم به ذکر است که جریانی که در غیاب سلطه جویان فرهنگی در حوزه زبان فارسی عمله و اکره آنها هستند به پیروی از آنها با سوءاستفاده از مواردی مانند حادثه دل‌خراشی که اخیراً رخ داد کمر همت به کشتن فضایل جامعه می‌بندند؛ فضایلی از قبیل تعهد. دراین‌باره لازم به یادآوری است که این پروژه در مورد ترکیه به اجرا درآمد و با بهانه وجود قتل‌های ناموسی سیل سریال‌هایی که در آنها تلاش شده تا از خیانت قبح زُدایی شود روانه جامعه شد.
پنجمین نکته آنکه ژان بودریار متفکر فرانسوی در تبیین تفکراتش از یک قبیله در یکی از کشورهای آسیای شرقی نام می‌برد. او می‌گوید این قبیله در اعماق جنگل زندگی می‌کرد و از مظاهر جامعه امروز به‌کلی دور بود. دولت تصمیم می‌گیرد آنها را به نزدیکی یک شهر نقل‌مکان دهد. آنها پس از این نقل‌مکان می‌بینند که این قبیله در مجاورت رسانه به‌تدریج دچار دگرگونی می‌شود. بودریار از این مثال استفاده کرده تا بگوید جوامع مختلف جهان در مجاورت رسانه‌های جهانی که کنترل آنها در دست نظام سلطه‌جو است به‌تدریج دچار «از ریخت افتادن» می‌شوند. آن متفکر غربی از اصطلاح از ریخت افتادن به چه نتیجه‌ای رسیده و این روزنامه اصلاح‌طلب به چه نتیجه‌ای! به‌هرروی سؤال اصلی این است که آیا ازنظر این روزنامه امر نو شامل مواردی مانند قبح زُدایی از خیانت و عادی انگاری آن می‌شود؟!