kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۶۴۴۶
تاریخ انتشار : ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۹:۲۸

شک مفرط، بیماری روحی

 
 
محمدمهدی رشادتی
 
امام علی(ع) فرمود: الشک علی اربع شعب: علی التماری و الهول و التردد و الاستسلام. یعنی شک چهار شاخه دارد: جدال کردن، ترس، سرگردانی و تسلیم حوادث روزگار شدن. انسانی که جدال و ستیزه کردن را عادت خویش گرداند،‌ شب او صبح نشود. (از شبهات و ابهام‌ها بیرون نخواهد آمد.) و کسی که از حوادث آینده وحشت داشته باشد و از هر چیزی بترسد، همواره در حال عقب‌نشینی خواهد بود. و آن کس که در عالم تردید و تشویش سرگردان بماند، پایمال سُم‌های شیاطین شود و کسی که به هلاکت دنیا و آخرت تن دهد،‌ در هر دو سرا هلاک شود. (نهج‌البلاغه، حکمت 31)
از دیدگاه امام علی(ع) تردید کردن مداوم، یک نوع بیماری روحی است. (میزان الحکمهًْ ج 1 ص 440) این بیماری علاوه بر تاثیرپذیری از محیط خانوادگی،‌ منشأ اصلی آن عدم آگاهی و احاطه علمی و معرفت یقینی و نیز نداشتن بینش و بصیرت لازم و عدم توکل و اعتماد به خدای متعال  است: الشک ثمرهًْ الجهل، شک محصول جهل و نادانی است. (غررالحکم ج 1 ص 581)
زاهد شکاک
آدم شکاک همچون مریضی می‌ماند که گاه دچار افراط و گاه دچار تفریط می‌شود. به موقع نمی‌تواند اقدام کند، دیگران را نیز از اقدام به هنگام بازمی‌دارد. شهید مطهری نقل می‌کنند: ربیع بن خیثم از یاران علی(ع) و از جمله زاهدان هشتگانه (هشت زاهد مشهور) بود. وی در دوران آخر عمرش، قبری برای خودش کنده بود و گاهی داخل آن می‌شد و می‌گفت: ای ربیع، یادت نرود عاقبت باید اینجا بیایی. او غیر از ذکر خدا هیچ سخنی نمی‌گفت الا وقتی مطلع شد که عده‌ای امام حسین(ع) را شهید کرده‌اند. لذا در اظهار تأسف یک جمله گفت: «وای بر این امت که فرزند پیغمبرشان را شهید کردند.» می‌گویند بعدها از همین جمله نیز استغفار کرد که چرا این جمله را که غیر ذکر خداست بیان کردم. او 20 سال عبادت کرد و در این فاصله شاهد شهادت سه امام بزرگوار- امام علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع)- بوده است.
همین آدم جزو سپاهیان امیرالمومنین نیز بود یک روز خدمت امام عرض کرد: ما درباره این جنگ شک داریم. می‌ترسم این جنگ شرعی نباشد. چون طرف مقابل اهل قبله هستند و شهادتین گفته و نماز می‌خوانند. او چون شیعه بود نمی‌خواست صریحاً از علی(ع) کناره‌گیری کند، لذا گفت: خواهش می‌کنم مرا ماموریتی بدهید که در آن تردید نکنم. حضرت او را به جبهه‌ای فرستاد که طرف مقابلش کفار و مشرکین بود.
زهد و عبادت این مرد ارزشی ندارد. در رکاب علی(ع) باشد ولی در راه او شک کند و به احتیاط عمل نماید. اسلام بصیرت و عمل را با هم می‌خواهد. او بصیرت ندارد. وقتی جنایت‌های معاویه و یزید را می‌بیند،‌ به گوشه‌ای می‌رود و شب و روز را فقط به نماز و ذکر خدا می‌پردازدو تازه برای یک جمله که به عنوان اظهار تأسف از شهادت فرزند پیغمبر(ص) گفته است،‌ استغفار می‌کند. این با تعلیمات اسلامی جور در نمی‌آید. همیشه جاهل یا تند می‌رود و یا کند. یا فقط به ذکر و دعا و عبادت اکتفا می‌کند و جنبه‌های سیاسی و اجتماعی اسلام را ترک می‌کند و یا برعکس به عبادات و جنبه‌‌های معنوی آن پشت پا می‌زند و فقط به ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آن می‌اندیشد. (حکایت‌ها و هدایت‌ها ص315) امیرالمومنین(ع) هشدار می‌دهند که چنانچه شکتان زیاد شود قطعا دینتان نیز به تباهی و فساد کشیده خواهد شد و نورانیت دل را خاموش خواهد کرد. (غررالحکم ج 1 ص 581-582) 
این تردد حبس و زندانی بود 
که نگذارد که جان، سویی رود
این بدین سو آن بدان سو می‌کشد
هر یکی گویا منم راه رشد
بی‌تردد می‌رود در راه راست 
ره نمی‌دانی بجو گامش کجاست؟
 (مثنوی مولوی،‌ دفتر3- 488-491)
در تردد هر که او آشفته است 
حق به گوش او معما گشته است
تا کند محبوسش اندر دو گمان
کان کنم کو گفت؟ یا خود ضد آن 
(همان دفتر 1- 1456-1457)