درهای که اصلا سرسبز نبود!
سعید مستغاثی
مهاجرت ایرلندیها یکی از مهمترین وقایع غرب جدید است که تقریبا از اوایل قرن هفدهم میلادی توسط فرقه پیوریتن برای آرمانهای ایدئولوژیکشان جهت بازگشت مسیح موعود و برپایی آرماگدون اتفاق افتاد و این مهاجرت اگرچه نه با آن محتوای ایدئولوژیک اما به انحاء مختلف در سینما به تصویر کشیده شده است.
در اغلب این فیلمها، ایرلند، سرزمینی محدود، با امکانات کم و زندگی طاقت فرسا و
رنج بار نشان داده شده که مهاجران برای رسیدن به موقعیتی بهتر و آسودهتر، مهاجرت را بر ماندن ترجیح دادهاند. شاید از معروفترین این آثار، بتوان فیلم معروف جان فورد (که خانوادهاش از مهاجران ایرلندی بودند) به نام «دره من چه سرسبز بود» در سال 1941 را نام برد.
فیلمهایی مانند «در آمریکا» (جیم شریدان-2002)، «بروکلین» (جان کراولی-2015) و حتی حضور و دعواهای مهاجرین ایرلندی با ساکنان بومی در فیلم «دار و دستههای نیویورکی» (مارتین اسکورسیزی-2002) از جمله همین آثار به شمار میآیند.
اما برای مهاجرت در فیلم «بلفاست» ساخته کنت برانا، اگرچه یافتن شغل و درآمد بهتر هم انگیزهای برای خانواده کوچک پسر نه سالهای به نام «بادی» است، اما مهمتر از آن، درگیریهای فرقهای مابین اقلیت کاتولیک و اکثریت پروتستان شهر «بلفاست» است که امنیت و آرامش را از اهالی شهر گرفته و هرلحظه جان و مالشان را تهدید میکند.
فیلم «بلفاست» با صحنهای از شور زندگی و بازیهای کودکانه در خیابانهای پایتخت ایرلند شمالی آغاز شده که ناگهان همچون کابوسی دهشتناک به درگیریها و خشونتهای فرقهای میرسد. تلاش مادر خانواده برای نجات دو فرزندش در میانه غوغا و زد و خوردهای یاد شده، همه حرفهای فیلمساز را در همان سکانس افتتاحیه، برای مخاطب بیان میدارد.
کنت برانا که سالها با فیلمهای شکسپیری مانند «هنری پنجم» و «هملت» و اقتباسهای ادبی مثل «فرانکشتاین مری شلی» و «قتل در قطار سریعالسیر شرق» آگاتا کریستی و آثار حماسی همچون «ثور» و... کارگردانی را علاوهبر بازیگری تجربه کرده بود، در این فیلم در واقع دوران کودکی خود را روایت کرده که در 9 سالگی (هم سن و سال «بادی») در کوچه و خیابانهای بلفاست گرفتار خشونتهای فرقهای شده بود تا اینکه همراه خانوادهاش به لندن مهاجرت نمود.
برانا همه جزییات و سرخوشیهای خودش در بازیهای کودکانه با هم محلهایها و اضطرابها و دلواپسیهای مادر و غیبتهای مکرر پدر را به خوبی تصویر نموده است. به علاوه فضای نظامی و تیره بلفاست پس از حضور ارتش در خیابانها و اعلام حکومت نظامی و... و از همین روی فیلم «بلفاست» تاثیرگذار از کار درآمده خصوصا با ترانههای «ون موریسون» که خود در آن دوران اواخر دهه 60 سروده و خوانده بود.
آمیخته شدن این ترانهها که هرکدام حس و حال بخشی از داستان را هم روایت میکند همراه با آهنگهای فیلمهایی که بادی و خانوادهاش روی پرده سینما میبیند مثل «چیتی چیتی بنگ بنگ» و «پیشتازان فضا» به خوبی در پیشبرد داستان و پرداخت شخصیتها و رویکرد آنها و همچنین انتقال مفاهیم فرامتنی قصه، موثر هستند به خصوص ترانه «عزیز من» دیمتری تیومکین از فیلم «نیمروز» فرد زینهمان که صحنه دوئل تک نفره «مارشال کین» در مقابل تعداد زیادی از دشمنانش را همراهی میکند و در فیلم «بلفاست» نیز به نوعی دوئل پدر «بادی» با مشکلات و موانع سرراه خانواده از جمله فشارها و تهدیدات یکی از سرکردگان فرقه پروتستان شهر به نام «بیلی» (که از دوستان دوران کودکی او نیز بوده) را تعمیق میبخشد.
شاید از همین روی کنت برانا، کل فیلمش (به جز بخش کوتاهی از شروع و فیلمهایی که روی پرده سینما نمایش داده میشوند) را به صورت سیاه و سفید ساخته است. چراکه در دنیای از هم گسیخته و پرآشوب و خشونت زده «بلفاست»، به جز خانوادهها بهخصوص خانواده بادی، نقطه روشن دیگری وجود ندارد. (آنچه حتی در انتهای فیلم «دره من چه سرسبز بود»علیرغم همه خانوادهگرایی جان فورد اما دیگر به چشم نمیخورد!)
صحنهای که در میان خشونت افسارگسیخته خیابانهای بلفاست، بادی و مادر و برادرش به گوشهای پناه برده و پدرش آنها را در پناه میگیرد (و حتی دوست بادی نیز به آن پناهگاه انسانی متوسل میشود) محور فیلم «بلفاست» را به روشنی بیان میکند.
ولی در فیلم «بلفاست»، دره سرسبزی وجود ندارد و هرچه چشمانداز روشنی ادعا میشود به آینده بستگی پیدا میکند. از همین روست که مادربزرگ (با بازی خوب «جودی دنچ» در 86 سالگی) در بدرقه بادی و پدر و مادر و برادرش برای مهاجرت به انگلیس، گویی خطاب به نوهاش زیر لب زمزمه میکند که«به پشت سرت نگاه نکن».
اگرچه مادر بادی اصلا میلی به مهاجرت ندارد و در مقابل وعدههای همسرش که میگوید خانهشان در انگلیس، حیاط کوچکی هم برای بازی بچهها دارد، پاسخ میدهد: «در اینجا همه کوچهها و خیابانهای شهر، جای بازی بچههاست. چون همه آنها را میشناسند و از آنها حمایت میکنند.»
شاید از همین روی، برانا در انتها فیلم را به همه آنهایی که مهاجرت کردند، یا نکردند و ماندند و یا گم شدند، تقدیم کرده است.
فیلمهای معدودی در تاریخ سینما درباره درگیریهای فرقهای و شبه مذهبی در ایرلند ساخته شده، شاید برای اینکه عامل اصلی آنها پروتستانهایی به شمار میآمدند که هم هواخواه سلطه انگلیس بر ایرلند بودند و هم اساس نیروی ایدئولوژیک غرب جدید را تشکیل دادند و فیلم ساختن غرب درباره این درگیریها، به اصطلاح حکم تف سربالا را برایشان داشت!
اما آثار بسیاری درگیریهای استقلالطلبان ایرلند از جمله ارتش جمهوریخواه و یا حزب شینفین و شخصیتها و مبارزات آنها را به تصویر کشیدهاند، مانند «خبرچین» (جان فورد- 1935)، «بادی که کشتزار را تکان میدهد» (کن لوچ-2006)، «به نام پدر» (جیم شریدان-1993)، «ماز» (استفن بورک- 2017) و «مایکل کالینز» (نیل جوردن-1996) و...
شاید نمایش درگیریهای فرقهای و شبهمذهبی و خصوصا تاکید بر خشونت ورزی و افراطیگری و مقصر بودن بخشی از پروتستانها در فیلم «بلفاست»، در سینمای هالیوود کمی غیرمعمول و سؤالبرانگیز به نظر برسد. اما وقتی مشاهده کنیم که حوادث فیلم در سال 1969 رخ داده یعنی همان سالی که ارتش بریتانیا به ایرلند لشکرکشی کرد و از آن پس درگیریهای خونینی در آن سرزمین اتفاق افتاد که هزاران کشته و مجروح (تا 10آوریل سال 1998 و بسته شدن پیمانی به نام «جمعه نیک») برجای گذارد، سؤالمان تا حدودی پاسخ خود را بگیرد.
در واقع در فیلم «بلفاست»، حضور ارتش بریتانیا در ایرلند و پایتخت آن، به دلیل خشونتهای پایانناپذیر و هولناک شبهدینی توجیه شده و برای اینکه چرا هنوز این کشور تحت تسلط حاکمیت سلطنتی بریتانیاست، علت جعلی تراشیده میشود، از آنجا که به شهادت تاریخ، آتش آن درگیریهای پروتستانها و کاتولیکها را نیروهای انگلیسی برافروختند تا با تراشیدن دلائل ظاهرا محکمهپسند، ارتش را به ایرلند گسیل داشته و سلطه خود را برآن خطه تشدید نمایند.
ضمن اینکه شخصیتها و خانواده اصلی فیلم یعنی خانواده بادی، همگی پروتستان هستند ولی به قیمت تهدید و حتی گروگان گرفتن بادی و مادرش، با گروه افراطی بیلی، همکاری نکرده و حتی در سکانسی آنها را پروتستان به شمار نمیآورند.
از طرف دیگر فیلم «بلفاست» به نوعی با دشمن دیرین استعمار بریتانیا یعنی ارتش جمهوریخواه ایرلند یا حزب شین فین نیز تسویه حساب نموده و چهره فرد خشونتطلب و افراطی فیلم یعنی بیلی را مانند چهره «جری آدامز» انتخاب کرده که سالها رهبر شین فین بود.
تمامی این دلائل کافیست که فیلم بلفاست در زمره آثار برگزیده فصل جوایز امسال و احتمالا اسکار قرار گیرد.