نقش سوگند در اعتمادسازی و بیاعتمادی
خلیل منصوری
بیگمان، اعتماد متقابل میان افراد جامعه یکی از مولفههای اساسی همگرایی اجتماعی و اتحاد و انسجام است؛ زیرا بیاعتماد متقابل نمیتوان از اتحاد و همگرایی اجتماعی سخن به میان آورد. از این روست که در همه جوامع تقویت پایههای اعتماد و اطمینان میان افراد جامعه و یا میان دولت و ملت از برنامههای مهم به شمار میرود و روشهایی برای تقویت و تحکیم آن در پیش گرفته میشود و با هر عامل و مانعی که در برابر این اصل قرار گیرد بشدت مقابله و برخورد میشود.
سوگند که در عربی از آن به قسم یاد میشود، از عواملی است که برای زدودن هر گونه شک و تردید و ایجاد و یا تقویت اعتماد و اطمینان میان افراد جامعه به کار میرود. در همه جوامع بشری از گذشته تا کنون سوگند به عنوان یک عامل اطمینان بخش و اعتمادآفرین مورد توجه بوده است. همین توجه و اهتمام ویژه به این عامل و تاثیر شگرف آن موجب شده است تا برخی از ستمگران و متجاوزان به حقوق دیگران، از آن سوءاستفاده کنند و برای مقاصد نادرست بهره گیرند. این گونه است که عامل اطمینان به عامل سلب اعتماد تبدیل میشود و تردیدهای جدی درباره سوگند خوردگان پدید میآید و آنان متهم به دروغگویی میشوند و نشانه آن را همین تاکید امر با سوگند بر میشمارند.
با نگاهی به آموزههای قرآنی، این معنا به دست میآید که سوگند راست، عامل مهمی برای اثبات مطلب و ایجاد اطمینان و اعتماد و زوال شک و تردید در افراد میباشد و در برخی از موارد اصولا سوگند نقش کلیدی را برای اثبات مطلبی ایفا میکند که از آن جمله در حوزه مخاصمات و امور قضایی است.
نویسنده در این مطلب به نقش سوگند در زندگی اجتماعی و برخی احکام آن بر اساس آموزههای قرآنی پرداخته است.
***
سوگند، نشانه پاکی و راستی
واژه ﺳﻮﮔﻨﺪ، در اوﺳﺘﺎ ﺳﺌـﻮﻛـﻨـﺘـﻪ (Seokenta )
به معنای دارنده ﮔـﻮﮔـﺮد از رﻳـﺸــﻪ ﺳـﻮْﻛـﻨـﺖ وَﻧـﺖ (ﻣﺮﻛـﺐ از ﺳـﻮْﻛـﻨـﺖ = ﮔﻮﮔﺮد ووﻧﺖ=ﺻﺎﺣﺐ و دارﻧﺪه) میباشد. در اﻳﺮان ﺑﺎﺳـﺘـﺎن، سوگند دادن یا سوگند خوردن ﻳـﻜـﻰ ازاﻧﻮاع آزﻣﺎﻳﺶهای دروغ سنجی ﺑﻮد. در این روش شخص متهم را با گوگرد همراه با آب آمیخته میآزمودند. پس اگر از شکم دفع میشد، شخص پاک و بیگناه و اگر دفع نمیشد مقصر و ناپاک شناخته میشد.
ﻋﻼﻣﻪ دﻫﺨﺪا در ذﻳﻞ ﺗﻮﺿﻴـﺤـﺎت اﻳـﻦ واژه اﺿﺎﻓﻪ میکند: ﭼﻮن ﮔﻮﮔﺮد ﻣﻠﻴﻦ و ﺳﺒﻚ، اﺛﺮش ﻣﺸﻜﻮک اﺳﺖ، ﻣـﻰﺗـﻮان ﺗﺼﻮر ﻛﺮد ﻛﻪ در روزﮔﺎر ﭘﻴﺸﻴﻦ ﺑـﻪ ﻫـﻨـﮕـﺎم ﻣﺤﺎﻛﻤـﻪ، آن را ﺑـﺎ آب آﻣـﻴـﺨـﺘـﻪ ﺑـﻪ ﻣـﺘـﻬـﻢ ﻣﻰﻧﻮﺷﺎﻧﻴﺪه و از روى دﻓﻊ ﺷﺪن آن از ﺷﻜﻢ ﻳﺎ ﻣﺎﻧﺪن آب در ﺷﻜﻢ، ﺗﻘﺼﻴﺮ و ﺑﻰﺗﻘﺼﻴـﺮى او را ﻣﻌﻴﻦ ﻣﻰﻛﺮدﻧﺪ. اﺳﺘﻌﻤﺎل ﻓﻌﻞ ﺧﻮردن ﺑﺎ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﻳﺎدﮔـﺎر ﻫـﻤـﻴـﻦ ﻣـﻔـﻬـﻮم اﺳـﺖ.
در اﻳﺮان ﺑﺎﺳﺘﺎن، ﻋﻤﻞ ﺳـﻮﮔـﻨـﺪ دادن ﻳـﺎ ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺧﻮردن در ﺣﻀـﻮر ﻣـﻮﺑـﺪان اﻧـﺠـﺎم میگرفت و در واﻗﻊ ﺳﻮﮔﻨﺪ اﻗﺮارى ﻣﺬﻫﺒـﻰ بود و اﻳﻦ ﻛﺎر ﺑﺎ آزﻣﺎﻳﺶﻫﺎﻳﻰ اﻧـﺠـﺎم میشد که متهم بدان آزموده میشد که از جمله آنها عبور از آتش بود که در داستان سیاوش آمده است. این گونه بود که بیگناهی یا گنهکاری شخص معلوم میشد.
بنابراین در گذشته، سوگند خوردن، نشانهای از پاکی و راستی شخص داشت و کسانی که از این آزمون سربلند بیرون میآمدند، به عنوان انسانهای پاک و راستگو شناخته و از تهمت گناهان پاک دانسته میشدند.
سوگند در اسلام
در اسلام سوگند از جایگاه ویژهای برخوردار است. در آیات قرآن سوگندهای بسیاری نقل شده است که خداوند بیان کرده است تا این گونه ارزش و اهمیت و عظمت مطلب و موضوعی را تبیین کند.
سوگند همچنین در حوزه قضایی و فقه اسلامی از جایگاه خاص و برتری برخوردار است و یکی از روشهای انکار امر در حوزه قضایی به شمار میرود. از این رو در فقه اسلامی آمده است: «البینه على المدعى و الیمین على المنکر»؛ آوردن بینه و دلیل به عهده مدعى و سوگند یاد کردن به عهده منکر است. بنابراین با سوگند، شخصی میتواند منکر امری شود که متهم به آن میباشد. این خود به تنهایی جایگاه و ارزش و اهمیت سوگند را در فقه اسلامی بیان میکند.
سوگند در اصطلاح فقیهان اسلامی به سه گونه است:
۱. سوگندی که با هدف تاکید بر خبر از وقوع چیزی در گذشته، حال یا آینده است؛
۲. سوگندی که به هنگام درخواست کاری از شخص به جهت ترغیب و تحریک وی بر اجرای آن آورده میشود؛ مثل اینکه بگوید: تو را به خدا کارم را انجام بده.
۳. سوگندی که برای تثبیت التزام قلبی انشا میشود، مثل اینکه بگوید: به خدا سوگند که فردا را روزه میگیرم. این همان قسم عقد است که تنها همین مورد منعقد میشود و موضوع برای وجوب وفا و کفاره در صورت مخالفت قرار میگیرد.(تحریرالوسیله،امام خمینی، ج ۲، ص ۹۸)
در عربی برای واژه سوگند، از واژگانی چون قسم، حلف، یمین و مشتقات آن استفاده
میشود.
احکام سوگند
سوگند به دو دسته پسندیده و ناپسند تقسیم میشود. از نظر آموزههای قرآنی، سوگند امری مشروع و مجاز است و شخص میتواند برای اموری به سوگند متوسل شود. از جمله میتوان به جواز سوگند بر ترکآمیزش جنسی که از آن به ایلاء یاد میشود اشاره کرد که در آیه ۲۲۶ سوره بقره تشریع شده است.
سوگندهایی که در حالت خشم انجام میشود، از جمله سوگندهایی است که تعهد آور نبوده و شخص مجبور به انجام متعلق آن نیست. در آیه ۲۲۵ سوره بقره آمده است که اگر شخصی قسم لغو بخورد، مواخذه نمیشود. برخی از مفسران گفتهاند مراد از قسم لغو همان سوگندی است که در حالت خشم خورده میشود.(الکشف و البیان، ثعلبی، ج ۲، ص ۱۶۵ و مجمع البیان، طبرسی، ج ۳ و ۴، ص ۵۶۹)
از اطلاق عدم مواخذه این استفاده را میتوان کرد که حنث و شکستن سوگندهای لغوی چون سوگند در هنگام خشم و غضب، نه تنها عقاب اخروی به همراه ندارد بلکه کفاره و تعزیر نیز از شخص سلب میشود و برای سوگند خویش چنین مجازاتهای برای او ثابت نمیشود.(بقره، آیه ۲۲۵ و مائده، آیه ۸۹)
بنابراین، لازم نیست کسی که در هنگام خشم، سوگند خورده است به سوگند خود وفا کند و آن را به جا آورد.(بقره، آیه ۲۲۵)
خداوند در همین آیه بر لزوم تعهد و عمل به سوگندهای برخاسته از اراده و قصد قلبی تاکید میکند و انجام آن را لازم میداند. البته از مومنان در آیه ۸۷ سوره مائده خواسته شده است تا از سوگندهایی چون سوگند در تحریم غذاهای پاکیزه و حلال بر خویشتن خودداری کنند و بر ایشان است تا بر خلاف آموزههای قرآنی و احکام الهی سوگند نخورند.
اصولا از نظر قرآن، سوگند خوردن بر ترک کارهای خیر، حرام است (بقره، آیه ۲۲۴) و اگر کسی چنین سوگندی را بخورد لازم نیست بدان وفا کند.(همان و نیز مجمع البیان، ج ۱ و ۲، ص ۵۶۷) بر این اساس هر گونه قسم بر ترک انفاق به خویشاوندان، بینوایان و مهاجران، به صرف لغزش گذشته آنان، مورد نهی قرار گرفته است.(نور، آیه ۲۲) و شخص میتواند در صورت سوگند برای محروم ساختن خویش از مباحات و حلالها و یا ترک امر خیری، سوگند خویش را بشکند.(تحریم، آیات ۱ و ۲)
به طور کلی، از نظر خداوند، اگر متعلق سوگند امری مرجوح (برتر) باشد آن سوگند منعقد نمیشود و میتوان آن را ترک کرد. (بقره، آیه ۲۲۴) چنانکه هر گونه جدل و سوگند در حج نیز امری مذموم دانسته شده و ترک آن لازم معرفی شده است.(بقره، آیه ۱۹۷)
همچنین سوگند خوردن بسیار به نام خداند برای هر کاری مورد نهی خداوند در آیاتی از جمله ۲۲۴ سوره بقره و ۱۰ سوره قلم است؛ زیرا چنین شیوهای موجب آن میشود که ارزش سوگند و اهمیت آن فروکاسته شود.
از آنجا که سوگند خوردن بهویژه به نام خدا، عاملی مهم در ایجاد اعتمادسازی در میان مخاطبان است و بسیاری از افراد دغلکار از این مسئله سوءاستفاده میکنند، خداوند در آیات ۹۱ و ۹۲ سوره نحل، دستاویز قراردادن سوگند برای دغلکاری در میان مردم را تحریم کرده و بشدت از آن نهی نموده است.
بیگمان، تاثیر شگرف سوگند در حوزه عمل اجتماعی و اعتمادسازی موجب میشود تا بسیاری از مردم برای کارهای خویش و اثبات اموری به سوگند متوسل شوند. از این رو خداوند توجه خاصی به مسئله سوگند و موارد مشروع و غیرمشروع آن داشته است.
از جمله در آیه ۵۷ سوره انبیاء، سوگند به خدا را برای احیای حق و هدایت دیگران مجاز میشمارد و در آیه ۷۳ سوره یوسف، سوگند به خدا را برای تبرئه خویش از فسادگری و ارتکاب گناه، جایز میداند و حتی در آیه ۵۳ سوره یونس، این سوگند را برای اثبات حقایق سرنوشت جامعه مشروع به حساب میآورد.
سوگند خوردن به خدا در فرهنگ قرآنی به معنای ضامن و کفیل گرفتن خدا در امور است، (نحل، آیه ۹۱) از این رو باید به این نکته توجه کرد که در سوگند خوردن به خداوند احتیاط کرد. به این معنا که نباید در امور باطل و دروغ و یا خلاف آموزههای قرآنی، سوگند بخوریم تا گرفتار خشم و غضب الهی نشویم.
اصولا بیمبالاتی در امر قسم و عادت به سوگند، از نظر قرآن، عملی مذموم است.(بقره، آیه ۲۲۴) بنابراین زیاد سوگند خوردن در هر کاری باید ترک شود.(مجمعالبیان، ج ۱ و ۲، ص ۵۶۷)
بسیاری از مردم برای اینکه دیگران را تحت تاثیر خود قرار دهند و به مقاصد خویش دست یابند، سوگند میخورند. این مسئله موجب میشود تا اعتماد اجتماعی سلب شود. بر این اساس از مومنان خواسته شده است تا از کسانی که بیمبالات و به صورت عادت، در هر چیز و کاری سوگند میخورند، پیروی و اطاعت نکنند. خداوند در آیه ۱۰ سوره قلم، هرگونه پیروی و تحت تاثیرقرار گرفتن نسبت به سوگندهای این دسته افراد را تحریم میکند و از مومنان میخواهد تا از آنها اطاعت نکنند.
نقش سوگند در اعتمادسازی و سلب اعتماد
سوگند به سبب آنکه در فرهنگ اسلامی و قرآنی از اهمیت و ارزش خاص و مهم برخوردار میباشد، به طوری که حتی در حوزه قضایی و اختلافات حقوقی و مانند آن، به عنوان فصلالخطاب عمل کند و چنانکه گفته شد منکر در دادگاه با سوگند خوردن از اتهام رهایی مییابد، از سوی بسیاری از دغلکاران مورد سوءاستفاده قرار میگیرد.
به سخن دیگر، همان گونه که سوگند موجب اعتماد و اطمینان میشود و افراد جامعه ایمانی به سبب باور به خداوند، سوگندهای افراد را میپذیرند و متعلق آن را باور میکنند، میتواند عاملی مهم برای سوءاستفاده باشد. از این رو قرآن، عرضه سوگند و تکرار آن را جایز نمیشمارد، زیرا عاملی برای سلب اعتماد اجتماعی میشود؛ چون به هر علتی ممکن است که متعلق سوگند تحقق نیابد.
خداوند در آیه ۹۴ سوره نحل به سوءاستفاده از قسم همانند دیگر ارزشهای دینی اشاره میکند که از عوامل سست شدن عقیده و ایمان دیگران و سلب اعتماد و اطمینان از آنان میشود. خداوند در این آیه روشن میشود که برخی از مردم که به دین گرایش دارند، با دیدن سوءاستفاده برخی از دینمداران، گامهایشان سست گردیده و از ایمان رویگردان میشوند. از این رو در آیه ۲ سوره منافقون، هر گونه سوءاستفاده از قسم، به منظور بازداشتن مردم از راه خدا، عملی نادرست شمرده و مورد توبیخ خداوند قرار میگیرد.
بسیاری از بیماردلان و منافقان با سوءاستفاده از سوگند به خدا و دیگر مقدسات دینی، برای چهره کریه خود پوشش فراهم میآورند(نور، آیه ۵۳) هر چند که چنین سوءاستفادههایی نشانهای از عدم درک و بیشعوری آنان است(منافقون، آیات ۲ و ۳) ولی تاثیر زشت خود را در سلب اعتماد اجتماعی به جا میگذارد. خداوند ضمن تحریم چنین رفتاری، فریبکاران را به عذابی سخت و شدید تهدید میکند.(مجادله، آیات ۱۴ و ۱۵)
اینکه قرآن فریبکاری با سوگند به مقدسات دینی را نشانهای از بیشعوری اشخاص میداند، از آن روست که اگر ادراک و بصیرت داشتند در مییافتند که تکرار این روش خود عامل رسوایی آنان و سلب اعتماد و اطمینان مردم به آنها میشود و همانند چوپان دروغگو در نهایت هنگامی که بخواهند راستی را با سوگند بیان کنند و واقعیت را اثبات نمایند، مردم از پذیرش حتی سوگندهای راستین آنان سرباز میزنند و تاثیری برای کلام و سخنشان قرار نمیدهند.
برای اینکه انسان متهم به دروغگویی نشود، در هنگام سوگند توجه به این نکته داشته باشد که آیا توانایی انجام آن را دارد یا ندارد؛ زیرا در صورت ناتوانی بهتر است که از سوگند پرهیز کند. از این رو در آیه ۶۶ سوره یوسف، قدرت و استطاعت به عنوان شرط لزوم وفای به قسم مطرح شده است. البته اگر احتمال و اطمینان استطاعت و قدرت را در خود میدهد ولی در هنگام عمل ناتوانی وی آشکار میشود، لازم نیست تا آن را انجام دهد و گناهی بر او نیست، زیرا شرط وفای به سوگند قدرت و استطاعت بر انجام آن است، ولی سخن این است که اگر از همان آغاز میداند که قدرت ندارد بهتر است برای جلوگیری از عهدشکنی و عدم وفا به سوگند، سوگند را ترک کند تا از وی سلب اعتماد نشود.
در صورتی که توانایی داشته و یا قصد جزمی بر انجام آن داشته (مائده، آیه ۸۹ و بقره، آیه ۲۲۵) با این همه سوگند را شکست، میبایست آثار و تبعات این عمل خویش را نیز بپذیرد که از جمله آنها میتوان به انحراف و لغزش در زندگی (نحل،آیه ۹۴) و گرفتاری در ناملایمات و بدیها (همان) اشاره کرد.
کیفر شکستن سوگند
در حقیقت، شکستن سوگند موجب میشود تا گام در مسیر خطرناک انحراف بگذارد و بدیها و سختیها و ناملایماتی در زندگیاش پدید آید. چنانکه عذاب و خشم الهی در آخرت را نیز باید به جان بخرد.(مائده، آیه ۸۹ و نحل، آیه ۹۴) البته اگر عذری مقبول داشت، در این صورت عذاب و عقوبتی برای او نیست.(یوسف،آیه ۶۶)
برای اینکه سوگند ارزش و اهمیت خویش را همچنان حفظ کند، خداوند در صورتی که شخص سوگند خویش را شکسته از وی میخواهد تا کفارهای را پرداخت کند تا سوگند خوردن، به امری بیاهمیت و بیارزش تبدیل نشود و به سخن دیگر لقلقه زبان مردمان نشود. این گونه است که کفاره سوگند، یکی از سه امر تغذیه مساکین، تهیه پوشاک برای آنان و آزاد کردن یک برده قرار داده شده است. اگر کسی ناتوان از انجام یکی از سهگانههای کفاره به صورت تخییری شد، میتواند سه روز روزه را در صورت ناتوانی به جا آورد. مقدار اطعام مساکین همان متوسط و متعارف از خوراک خانواده به ده مسکین قرار داده شده است.(مائده،آیه ۸۹)
با تشدید حکم شکستن سوگند و کفاره مرتبط با آن، تلاش شده است تا از هر گونه سوءاستفاده از سوگند جلوگیری شود و زمینه سلب اعتماد و اطمینان از طریق تکرار سوگندها انجام نپذیرد؛ زیرا هدف از سوگند ایجاد اطمینان و زدودن شک و تردیدهاست نه آنکه خود عامل مهمی برای سلب اعتماد و اطمینان و ایجاد سوءظنها و تردیدها شود.
ابوبصیر گوید: امام باقر(ع) فرمود: پدرم زنی داشت که از خوارج بود ... یکی از غلامان آن حضرت به وی گفت: یابن رسولالله(ص)! در خانه شما زنی است که از جدت علی بن ابی طالب بیزاری میکند؟ پدرم او را طلاق داد.
او پیش امیر مدینه رفت و شکایت کرد که
علی بن الحسین مهریه ام را نمیدهد امیر مدینه به پدرم گفت: یا علی بن الحسین! یا باید سوگند بخورید که صداق او را دادهاید و یا باید مهریهاش را بدهید.
امام فرمود: پسرم! برخیز و برای این زن چهارصد دینار بیاور.
«فقلت له یا ابه جُعلت فداک اَلستَ مُحّقاً؟؛ گفتم: پدرجان فدایت شوم، مگر شما به حق نیستید؟!!
فقال لی: «بلی یا بنی! ولکنّی اَجللتُ الله اناحلف به یمین صبر»؛ فرمود: بلی! ولی من خدا را بزرگتر از آن میدانم که برای پول به او قسم بخورم.(فروع کافی، کلینی، ج ۷، ص ۴۳۵، کتاب الایمان)