پوشش بانوان و ضرورتهای آن
به باور ما مسلمانان، احکام و ارزشهاي عملي اسلام برخاسته از ويژگيهاي تکويني انسان، هماهنگ با چگونگي سرشت او (فطرت) و تحققبخش غايتهاي حکيمانهاي در ساحتهاي گوناگون وجودي اوست. به عبارت ديگر احکام عملي اسلام بر اساس مصالح و مفاسد واقعي انسانها سامان گرفته است. ريشههاي ميل به پوشش بدن در ميان انسانها، هرچند گرايشي غريزي است، ولياندازه و چگونگي آن متأثر از فرهنگ جامعه است. فرهنگ اسلامي با توجه به آثار عميق و گسترده پوشش بر فرد و جامعه و براي نيل به اهداف معنوي و اخلاقي مورد نظرش، سطوحي از پوشش را براي زن و مرد معين و واجب کرده است. ميل به پوشش و حيا در انسان از جمله اميالي است که در تعارض و تخالف با اميال ديگري مانند ميل به نمايشگري و لذتجويي قرار دارد؛ از اين رو پذيرش آن به عنوان يک ارزش و التزام عملي به آن از سوي برخي از افراد، همواره با مقاومت و ناخرسندي همراه بوده و خواهد بود؛ به همين سبب، افرادي که خواهان رهاشدن از چارچوب اين حکم فقهي و ارزشي اسلام (که در جمهوري اسلامي ايران، صورت قانوني هم به خود گرفته است) هستند، کوشش کرده و ميکنند که با استدلالهاي گوناگون و ابهامزاييهاي مختلف، در اصل مشروعيت يا حدود و مرزهاي آن ترديد افکنند. در نوشتار حاضر برخي از شبهاتي که درباره پوشش شرعي مطرح شده، بررسي و نقد شده است.
چکيده شبهه
حجاب اسلامي براي زنان، نه تنها سودمندي خاصي ندارد بلکه موجب پديدآمدن ناراحتيها و تنگناهاي گوناگون فردي و اجتماعي است. حجاب، زنان را افسرده ميکند و مانع بزرگي بر سر راه پويايي و پيشرفت اجتماعي آنهاست. انسان به غريزه خود طالب لذتجويي و نماياندن زيباييهای خود و بهرهبردن از زيباييهای موجود در طبيعت است. حجاب، ظلمي فاحش و تبعيضي ناروا بر عليه زنان به سود مردان است. حجاب زن را بيش از پيش زير سلطه مرد ميبرد و مانع ورود آزادانه او به عرصه اجتماعي است. آيا اين ستم نيست که زن تاوان چشمچراني و هوسبازي مرد را بدهد و براي آنکه مردان به گناه نيالايند، خود را در چند لايه بپيچد و آزار ببيند! حجاب، مردان را براي ديدن و زنان را براي ديدهشدن آزمندتر و مشتاقتر ميکند!
مقدمه
به نظر ميرسد که همه در اصل لزوم پوشش و ضرورت پوشيدن لباس براي انسان در موقعيتهاي گوناگون اجتماعي اختلاف نظري نداشته باشيم؛ چيزي که مايه تفاوت و اختلاف است و گاهي بحثها و چالشهايي را پديد ميآورد و ابهامهايي را ميزايد و میپرورد، اندازه و حدود پوشش است؛ اختلاف نظر در نوع و حدود پوشش، از تفاوت نگرش به موضوع حجاب و آگاهي از حکمتها و دقايق اين فريضه الهي از يک سو و دلايل عقلي و ديني (قرآني و روايي) وجوب آن از سوي ديگر ناشي میشود؛ به بيان ديگر، گاهي پرسشهاي دختران درباره حجاب (البته واژه پوشش دقيقتر و صحيحتر است) به سبب اين است که دقيقاً حکم خداوند را نميدانند و اگر براي آنها توضيح داده شود، با طيب خاطر میپذيرند؛ و گاهي از حکمتهاي حجاب میپرسند و دوست دارند ذهن جستوجوگر خودشان را نسبت به سودمندي و اهميت پوشش شرعي متقاعد کنند؛ در اين فرصت، ابتدا پوشش اسلامي را تعريف کرده، سپس برخي از حکمتهاي آن را بيان میکنيم.
پوشش شرعي، حکم مسلم دين
از مجموعه آيات قرآن و سخنان پيامبر و امامان اهل بيت- عليهمالسلام- چنين به دست میآيد که زنان با ايمان بايد تمام بدن خود را، جز گردي صورت و دستها تا مچ، از مردان نامحرم بپوشانند؛ آن گونه که در آيات قرآن ترسيم شده است، اين پوشش، با استفاده از يک مقنعه بلند، که تمام سروگردن را پوشانده و برجستگي سينهها را پنهان ميکند و نيز پوشيدن لباس سرتاسري (مانتو) و شلوار انجام ميگيرد؛[1] علاوه بر اين، زنان مؤمن موظفند از آرايشهاي غليظ و جلبکننده توجه و نيز رفتارها و اطوارهاي محرک و کرشمه و ناز در سخن گفتن و رفتار در مقابل مردان (جز همسر) خودداري کنند؛ البته بايد يادآور شويم که حجاب، در سخن، رفتار و نيز پوشش، مخصوص بانوان نيست و مردان هم مکلف به رعايت حدود شرعي در اين زمينه هستند.
حکمتهاي گوناگون و متنوعي براي پوشش شرعي ذکر شده است که به برخي از آنها به اختصار اشاره میکنيم:
حجاب، نماد حرمت و منزلت زن
بدن و جاذبههاي بدني زن مؤمن، همچون روح او، در نگاه خداوند حرمت و احترام دارد؛ شرافت اين بدن و جاذبههاي آن اقتضا میکند که در برابر چشمان هوسآلود و حريص مردان قرار نگيرد؛ اين بدن زيبا و پرجاذبه، که يکي از پرشکوهترين شاهکارهاي آفرينش است، تنها بايد در اختيار مردي قرار گيرد که زن را نه براي تن و زيباييهاي جسمیاش، بلکه براي روح و شخصيتش میستايد و دوست میدارد! نمايش رايگان جاذبههاي بدني زنان در محيط جامعه، از قدر و منزلت آنان میکاهد و آنان را به ابزاري براي شهوتراني مردان طماع بدل میکند و ارزشها و جاذبههاي شخصيتي و انساني آنان را پوشانده و پنهان میکند؛ از قديم گفتهاند «احترام امامزاده را ابتدا متولي آن بايد نگه دارد»؛ وقتي زنان، با آرايشهاي غليظ، لباسهاي محرک و جالب نظر، اطوارها و عشوهگريهاي گوناگون، مردان را به سوي خود میخوانند و میکشانند و با زبان بدن و رفتار، فرياد میزنند که «به من نگاه کن و رايگان لذت ببر!»، ديگر نميتوان از مردان (مرداني که اکثرا ايمان و تقواي قوي و ريشهداري ندارند) خواست که چشمان خود را ببندند و به چنين زناني خير نشوند!
زن مؤمن، به برکت ايمان و اعتقادش، در حريم ولايت خداوند[2] وارد میشود و خداوند را به عنوان سرپرست و ولي خود میپذيرد؛ خداوند نسبت به زنان با ايمان غيرت دارد؛ زن ناموس و امانت خداست و از اين رو، هم از مردان خواسته است که جز به عفت و پاکي در جسم او ننگرند و هم از خود او خواسته است که جسمش را از قرار گرفتن در معرض ديدههاي شهوتپرست نگه دارد.
حجاب در حقيقت ارزش و بهايي است که زن براي جسم و جان خود قائل است و پيام آن اين است که «من خود را ارزان نميفروشم!» من بدنم را تنها به مردي نشان میدهم که روح او را دوست داشته باشم و او هم، پيش و بيش از آنکه مفتون بدن من شود، عاشق روح و شخصيتم باشد!
حجاب، مايه استحکام خانواده
پوشش کامل و مطلوب زنان در محيطهاي اجتماعي و پرهيز از هر گونه جلوهگري در برابر مردان، حافظ و نگهبان بنيان خانواده است؛ خانواده، بهترين و مهمترين محيط امنيت، آرامش و بالندگي انسانهاست و بايد از دستبرد هر گونه آسيبي در امان بماند تا اعضاي خانواده در کمال صلح، صفا و صميميت در کنار هم رشد کنند، نيازهاي يکديگر را تأمين کرده و امنيت خاطر براي همه افراد فراهم شود؛ همچنانکه مردان بايد چشمان خود را از نگاه آلوده مراقبت کنند و چشم و دل تنها به همسر خود بدوزند و خواستههاي جسمی و روحي خود را در زمينه وجود او جستوجو کنند، زنان نيز بايد حرمت اين بنيان مقدس را نگاه داشته و همه جاذبههاي بدني و روحي خود را تنها در محيط امن و آرام خانواده و در برابر همسر به نمايش بگذارند.
همسران محجوب و با عفت، روز بروز به يکديگر وابستهتر و دلبستهتر شده و صميميت و عشق در ميان آنان محکمتر و ريشهدارتر میشود و بناي خانواده آنان از گزند آسيبها و ويرانيها مصونتر میماند.
بيحجابي زنان و جلوهگري و عشوهگريهاي خياباني، در واقع تيشه زدن به ريشه خانواده است؛ مرداني که در طول روز و در هر جا که پا میگذارند با زنان زيبا، جذاب و عشوهگر مواجه میشوند، آرام آرام (وگاه به يکباره) نسبت به همسر خود بيرغبت شده و سردي عاطفي، جاي صميميت و عشق را میگیرد و به پايههايهاي تعهد و پيمان زناشويي همسران لطمههاي جدي وارد میکند؛ زنان بيحجاب، علاوه بر اينکه در فروپاشي زندگي ديگرزنان سهيمند، خود باعث شيوع فرهنگ رفتاري خطرناکي میشوند که زندگي خودشان را نيز خواهد بلعيد و پايههايش را ويران خواهد کرد؛ همچون کسي که بر شاخهاي نشسته بود و بيخ آن را با اره میبريد!
بيحجابي و همچشميهاي پايانناپذير!
وقتي زنان بنا داشته باشند که بدون پوشش شرعي در محيط اجتماع و مجالس و محافل عمومي و خانوادگي ظاهر شوند، هرگز نميتوانند نسبت به آرايش مو، صورت، دستها، لباسها و... بياعتنا باشند و مجبورند در هر شرايط، به صورتي ظاهر شوند که مورد پسند ديگران قرار گيرند و ديگر زنان و مردان، ارزيابي مثبتي از زيباييها و جاذبههاي آنان داشته باشند؛ اين نگراني و حساسيت، باعث میشود که زنان، ساعتهاي زيادي را براي آماده شدن جهت حضور در فضاي اجتماع صرف کنند و همواره دلنگران جذابيت بدني و لباسي و جلوهگري خود باشند؛ چنين زناني هزینههاي زيادي را صرف آرايش بدن و لباس میکنند و اين يعني صرف کردن و هدر دادن بهترين لحظات عمر براي اموري که هرگز سود انساني و معنوي ندارد و فقط از نقزدنها و خردهگيريهاي ديگران میکاهد؛ بيحجابي، موجب شيوع همچشميهاي زيانآور و تمام نشدني ميان زنان میشود و فرصتهاي رشد و تعالي معنوي، اخلاقي، شخصيتي و علمي را از آنان میربايد و لحظاتي که بايد صرف کسب علم، اخلاق و بالندگي انساني شود، صرف امور گذرا و کم اهميت میشود.
بيحجابي،عامل افسردگي و اضطراب!
بيحجابي يکي از عوامل مهم شيوع بيماريهاي روانشناختي مانند افسردگي، اضطراب، بدشکلي هراسي،... در ميان زنان به شمار میرود؛ زنان بيحجاب (بهصورت آگاه و ناآگاه) دائما خود را با زنان ديگر مقايسه کرده و از اين واقعيت که زنان زيباتر و جذابتري وجود دارند که نظر ديگران را به خود جلب میکنند، دچار افسردگي و اضطراب میشوند؛ بسياري از زنان بي حجاب، از اختلال بد شکلي هراسي، رنج میبرند و تصورشان از بدن و زيباييهاي بدنيشان، تصوري نامناسب و حتي گاهي وحشتناک است؛ زيرا خود را با زنان بسياري مقايسه میکنند و مجبورند افراد بيشماري را نسبت به ظاهري بدني خودشان راضي کرده و تأييد آنان را دريافت کنند و البته چنين امري شدني نيست!
حجاب و مصونيت زن از آسيبهاي اجتماعي
بيحجابي يکي از عوامل مهم ارتباطهاي نامشروع و تجاوزهاي به عنف، قتلهاي ناموسي و اختلافات شديد خانوادگي و متعاقب آن طلاق و فروپاشي خانواده است؛ جاي هيچگونه شکي نيست که اکثر قريب به اتفاق زناني که مورد تجاوز قرار میگيرند، زنان بيحجاب و بياعتنا به پوشش اسلامي هستند.
حجاب و اقتدار زن در برابر مردان
حجاب، مهمترين ابزار زن در برابر خواستههاي زيادهخواهانه مردان هوسران است و به زن، قدرتي میبخشد که رفتارها، خواستهها و انتظارات مردان را مديريت کرده و زمينه سوءاستفاده و چيره شدن مردان بر بدن و وجود او از بين رفته و يا از آن کاسته شود؛ بي حجابي، بهترين عامل غلظت و شدت مردسالاري افسارگسيخته در جامعه است؛ زن بيحجاب، در برابر مردان خلع سلاح است و هيچ سلاح دفاعي در اختيار ندارد تا زيادهخواهي مردان را لگام زند و خود را از تيررس نگاه آلوده و آزارهاي جنسي آنان محفوظ دارد؛ جالب است بدانيد که در همه جاي دنيا بيش از آنکه زنان از بيحجابي دفاع کنند، مردان (با هزار دليل و بهانه و تحت عناوين پرجاذبهاي مثل حقوق و آزادي زنان) خواهان بيحجابي زنان هستند!
حجاب، عامل زندهماندن عشق و نشاط جنسي!
حجاب زنان موجب زنده ماندن احساس عشق و ميل جنسي در جامعه است و مردان را به سوي ازدواج و قبول مسئوليت سنگين خانواده سوق داده و آن را برايشان لذيد و هيجانانگيز میکند؛ مهمترين دست مايه اوليه عشق براي زنان، همين جاذبههاي جسمانی و ظاهري است که مرد را فريفته آنها میکند و پايههاي نخستين عشق زميني را بنا میگذارد! در جامعهاي که بيحجابي رواج دارد، عشق میميرد و سردي و سردمزاجي، شهوتپرستي و تنوعطلبي جاي محبت و صميميت پاک مینشيند؛ زن غربي که از فرق سر تا نوک پا عريان و بيحجاب است، چيزي براي فروختن ندارد و همه سرمايهاش را در بازار عشق، رايگان به حراج گذاشته است! حجاب موجب رازآلود شدن وجود زن میشود و مردان را که عاشق راز آلودي و هيجانانگيزي در ارتباط با وجود زنان هستند، به سوي زن میکشاند و آنان را فريفته و مفتون وجود زيبايي او میکند و اين مهمترين پايه شکلگيري پيوند ازدواج در جامعه انساني است. حجاب زن، در واقع، غليظتر کردن جاذبههاي او و حريصتر کردن و مجذوبيت بيشتر مردان را به دنبال دارد و اين امر وقتي در چهارچوب ازدواج و عشق پاک به وصال میرسد، لذتي شگرف و هيجاني بيپايان را براي زن و مرد به دنبال دارد.
حجاب زنان و گناهکاري مردان؟!
گاهي برخي میگويند «چرا زنان، حجاب بپوشند تا مردان گناه نکنند؛ مردان گناه نکنند و چشمشان را فروپوشند تا زنان بتوانند بدون حجاب در ميان کوچه و بازار ظاهر شوند!
اين سخن ناشي از عدم آگاهي به حکمتهاي حجاب است؛ حجاب آنچنانکه مختصراً توضيح داده شد، ابتدا به سود خود زنان و در جهت مصالح مادي و معنوي آنان است نه براي گناه نکردن مردان! اگر فرض کنيم که شرايطي فراهم شود که مردان به زنان نگاه نکنند، باز هم زنان بايد حجاب بپوشند تا از فايدههاي آن بهرهمند شوند! وانگهي براي سلامت و پاکي جامعه و هدايت انرژيهاي انساني به سمت پيشرفت و تعالي مادي و معنوي، زنان و مردان هر دو مسئول و متعهدند و بايد به پاکي و عفت فضاي عمومي جامعه کمک کنند؛ مردان با حفظ نگاه و رعايت پوشش در ظاهر، رفتار و سخن و زنان نيز با حفظ حجاب، نگاه و رفتار و سخن؛ قرآن کريم میفرمايد: در کارهاي نيک و تقوا هميار هم باشيد و يکديگر را بر گناه و دشمني ياري نکنيد![3]
* مرکز مطالعات و پاسخگویی
به شبهات حوزه علمیه
پينوشتها:
[1]. توضيح المسائل مراجع معظم تقليد، مبحث نگاه. نيز تفاسر قرآن کريم، ذيل آيات 30 و 31 سوره نور و ذيل آيه 59 سوره احزاب.
[2]. بقره/ 257
[3]. مائده/2