سبک زندگی ایرانی اسلامی را نشان دهید
منصور مهدوی
سبک زندگی بیانگر چکیدهای از باورها و سنتهای مطلوب است که به صورتهای مختلف در زندگی روزمره انسانها ظهور پیدا میکند. سبک زندگی در حوزه فردی و اجتماعی جلوههای مختلفی دارد و در حقیقت نشاندهنده باور انسان در نحوه مواجهه با پدیدههای مختلف است. این باور گاه برخاسته از آداب و رسوم ملی است و گاه ریشه در اعتقادات دینی دارد. سبک زندگی دارای ابعاد فردی و اجتماعی است که در حقیقت بازتاب فرهنگ، تمدن، ایمان و تاریخ یک ملت در شرایط حاضر است.
شاید برخی تصور کنند سبک زندگی فقط در مراسم و مسائل کلان زندگی بروز پیدا میکند. در حالی که کوچکترین حرکات و رفتارهای ما نیز میتواند بیانگر سبک زندگی خاص ما باشد. نزدیک دو قرن پیش، دولت استعماری انگلیس پس از سلطه بر بخشهای مهمی از هند در راستای برخی مقاصد استعماری، یکی از جاسوسهای خود را به همراه یک قافله از افغانستان به آسیای میانه فرستاد. اینجاسوس انگلیسی پس از بازگشت در بیان دشواریهای این سفر نکته جالبی را گفت که با این بحث مناسبت دارد. او میگفت: به خلاف تصور ابتدایی، رفتارهای ما غربیان با شرقیها تفاوتهای بسیاری دارد حتی شیوه به دست گرفتن قاشق در شرق با ما تفاوت دارد. او توضیح میدهد که برای آنکه هویت خود را کتمان کند مجبور بودهاست بسیاری از رفتارها و حرکات عادی خود را تغییر دهد تا کسی به هویت و هدف اصلی او پی نبرد. علی حاتمی، کارگردان سینما که علاقه خاصی به شیوه صحنهبندی در فیلمها داشت، درباره تفاوت بین شیوه رفتاری ما با غرب میگوید: در قابهای فرنگی حرکتها همیشه از چپ به راست است چون خط آنها هم از چپ به راست نوشته میشود ولی ما که از راست به چپ مینویسیم نباید از عرف آنها پیروی کنیم و حرکتها در سینمای ما باید از راست شروع شود. اینها نمونههای بسیار کوچکی است برای آنکه بدانیم تفاوتها، نه تنها وجود دارند بلکه بسیار جدی هستند.
سبک زندگی ایرانی-اسلامی مؤلفههای بسیاری دارد که لازم است در آثار هنری رسانه ملی بازتاب پیدا کند از آن جمله ما باید در محاورات از الگوی ایرانی خود پیروی کنیم با زبان فارسی صحیح و آمیخته با شعر و مثل و... با همدیگر حرف بزنیم؛ حرف زدن را با «سلام» شروع کنیم؛ در غذا و خوراک، غذاهای خود را در فیلم و سریالها میل کنیم؛ در پوشش از لباسهای ملی و سنتی ونمادهای پوششی خود استفاده کنیم، در فضای معماری خود قدم بزنیم؛ به جای حضور در کافیشاپ و رستوران، تفریحات رایج و سنتی خود را به تصویر بکشیم؛ موسیقی غنی و روحنواز خود را بشنویم؛ خانواده اصیل ایرانی با همه مولفههای احترام به پدر و مادر، ارزش فرزندآوری، سادگی شیوه زندگی، صمیمیت بین زن و شوهر، رفت و آمد خانوادگی، ازدواج ساده و به دور از تجملگرایی، مراعات حریم محرم و نامحرم و... را روایت کنیم؛ سنتهای خود را تجلیل کنیم؛ هنرهای ایرانی را ارج بنهیم؛ قناعت در مصرف و مصرف بهینه را به مثابه یک ارزش معرفی کنیم؛ تولید و پرهیز از مصرفکننده صرف بودن را ترویج دهیم و....
متاسفانه پس از ترویج رسمی تجملگرایی از سوی برخی مقامات بلندپایه، بسیاری از این مولفهها به محاق رفتهاست چرا که تجملگرایی و اباحهگری به مثابه دو مولفه زندگی غربی در جامعه ما ترویج و با تاسف بسیار در بخشهایی از جامعه نهادینه شد.
اگر رسانه ملی بتواند سبک زندگی ایرانی را به درستی تبیین و منعکس کند بسیاری از مشکلات جامعه ما در حوزه هنجارهای اجتماعی، حجاب، فرزندآوری، تولید، اختلافات خانوادگی و... به خودی خود کاهش مییابد. نکته مهم آن است که در این میان رسانه ملی باید جدیت خود را نشان دهد و خود را از گردونه هنرمندان و مسئولانی رها کند که در حقیقت تبعه فرهنگی غرب هستند و از شماتت دلباختگان غرب و آنها که تابعیت دوگانه دارند هراسی به خود راه ندهد. حتی اگر سینما و فضای مجازی از وضع موجود هم بدتر بشود، اما رسانه ملی وظیفه خود را به درستی انجام دهد نتیجه مطلوب حاصل خواهد شد.
سبک زندگی نیز در نگاه رهبرمعظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله امام خامنهای (دام ظله) آنقدر اهمیت دارد که طی یک دهه گذشته بارها بدان اشاره کرده و بخشی از سند مهم و ارزشمند «گام دوم انقلاب» را به این امر اختصاص دادهاند. افزون بر این، ایشان یکی از رسالتهای مهم رسانه ملی را ترویج سبک زندگی ایرانی-اسلامی دانسته و میفرماید: «هدایت فرهنگی، تقویت روحیه و احساس هویت ملی و انقلابی، ترویجِ سبک زندگی اسلامی-ایرانی، و افزایش همبستگی ملی، در شمار اولویتهائی است که باید با ارتقاء سرمایه انسانی و رشد کیفی برنامهها و بهرهگیری از ابتکار و با تلاش شبانهروزی به آن دست یابید.»
بازگویی تاریخ معاصر
تاریخ، حاوی گنجهای کمنظیری است که میتواند زندگی امروز و آینده ما را در مسیر صحیح هدایت کند. مقام معظم رهبری درخصوص اهمیت و اصالت تاریخ میفرماید: «اگر تاریخ یک چیز اصلی نبود، قرآن با این عظمت -که اصلاً برنامه انسانسازی و برنامه بشریت است- تاریخ را وارد خودش نمیکرد؛ اما شما میبینید که در قرآن تاریخ هست؛ البته بخشهایی که برای بیان اهداف قرآن کارساز است... بنابراین، تاریخ مهم است».
یکی از مهمترین وجوه رجوع به تاریخ، شناخت خود و سایر ملتهاست تا از این رهگذر، راه تکرار واقعههای تلخ گذشته را مسدود کنیم و راه بالندگی را هموار کنیم. بر این اساس رهبر معظم انقلاب میفرماید: «من، یک وقت درباره عبرتهای ماجرای امام حسین صحبتهایی کردم و گفتم که ما از این حادثه، غیر از درسهایی که میآموزیم؛ عبرتهایی نیز میگیریم. «درسها» به ما میگویند که چه باید بکنیم؛ ولی «عبرتها» به ما میگویند که چه حادثهای اتّفاق افتاده و چه واقعهای ممکن است اتّفاق بیفتد.»
مرور تاریخ معاصر و آگاهی نسبت به عملکرد جنایتهای دولتهای استعمارگر چشم مردم ما را نسبت به عملکرد فعلی آنها باز کرده و مجالی برای نیرنگهای سیاسی آنها نخواهد داد. افزون بر این مقایسه حرکتهای انقلابی ملت ایران در 120 سال گذشته و مقایسه آن با ملتهای دیگر، مترقی بودن ملت ایران را به خوبی نشان داده و به ما حس غرور و عزت نفس ملی میدهد.
تاریخ معاصر ایران آمیخته با فعالیتهای استعماری ابرقدرتها و مقاومت روحانیت و مردم با نفوذ بیگانه و استبداد داخلی است. بروز سه نهضت مشروطه، ملی نفت و انقلاب اسلامی نشان از اوج امید و نشاط ملی برای آزادی و استقلال است.
به شهادت تاریخ، بار اصلی این نهضتها بر دوش روحانیت و مؤمنان جامعه بوده است ولی با تأسف بسیار باید اذعان کنیم که روحانیت و مؤمنان هر اندازه در مبارزات خود جدیت داشتند و انواع سختیها و شکنجهها و شهادتها را به جان خریدند همانقدر در روایتگری مبارزات خود سستی به خرج دادهاند. از این رو به طور معمول روایتگری تاریخ معاصر را روشنفکران، تودهایها، ملیگراها و... به عهده گرفتند و در موارد بسیاری تاریخ را به نفع خود روایت کردهاند. اکنون نیز همین طیف با ساختن فیلم و سریال خود را به عنوان تنها مبارزان تاریخ معاصر در برابر استبداد و استکبار معرفی میکنند.
عدم توجه کافی صداوسیما به موضوع تاریخ معاصر باعث شد که برخی شبکههای ماهوارهای و رسانههای مجازی به دنبال تحریف واقعیتهای مسلم تاریخ معاصر باشند و میکوشند رضاخان، اولین حاکم دستنشانده تاریخ ایران را به عنوان قهرمان به ملت معرفی کنند. حتی برخی سریالهای شبکههای خانگی مانند شهرزاد و خاتون، فقط نیروهای روشنفکر را به عنوان تنها مبارزان تاریخ معاصر معرفی میکند در حالی که واقعیت چیز دیگری است و اگر نیروهای جان برکف مذهبی نبودند نه مشروطه محقق میشد، نه نفت ملی میشد و نه انقلاب اسلامی به پیروزی میرسید. با این اوصاف لازم است در قالب برنامههای گفتوگو محور و یا در پس زمینه فیلمها و سریالها، واقعیتهای تاریخ معاصر و دفاع مقدس به مردم انتقال پیدا کند. اهمیت این امر از آن جهت است که نیروهای فعال در ایران از زمان مشروطه تا کنون، هنوز
در حال کنشگری فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هستند از این رو معرفی صحیح آنها به جامعه، مسیر درست حرکت را به مردم و جوانان ما نشان
میدهد.
مواجهه با سینمای جشنوارهای
یکی از مهمترین ابزارهای رساندن پیام انقلاب به جهانیان و مستضعفان، بهرهگیری از ابزار سینما و سریال است. جشنوارههای بینالمللی فیلم، عکس و... با صراحت و جدیت میکوشند یک خط فکری-هنری خاصی را در دنیا ترویج کنند بر این اساس در زمان جنگ سرد،هالیوود و غرب، تصویری بسته و پر از خفقان از شوروی و کشورهای بلوک شرق به دنیا نشان میدادند و با این شیوه سایر ملتها را از همبستگی با بلوک شرق منع میکردند. اکنون نیز در مواجهه با جمهوری اسلامی و موج انقلاب اسلامی میکوشند ضمن عقبمانده نشان دادن ملت ایران، جامعه ایرانی را جامعهای مفلوک و به دور از هنجارهای انسانی و جهانی نشان دهد. از این رو در چند دهه گذشته کوشیدهاند کارگردانهایی را از درون ایران به خدمت درآورند تا این پیام را از زبان آنها به گوش مخاطبان جهان برساند. باید اعتراف کنیم که در سایه غفلت، سکوت و در مواردی همراهی مسئولان فرهنگی، جشنوارههای خارجی توانستهاند ارتباط ما را با مخاطبان جهانی قطع کرده و تصویری نابهنجار از جامعه ما به جهان نشان دهند. فیلمی مانند فروشنده، جامعه ما را عقبمانده و بیاخلاق نشان میدهد مفهوم غیرت مردانه را فرومیکوبد، تا جایی که شهردار لندن برای تحقیر ملت ایران، این فیلم را در مونیتورهای شهر لندن به نمایش عمومی میگذارد، آنگاه در صداوسیما از کارگردان این فیلم به خاطر کسب جایزههای بینالمللی به نیکی یاد میشود. در حالی که وظیفه صداوسیمای جمهوری اسلامی آن است که با صراحت بگوید این جایزهها به هنر ایرانی تعلق نگرفته است بلکه به افرادی تعقل گرفته که آبروی ملت خود را به حراج گذاشتهاند و کاخ فرهنگ هزاران ساله خود را برای خوشایند غربیها به آتش کشیدهاند. گردانندگان جشنواره کن و اسکار و... میخواهند با دست چنین افرادی ایران و انقلاب اسلامی را آنقدر منفور، سیاه و شکستخورده نشان دهند که هیچ آزادهای در جهان رغبت نکند صدای ما را بشنود و ما را درون مرزهای خود محصور کند. در چنین هنگامهای آیا سکوت صداوسیمای جمهوری اسلامی خدمت است؟
ما که مناسبات سیاسی و فرهنگی حاکم بر دنیا را میدانیم باید خود آستین همت بالا بزنیم و همانطور که با شبکههای خبری برون مرزی اخبار و تحلیلهای واقعی را دراختیار مردم دنیا قرار میدهیم تولیدات شاخص فرهنگی-هنری خویش را نیز جهانی کنیم.
سرمایهگذاری ویژه بر کودکان و نوجوانان
کودکان و نوجوانان مهمترین سرمایه آینده کشور هستند. رسانه ملی باید بخش مهمی از سرمایه مادی و معنوی خود را جهت هدایت فکری آنان اختصاص دهد. مهمترین نکته در این باره آن است که نمایش هرگونه برنامه و انیمیشن خارجی برای گروه سنی زیر 14 سال باید ممنوع باشد. چرا که لازم است در این گروه سنی، کودک و نوجوان با فرهنگ و سبک زندگی بومی و دینی خود آشنا شده و با آن زندگی کند. نمایش برنامههای خارجی در واقع فرآیند آموزش و انتقال فرهنگ را با اختلال مواجه کرده و او تصور میکند آنچه از طریق رسانه میبیند مطلوب است و باید آن را بپذیرد و زمانی که آن را پذیرفت تفهیم فرهنگی صحیح و تمایز آن با فرهنگ بیگانه کار بسیار دشواری خواهد بود.
شاید برخی مدیران صداوسیما هدفگذاری برای ایرانیسازی همه برنامههای کودک و نوجوان را دور از دسترس بدانند ولی همانطور که نظام بهداشت ما برای سلامت نوزادان و کودکان هزینه میکند تا در بزرگسالی مشکلات سلامت افراد کاهش بیابد، سرمایهگذاری برای آموزش صحیح فرهنگ و سنتهای ایرانی-اسلامی باعث کاهش بسیاری اختلالات فرهنگی و چالشهای اجتماعی خواهد شد از این رو لازم است با یک رویکرد جهادی برای تحقق این مهم به میدان بیاییم و هوشمندانه اجزای فرهنگ، سنت و باورهای دینی خویش را در قالبهای مختلف به نوباوگان این سرزمین
بیاموزیم.
جمعبندی
آنچه گذشت بیان سرفصلهای دهگانه (صیانت از نقش پدر، توجه به فرزندآوری، احیای گستره زبان فارسی و...) برای پیشبرد و ارتقاء جایگاه رسانه ملی و هویتبخشی آن بود. این سرفصلهای دهگانه (تلک عشرۀ کاملۀ) جوانب مهم عملکرد رسانه ملی و تولیدات آن را پوشش میدهد. امید است که گامی برای رسیدن به رسانه مطلوب جمهوری اسلامی و برآورندۀ مطالبات مقام معظم رهبری
باشد.
میدانیم که یکی از دغدغههای مهم معظمله میزان عملکرد صحیح و هویتبخش رسانه ملی است و ایشان به لزوم حرکت انقلابی برای بازسازی فرهنگی کشور تصریح کرده و میفرماید: «در مسئله فرهنگ و رسانه، به گمان بنده، ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد. ما مشکل داریم در ساختار فرهنگی کشور؛ و یک حرکت انقلابی لازم است. البتّه «حرکت انقلابی» یعنی خردمندانه و عاقلانه. معنای «انقلابی بودن» بیهوا حرکت کردن و بیحساب حرکت کردن نیست. [حرکت] انقلابی باید باشد، بنیانی باید حرکت بشود، در عین حال برخاسته از اندیشه و حکمت باشد. فرهنگ واقعاً زیربنا است؛ خیلی از این خطاهایی که ما در بخشهای مختلف انجام میدهیم، ناشی از فرهنگ حاکم بر ذهن ما است. اگر ما اسراف داریم، اگر ما تقلید کورکورانه داریم، اگر ما سبک زندگی غلط داریم، اینها ناشی از مشکلات فرهنگی است؛... زندگیهای تقلیدی، زندگیهای تجمّلاتی و اشرافیگری، غالباً منشأ و ریشه فرهنگی دارد. در واقع نرمافزار این حوادث، فرهنگ کشور و فرهنگ حاکم غلط و انحرافیای است که بر بعضی ذهنها مسلّط است».
نیروهای انقلابی و نهادهای فرهنگی نظام باید برای برآوردن منویات معظمله تمام تلاش خود را بکارگیرند و از ملامتهای روشنفکران غربگرا هراس به خود راه ندهد. به نظر میرسد بخش زیادی از انفعال نهادهای فرهنگی نظام ناشی از نگرانی مسئولان نسبت به نقدهای گزنده غربگرایان است.
وقتی برخی افراد غربگرا به خاطر از دست رفتن بخشی از اجزای فرهنگ فاخر و باارزش ایرانی، آه حسرت میکشند، ما که دلباخته این فرهنگ هستیم اگر برای حفظ آن جان بدهیم کار شایستهای انجام دادهایم و این است معنای فرمایش مقام معظم رهبری حضرت آیتالله امام خامنهای (دام ظله) که فرمودند: «فرهنگ و صفآرایی فرهنگی در مقابل دشمن آن چیزی است که بنده هم اگر در راه آن کشته شدم، احساس میکنم که در راه خدا کشته شدهام».
امید است مدیران فرهنگی نظام به ویژه رسانه ملی، اهمیت و حساسیت جایگاه خود را به درستی بشناسند؛ امروز فرهنگبانی این تمدن ده هزارساله به آنها سپرده شده است و شایسته است در چنین جایگاه سترگی با اعتماد به نفس کامل و گردن برافراشته از گوهر فرهنگ و ذره ذره سنتهای این کشور حراست کنند و نگذارند میراث هزاران ساله این مرز پرگهر به تاراج برود.