kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۵۰۳۲
تاریخ انتشار : ۰۲ بهمن ۱۴۰۰ - ۲۱:۴۵

این داستان از انتها خواندنی‌تر است(نکته)

 
 
نوبت به زهرای مرضیه‌(س) که می‌رسد، حتی زبان ملائکه نیز در بیان ملکات او به لکنت می‌افتند، زبان انسان‌ها که جای خود دارد، «تن خاکی کجا و عالم پاک» اما، گفته‌اند: «آب دریا را اگر 
نتوان کشید، هم به قدر تشنگی باید چشید». از این روی و هم از آن سوی که عرض ارادتی به پیشگاه سیدهًْ نساء‌العالمین برده باشیم، در حد و ‌اندازه بضاعت ‌اندک خویش، به نکته‌ای در وصف آن دُردانه خلقت اشاره می‌کنیم. مگر ماجرای آن پیرزن را نشنیده‌اید که به کلافی نخ به خرید یوسف در بازار مصر رفته بود و در مقابل تعجب آمیخته به ملامت این و آن گفته بود؛ می‌دانم یوسف را به این کلاف نخ بی‌ارزش نمی‌دهند، اما در پی آنم که نام من هم در فهرست خریداران یوسف ثبت شده باشد! 
در میان ویژگی‌های فراوانی که در وصف زهرای مرضیه گفته‌اند، دفاع حضرتش‌(س) از ولایت را برجسته‌ترین دانسته‌اند. سخت است در سالروز ولادت فاطمه سلام‌الله‌علیها به روزهای پایانی حیات طیبه آن بانوی بزرگوار اشاره کنیم! اما، این داستان، از انتها خواندنی‌تر است و بخش‌های آخرین کتاب زندگی حضرتش، تفسیر‌کننده بخش‌های آغازین آن است. فاطمه عزیز‌(س) می‌دانست که اگر مردم از ولایت علی(ع) دور شوند بی‌تردید به پذیرش ولایت حاکمان جور، مجبور می‌شوند. دختر پیامبر خدا(ص) در محرومیت جهان اسلام از امامت علی(ع)، «فتنه جمل» را می‌دید و پیمان شکسته‌هایی که به تخاصم در مقابل امیر‌مومنان‌(ع) صف کشیده‌اند و حقی را می‌طلبند که خود ضایع کرده‌اند و تقاص خونی را می‌خواهند که خود ریخته‌اند (لَيَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَكُوهُ وَ دَماً هُمْ سَفَكُوهُ). فاطمه‌(س) نعره مستانه معاویه را در فریب صفین می‌شنید و ابلیس را می‌دید که در جسم عمرو‌عاص حلول کرده، قرآن ناطق را وانهاده و پاره‌های کتاب را بر نیزه کرده است! در «نهروان»، جهالت خوارج (اجداد عقیدتی داعشی‌های امروز‌) را می‌نگریست و در سحرگاه خونین نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه فرق شکافته علی(ع) را می‌دید و بر مظلومیتش می‌گریست، اشرافیت بر‌باد ‌رفته را می‌دید که بار دیگر به میدان آمده‌اند، حسن(ع) را می‌دید که از محرومیت مردم گرفتار در چنگال معاویه خون دل می‌خورد و خواص دین به دنیا‌فروش را که در میانه معرکه تنهایش گذاشته‌اند. سر مطهر حسین(ع) را می‌دید که در هنگامه خون و فریب اشراف بر نیزه می‌رود، یزید را می‌دید که سر بریده فرزند رسول خدا(ص) را پیش‌روی نهاده، بر لب و دندان او می‌زند و اجداد به هلاکت رسیده خود در «بدر» و «حنین» را به تماشای انتقام می‌خواند! «لیت أشیاخی ببدرٍ شَهِدوا جزعَ الخزرجِ من وَقْع الأسَلْ ... کاش بزرگانی از قبیله من که در جنگ بدر کشته شدند، هم‌اکنون بودند و زاری قبیله خزرج را از زدن شمشیرها و نیزه‌ها می‌دیدند»! «لعِبَتْ‌هاشمُ بالملکِ فلا خبرٌ جاءَ ولاوحی نَزَلْ ... بنی‌هاشم با حکومت بازی کردند و گرنه خبری نیامده بود و وحیی نازل نشده بود»! و... مردم مظلوم را می‌دید که در چنگال خونریز «بنی‌امیه» و «بنی‌عباس» گرفتارند و جماعت مسلمانان را که انگشت پشیمانی به دندان می‌گزند و دست حسرت بر پیشانی می‌زنند که کاش ولایت علی(ع) آن دوستدار محرومان و حامی مظلومان را پاس می‌داشتند تا ولایت حجاج‌بن‌یوسف‌ها و منصور دوانقی‌ها بر گرده آنان نمی‌نشست.
امروز اما، بعد از هزار و چهارصد و چند سال زحمات فاطمه و شهادت مادر امت، به بار نشسته. در «عصر خمینی» گردونه چرخ گردون، چرخشی همسو با صدر اسلام را آغاز کرده است. همه جا سخن از خمینی و خامنه‌ای است و یاران پاکباخته‌ای که در رکاب آنها به صف ایستاده‌اند. 
بارش نور در میلاد زهرای بتول سلام‌الله‌علیها مبارک باد.
 
حسین شریعتمداری