تنهاگریه کن
محمدهادی صحرایی
وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ.... نپنداريد كه شهيدان راه خدا مردهاند، آنها زندهاند که نزد خدایشان از روزی بهرمندند/ آنان به آنچه خدا نصيبشان کرده شادمانند و به مؤمنانی كه هنوز به آنها نپيوستهاند شتافت مژده میدهند كه ترسان و محزون نباشید/ به نعمت و فضل خدا بشارت میدهند و اينكه او هرگز اجر اهل ايمان را ضایع نمیکند.(۱)
ترجمه آیات اگرچه گویاست ولی خواندن کلام و عباراتی که خدا فرموده، لذتی دارد چشیدنی. این آیات و چندی قبل از آن مجموعهای است که خدای متعال به بهانه غزوه ویژه و عبرت آموز احد، پرده از واقعیتی فرازمینی برداشته است که گرچه حق و حقیقت است ولی برای ما زمینگیر شدههای خو کرده به لانه دنیا دست نیافتنی است. خدا باید بفرماید که در لایه لایه خلقت و غیب چه خبر است تا بفهمیم و آرزو و تلاش کنیم تا به آنها برسیم. گویی گاهی باید از مسیر رود زندگی این دنیا که مجازی مینماید فاصله بگیریم و در کنار جوی گذر مرسوم عمر، نشست و گذر عمر را در رفت و آمد مردم دید. ابتدا و انتها را نگاه انداخت. از کجا آمده و به کجا میرویم و هدف از این آمد و شد و روزمرگی چیست؟ کمی به صدای پای فصلها گوش دهیم و نصیحت روزگار بشنویم و از تذکر آینهها متنبه شویم و از فرصتهای زودگذر غافل نشویم و فریب سراب دنیای گذرا و فریبا و مضر را نخوریم.
در روزهای رحلت بانوی بزرگی هستیم که ثمره تربیت و میوه دل او پس از 14 قرن هنوز هم خون در رگ مظلومان میجوشاند و آتش در رگ جوانمردان میافروزد. امالبنین به معنی مادر پسران، لقب فاطمهای است که در اصل مادر جوانمردی است. گفتن و شنفتن و نوشتن از این بانوی ارجمند اگرچه افتخاری گرانبهاست ولی لیاقتی فزونتر از بضاعت ما کمتران میطلبد. اگر شهادت فاطمه اطهر سلامالله علیها جانفرساست ولی حضور چنین شخصیتی به جای ایشان نشان از لیاقت اوست که خانه علی علیهالسلام را گرم و یتیمان فاطمه را مادری نمود. در ادب و ارادت او قصهها بسیارند ولی آنچه عیان است حاجتی به بیان ندارد. پروریدن عباس و برادرانش که درود خدا و خوبان نثارشان، گویای مقام فاخر مادری او و نمره ممتاز اوست. سرچشمه ابوالفضایل اوست و اوست که فرزندانش را چنان شیعه مولا و امامان نموده که توانستهاند تکیه گاه و امید آنان باشند. چه فخری از این بالاتر برای عباس که مقامش در بهشت، رشک حتی شهداست و در دنیا بابالحوایج بیپناهان.
کاش این مادر محترم و نابغه را بیش از اینها میشناختیم تا حسرت حرفهای نشنیده از او بر دلمان نماند. طبق مبنای قرآن میتوان شاگرد را دید و به عظمت استاد پی برد. همانگونه که حاجیه هاجر، مورد تأیید و ستایش خدا در قرآن و مریم عذراء نمونه طهارت و بندگی است و خدا برای فاطمه زهرا که سرور همه زنان عالمین است به نام کوثر بسنده میکند که در خانه اگر کس است یک حرف بس است. به این دلیل با دیدن عباس و برادرانش میتوان به ادب و ارادت فاطمه امالبنین به مولا پی برد و جایگاه حسنین علیهماالسلام را نزد ایشان دانست. اگر عباس را تنها در شجاعت و رشادتش خلاصه نکنیم، میتوانیم تا حدی به مقام علمی و مناعت طبع و بصیرت و زهد او واقف شویم. اولاد امام بودن اگرچه مهم است ولی دیگرانی نیز اولاد امامان بودند که هرگز به مقام عباس نرسیدند و نمیرسند. تجمیع این همه فضایل در ایشان، بدون تربیت صحیح خانوادگی و مهارت مادرانه میسور نیست. و عباس اگر در این فضایل سرآمد است، الله اکبر از فضایل مادر او.
نمیشود از امالبنین و مادر کربلاییان گفت و از مادران ایرانی نگفت که سلسله شاگردان زهرای شهیده، از امالبنین به مادران شهید ایرانی رسیده. رسالتی مادرانهای که بتواند 14 قرن تازه و با طراوت و بیتحریف و بیحریف، به زنان عالم برسد بیشک سرچشمهای جوشان دارد که توانسته در رگهای تاریخ، خروشان باشد. آنچه ما از مادران شهید معاصر خود میبینیم با آنچه که از مادران شهید صدر اسلام میگویند تناسب دارد. گویی بانوان حاضر در جنگها و اتفاقات مهم صدر اسلام را در بانوان آخرالزمان میبینیم. مشخص است آنچه از بزرگی و عظمت آمنه و خدیجه و فاطمه و امالبنین و زینب و مادر وهب و... که درود خدا و خوبان نثارشان، در تاریخ آمده است افسانه و اغراق شاعرانه و محبت متعصبانه نیست. آنکه دست در دست واقعیت دارد نیازی به افسانه و اغراق ندارد.
واقعیات زندگی مادران شهدای انقلاب اسلامی ما که معاصر است بیش از آن چیزی است که بتوان در بیان و کتاب آورد ولی به همین اندازه که توفیق تمرکز در حالات آنهاست، بینظیر است. یکی از هزاران هزار مادری که میتوان از زندگی او بهرهها گرفت و درسها آموخت، مادر شهید محمد معماریان است. که کتاب «تنهاگریه کن» شرحی از گذران عمر پرارزش او و خدمات خاص او به انقلاب اسلامی است که از دید نکته سنج و دقیق رهبری پنهان نماند و پنج مدال عالی از ایشان گرفت. این دقت نظر و خُلق حرفهای و قریحه آقاپسند است که میوههای پشت برگ را به ما و جوانان مشتاق نشان میدهد و نقشه گنج مینمایاند. که اگر منتظر افاضه روشنفکران بمانیم باید ازاله اخلاق را ببینیم و هنوز جوانانمان، خاطرات مبتذلِ جوانی بیحیاها را مرور کنند و در تناقض آنها مشغول کلاف سردر گم باشند.
کتاب تنها گریه کن حکایت بزرگ شدن آدمها در کوران حوادث و بوران مشکلهاست. تجربیاتی که با عمده بانوان ایرانی مشترکات بسیار دارد و نکات ویژه و خاص هم کم ندارد. الگوی بانوی سختکوش، عفیف، مسئول و جهادی ایرانی را میتوان در اشرف سادات، مادر شهید معماریان دید که با وجود تنوع کارها و علایق و توانمندیها و هیجانهای مطلوبی که دارد هیچ تناقضی با آداب و رسوم و مبانی دینی هم ندارد. تعریف ساده و گویایی از زن تراز انقلاب اسلامی در طبقه متوسط جامعه. بانویی که یک عنصر فعال اجتماعی و کنشگر انقلابی است و در همان حال یک همسر امانت دار و مهربان و در عین حال مادری آگاه و مربی و علاوهبر اینها مدیر مقتدر خانه است. نمونهای موفق از تفکر جهادی و خستگیناپذیر که با قدرت انعطاف پذیری بالایش میتواند الگوی امروزین جوانانی باشد که خیال میکنند نیست و نداریم و نمیشود. آنها که در میان قوطی روشنفکری و محفل دودآلود و متوهم روشنفکری دنبال آدم حسابی میگردند.
در این کتاب که باید تبلیغ شود مفاهیم نان حلال، اقتصاد مقاومتی و تولیدگر، برکت، تربیت فرزندان رشید، زنان قوی و خانواده ایرانی به زیبایی به تصویر کشیده شده است. تربیتی که امروزه به ستم، کنار زده شده و قسمت بزرگی از مشکلات ما از همین بیتوجهی و کم لطفی است. میتوان تاریخ اجمالی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را در این 70-260 صفحه مرور کرد و تلخ و شیرینهای مشترک هر ایرانی را دوباره چشید. کتابی که میتوان با خواندنش وقایعش را زندگی کرد و راز موفقیت مادران ایرانی و به ویژه مادران شهدا را آموخت. راه زندگی کردن صحیح و راه لذت بردن از زندگی و خانواده و رهایی از مشکلات عاطفی، بیکاری، اخلاقی، اجتماعی و... و راه مفید بودن را. میتوان ترجمه جمله طلایی «فرصتی که در بحرانهاست در خود فرصتها نیست» را فهمید و راه رفته را خواند و در تجربه برندهها شریک شد و کم هزینه به مقصد رسید و به جای خواندن آشفتگیهای ترجمه شده غربیهای در بحران مانده که میخواهند موفقیت را 10 دقیقهای به جوانان ما بیاموزند، یک بار این کتاب را خواند و برای همیشه فرق دوغ و دوشاب را فهمید.
در این کتاب احساس مسئولیت موج میزند و تأکید میشود. همه باید احساس مسئولیت کنند که «در این دنیا از هرکسی کار برمیآید.» بچهها فرش میبافند، زنانی برای رزمندگان لباس و جیره تهیه میکنند، اشرف سادات انقلابی بیقرار خدمت کردن است و از وظیفه فرزندآوری هم غافل نیست و در کنار پنج فرزند دیگرش، محمد را پرورش میدهد، همسر بنّای او گاهی برای معاش و گاهی برای جبهه تلاش میکند و... و محمد نوجوان برای کمک خرجی خانواده خیاطی میکند و به جبهه میرود و جان شیرین میدهد. حتی ترک تحصیل محمد هم منطق قابل دفاع خودش را دارد و این یعنی جرأت نه گفتن به قالبها. اشرف سادات، چنان مشغول کارهای مهم است و فضای تربیتی را خارج از شعارها و توصیههای لوس زمان ما، چنان فراهم کرده که «حواسش نیست محمد کی بزرگ شده؟» این زن هرگز اوقات بیهوده ندارد که صرف القائات تحقیرآمیزی باشد که به خورد زنان و جامعه مسلمانها دادهاند. و ثابت میکند در خانواده ایرانی که پدر ستون است مادر، محور است.
__________________________
1- سوره آلعمران آیه 169 تا 171