kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۴۳۷۵
تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱۴۰۰ - ۱۹:۲۹

در محضر امام خمینی(ره)

 
 
 
در منزل من و فعل‏‎ ‎‏حرام؟
یک روز پیش از ظهر آقا زنگ زدند. خدمت ایشان رفتم، فرمودند: «چراغ داخل‏‎ ‎‏حیاط روشن است، آن را خاموش کن.» گفتم چشم. چند روز بعد که باز چراغ روشن‏‎ ‎‏مانده بود امام مجدداً زنگ زدند. خدمتشان که رفتم فرمودند: «اگر برای شما مشکل‏‎ ‎‏است چراغ را روشن کنید کلید آن را در اتاق من بگذارید من خودم شبها روشن می‌کنم‏‎ ‎‏و روزها خاموش می‌کنم.» گفتم نه آقا مشکل نیست. تا مدتی حواسم را جمع می‌کردم‏‎ ‎‏که مبادا چراغ‌، در روز روشن بماند. یک روز صبح چراغ دفتر آقای رسولی روشن بود و یک چراغ هم پشت حیاط منزل‏‎ ‎‏امام، اطراف منزل حاج احمد آقا، روشن بود. امام به من که کنار ایشان ایستاده بودم‏‎ ‎‏فرمودند که بیا جلو، نزدیک ایشان که رسیدم با عصبانیت به من فرمودند: «در منزل من و‏‎ ‎‏فعل حرام؟ در منزل من و اسراف؟» من که مثل بید می‌لرزیدم، عرض کردم آقا چه شده؟‏‎ ‎‏فرمودند: «چند مرتبه باید بگویم این چراغها را خاموش کنید مگر شما نمی‌دانید که‏‎ ‎‏اسراف حرام است؟»
* برداشت‌هایی از سیره‌ امام خمینی(ره)؛ جلد 2، ص 80 راوی: سید رحیم میریان
زهد امام
من زهد واقعی را در زندگی امام به رأی العین دیدم. روز هجرت از عراق‏ ‎به کویت، حضرت امام فرمودند: احمد، لباسهای من را بده. در چمدان امام که‏‎ ‎‏باز شد، جز یک عبا و یک قبا، یک پیراهن و شلوار و یک حوله چیز دیگری‏‎ ‎‏دیده نمی‌شد و آنجا بود که من متوجه شدم که این رهبر و این مرجع عالیقدر با‏‎ ‎‏اینکه هر ماه مبلغ زیادی در ایران و عراق به طلاب شهریه می‌پردازند، جز این‏‎ ‎‏مقدار ناچیز، لباس دیگری ندارد. این موضوع برای اهل علم و اهل اخلاق و‏‎ ‎‏مسئولین، درس بزرگی است که امام با این ویژگی‌ها بود که به جنگ کفر و‏‎ ‎‏استکبار جهانی رفت و سربلند بیرون آمد.‏
*فردوسی‌پور‌، اسماعیل‌، همگام با خورشید‌، صص 401 و 402