آرش فهیم
با گذشت دو سال از شهادت سردار قاسم سلیمانی، هنوز هم ردی از این قهرمان ملی و جهانی در سینمای داستانی - و همچنین عرصه سریالسازی- در ایران دیده نمیشود. شخصیتی که هر بخش از زندگیاش، میتواند الگویی الهامبخش برای خلق آثار بیبدیل سینمایی و تلویزیونی باشد. بهویژه حضور رهاییبخش این سردار در مبارزه نفسگیر با گروههای تروریستی مثل داعش، خودش یک اَبَرالگوی دراماتیک محسوب میشود.
اهمیت پرداختن و بازنمایی شخصیت، زندگی و فعالیتهای حاج قاسم، یکی این است که میتواند خلأ قهرمانپردازی در سینمای ایران را که سالهاست به آن گرفتار است پر کند، دیگر هم اینکه به هر حال باید از ابزارها و رسانههای بانفوذ و پرمخاطبی مثل سینما بهره گرفت تا ضمن معرفی چنین شخصیتهایی، مانع از تحریف حقایق پیرامون اینگونه بزرگانی شد. همانطور که در آمریکا و برخی دیگر از کشورهای صاحب صنعت سینما، بهرغم نبود قهرمانان واقعی در عرصههای نظامی و رزمی اما از طریق سینما، اسطورهها بر ساخته میشوند. مثل کاری که کلینت ایستوود کرد و با ساخت فیلم «تک تیرانداز آمریکایی» یک جنایتکار جنگی را به دلاورمردی حماسه ساز تبدیل کرد!
یکی از تقارنهای قابل تأمل میان سینمای ایران و آمریکا این است که هرچه در ایران، قهرمانان واقعی بیشتری ظهور میکنند و بر تارک تاریخ این سرزمین مینشینند، در آمریکا اسطورهپردازی و قهرمانپردازی افزایش یافت! همچنان که حتی میتوان انتظار داشت، در خلأ ساخت فیلم خوب و موثر درباره جبهه مقاومت و حاج قاسم، این هالیوود باشد که به این موضوع رو بیاورد و روایت مدنظر خودش را بازسازی کند. همان طور که اخیرا در خبرها منتشر شد، یک کمپانی آمریکایی با هدایت صهیونیستها قرار است سریالی درباره ماجرای ترور عماد مغنیه بسازد.
البته هالیوود، قبلاً نیز به زمینهسازی ترور حاج قاسم پرداخته بودند. حدود هشت سال قبل در یکی از قسمتهای سریال هالیوودی «میهن» (هوملند)، نظامیان آمریکایی یکی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را ترور میکنند. رویای اهریمنی ترور یک سردار ایرانی، تنها شش سال بعد از قاب تلویزیون، در دنیای واقعی به وقوع پیوست.
گرفتن انتقام خون حاج قاسم سلیمانی از دولت آمریکا هم امروز به یک رویای ملی برای ایرانیان تبدیل شده است. هنرمندان ما هم وظیفه دارند تا این رویا را در آثارشان نمایش دهند؛ اگر هنرمندان ما کابوس آمریکا را در فیلم و سریال و تئاتر و ادبیات و هنرهای تجسمی و موسیقی به تصویر بکشند، آنوقت «انتقام سخت» روح زیباتری پیدا خواهد کرد و روحیه انتقامجویی از آمریکا دوام خواهد داشت.
هر چند که پرداخت مستقیم به شخصیت حاج قاسم در سینما کار سترگ و دشواری هم هست و این مسئولیت نباید و نمیتواند به خام دستان یا شهرتطلبها واگذار شود. بهراستی کدام کارگردان توان آن را دارد که وسعت شخصیت شهید قاسم سلیمانی را به تصویر بکشد؟ سلیمانی قهرمان درامی الهی بود که با ابزار انسانی نمیتوان همه جنبههای شخصیت او را بازآفرید. او یکبار زاده و جاودانه شد؛ حتی بزرگترین فیلمسازان داخلی و خارجی نیز تاب بازآفرینی همه وجود او را نخواهند داشت. اما با الهام از این شخصیت، یا درباره اتفاقات پیرامون او و عرصهها و میدانهایی که کارهای بزرگی انجام داده بود، میتوان حداقل به بازنمایی اثرات او در آثار همت گماشت. بهطور مثال، قضیه ترور این شهید و افشاگری درباره طرح و نقشههای این جنایت، قابلیت تبدیل شدن به یک درام معمایی و افشاگرانه را دارد. همان طور که خیلی از عملیات هدایت شده با فرماندهی حاج قاسم، فیلمهای جنگی پرجاذبهای را نتیجه خواهد داد. حتی موضوعاتی مثل سانسور گسترده مطالب مربوط به این شهید در شبکههای اجتماعی غربی نیز میتواند سوژه خوبی برای ساخت فیلم باشد و... خیلی موضوعات دیگر.
نباید فراموش کرد که برخلاف قهرمانان هالیوودی، قاسم سلیمانی جلوه آئین و مرامی است که گذر از نفس و ازخودگذشتگی برای دیگران را میخواهد و میسازد. او نماد و نمودار بزرگی یک ملت و توانایی بینظیرش برای عبور از بحرانهای تحمیلی است. سلیمانی یک نفر بود که یک ملت در او تجلی مینمود. «او» پرچم همیشه برافراشته اعلان مردمی بود که از «من»های خود گذشتند و «ما» شدند.