«دانشجو» نمایندهای برای پیگیری مطالبات مردم و انقلاب اسلامی
رضا الماسی
تجلیل از مقام دانشجو و گفتوگو پیرامون اهمیت آن در ساخت یک جامعه فرهیخته محدود به یک روز در سال نمیشود و جا دارد هر روز به آن در مجامع مختلف علمی، فرهنگی و رسانهای پرداخته شود. این جایگاهِ با اهمیت و پر نفوذ امکان ایجاد تغییرات اساسی در هر جامعهای را داراست، البته اگر هویت خود را حفظ کند و بازیچه دست این و آن
قرار نگیرد.
رهبر معظم انقلاب، سال 88 در دیدارهای مختلفی که با دانشجویان داشتند، آنان را «افسران جوان جبهة مبارزه با جنگ نرم» خواندند؛ اما پیدا کردن وظیفة این افسران را به خود آنها واگذار کردند.
همزمان با اتفاقات سال 88 رهبر انقلاب، مفهومی به نام جنگ نرم را مورد توجه قراردادند و از ضرورت نقشآفرینی دانشجویان، به عنوان افسران و استادان به عنوان فرماندهان مقابله با جنگ نرم، سخن گفتند. ایشان حتی بین سرباز و افسر تفکیک قائل شده و 8 شهریور سال 88
فرمودند: «نگفتیم سربازان؛ چون سرباز، فقط منتظر است که به او بگویند پیش، برود جلو؛ عقب؛ بیا، بیاید عقب. یعنی سرباز هیچگونه از خودش تصمیم گیری و اراده ندارد و باید هر چه فرمانده میگوید، عمل کند. نگفتیم هم فرماندهانِ طراح قرارگاهها و یگانهای بزرگ؛ چون آنها طراحیهای کلان را میکنند. افسر جوان، تو صحنه است؛ هم به دستور عمل میکند، هم صحنه را درست میبیند؛ با جسم خود و جان خود، صحنه را میآزماید؛ لذا اینها افسران جوانند؛ دانشجو، نقشش این است.»
در مختصات جنگ نرم، رهبر انقلاب مختصات مبارزهای را تبیین کردند که در آن، هر قشر میبایست رسالت خود را بازشناسد و نحوة ایفای نقش خود را نیز دریابد.
16 آذر نقطه عطف جنبش دانشجویی
۱۶ آذر یک نقطه عطف مهم در تاریخ جنبش دانشجویی- یا به تعبیر دقیقتر بیداری دانشجویی- است و به نظر میرسد اولین موضوعی که در این رابطه باید به آن توجه شود، ماهیت وقایع رخ داده در این روز است که از این طریق میتوان به ماهیت بیداری دانشجویی در ایران پی برد.
محمد امین ساغندی، فعال دانشجویی دانشگاه تهران در گفتوگو با گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: «دشمنان خارجی در دهههای اخیر تلاش کردهاند بیداری دانشجویی را همواره معترض به اساس نظام و متمایل به غرب و خواستههای آن نشان دهند و برخی جریانات و احزاب در داخل نیز که با ارزشها و آرمانهای انقلاب زاویه دارند، پیوسته قشر دانشجو را همسو با خود قلمداد کردهاند، حال آنکه با نگاهی گذرا به تاریخ دانشگاه و بیداری دانشجویی در کشورمان درمی یابیم که یکی از خصوصیات چشمگیر این جریان، استکبارستیزی و استعمارستیزی آن در مواجهه با قدرتهای سلطهگر است. این ویژگی، محدود به دوران پس از انقلاب نیست و میبینیم که در همین ماجرای ۱۶آذر ۱۳۳۲ و چند اعتراض دیگر قبل از آن- که در واکنش به دخالت آمریکا در کودتای
۲۸ مرداد بود- و نیز سایر وقایع بیداری دانشجویی از ۱۳۲۰ تاکنون، دانشجویان حامی استقلال کشور و معترض به قدرتهای زورگو هستند.»
او میافزاید: «۱۶ آذر، روز دانشجوی استکبارستیز و استعمارستیز است و معنا ندارد عدهای بخواهند جریان دانشجویی را خلاف ابن آرمانها قلمداد کنند.»
رابطه دانشجو با سیاست
یکی از مسائل مهمی که باید با دقت به آن پرداخته شود، رابطه بیداری دانشجویی با سیاست است. در چهار دههای که از انقلاب اسلامی میگذرد، به طور کلی شاهد دو رویکرد و دو نگاه به این مقوله بودهایم. این دو رویکرد در تقسیمبندیهای کلیشهای و ناکارآمد چپ-راست یا اصلاحطلب- اصولگرا نمیگنجد و بهتر است آن دو رویکرد تحت دوگانه انقلابی-غیرانقلابی مورد بررسی قرار گیرد.
ساغندی در این باره توضیح میدهد: «نگاه جریان انقلابی به رابطه دانشجویان با سیاست اینگونه است که دانشجویان با فعالیت سیاسی، در کوتاهمدت به مطالبهگری و گفتمان سازی با هدف اصلاح حاکمیت در جهت آرمانهای انقلاب بپردازند و در بلندمدت، تبدیل به سیاستمداران طراز انقلاب شوند تا دولت اسلامی، جامعه اسلامی و در نهایت تمدن نوین اسلامی تحقق یابد. اما نگاه جریان غیرانقلابی و ضدانقلابی این است که با توجه به نقش فعال بیداری دانشجویی در جامعه و مرجعیت آن برای افکار عمومی، در کوتاه مدت از آن به عنوان بلندگویی برای نشر ایدئولوژی غربی درون جمهوری اسلامی استفاده کند و در مواقع نیاز، از دانشجویان به عنوان پیاده نظام خود در تحرکات اجتماعی و ابزاری برای اعمال فشار بر نظام بهره گیرد. در بلندمدت نیز این جریان قصد دارد عناصر تربیتشده خود در دانشگاه را به عنوان تصمیمگیران سیاسی بر کرسیهای نظام بنشاند تا جهتگیری آن به طور کلی تغییر کند.» این فعال دانشجویی تصریح میکند:
«همچنین در حوزه مطالبهگری و گفتمانسازی باید توجه داشت که جریان غیرانقلابی و ضدانقلابی در تلاش است بیداری دانشجویی را از داشتن نگاه کلان، منحرف و به سمت مطالبهگریهای سطحی سوق دهد و ظرفیت گفتمانسازی آن را نیز در دایره شعارهای حزبی و جناحی خرج کند. در حالی که دانشجو به واسطه موقعیت منحصر به فرد خود از سویی با قشر نخبگانی در ارتباط است و از سویی با توده مردم، توان ایجاد گفتمانهای اساسی و ملی را دارد. مانند گفتمان عدالت خواهی در دهه ۸۰ که توسط دانشجویان ایجاد شد و دولت نهم را نیز در همین جهت هدایت نمود.»
دانشجو موذن جامعه است
جمله معروفی از شهید بهشتی نقل است که درباره نقش دانشجو در جامعه میگوید: «دانشجو مؤذن جامعه است؛ اگرخواب بماند نماز امت قضا میشود.»
دکتر سلیمان محمدی، استاد دانشگاه آزاد اسلامشهر در این باره به گزارشگر روزنامه کیهان میگوید: « همانطور که شهید بهشتی میگوید؛ دانشجو صدای مردم باید باشد. اگر در بزنگاههای مهم فریاد دانشجویان بلند نشود، دود آسیب این انفعال به چشم همه مردم خواهد رفت.»
او اضافه میکند: « فعالان دانشجویی در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی میتوانند اثرگذار باشند و باید در همه این عرصهها اولاً نقش خود را خوب بشناسند و ثانیاً وارد میدان شده و نقشآفرینی کنند. اگر در مسئلهای که به حضور عنصر دانشجویی نیاز است ورودی صورت نگیرد و مطالبهگری درمیان نباشد جبهه دیگری پشت سر جریان دانشجویی نیست که جای آنها را پر کند.»
این استاد انقلاب اسلامی تصریح میکند:
«در مقاطع گوناگون انقلاب شاهد بودیم که جریان دانشجویی هرجا مسئله را خوب شناخت و به موقع وارد میدان شد، با دست خالی بیشترین اثر را از خود برجای گذاشت. اما در مقابل غفلتهایی هم بوده که دانشجویان فعال و علاقهمند به مسائل انقلاب میتوانند با آسیبشناسی درست از گذشته نقش خود را در امروز و آینده انقلاب بهتر ایفا نمایند.»
نحوه تعامل جنبش دانشجویی با دولتها
«درخصوص نحوه تعامل بیداری دانشجویی با دولتها عدهای تصور میکنند دانشجو صرفاً باید معترض و منتقد دولتها و کارگزاران باشد. برخی حتی پا را فراتر گذاشته و اساساً ذات جنبشهای دانشجویی را رادیکال و مخالف وضع موجود تعریف نمودهاند.»
این را سهیل خیراندیش، عضو سابق تشکل جامعه اسلامی میگوید و در ادامه تصریح میکند: «روشن است که چنین تعریفی پشتوانه منطقی ندارد و با روح حقیقتطلبی دانشجو سازگار نیست. چه آنکه اگر عملکرد یک دولت در راستای اهداف انقلاب اسلامی باشد، باید از آن حمایت نمود تا در مسیر خود استوارتر شود. اینکه اگر یک تشکل زمانی به نحو کلی یا موردی از دولت وقت حمایت کرد، بلافاصله آن را تشکل دولت ساخته یا محافظهکار بنامیم، یا اگر یک تشکل همواره معترض سرسخت و پرسروصدای دولت بود، آن را شجاع و انقلابی قلمداد کنیم، هیچ یک صحیح نیست.»
این فعال دانشجویی معتقد است: «در مواجهه با دولت سیزدهم باید در نظر داشته باشیم که اصول تعامل تشکلهای دانشجویی با دولتها در مورد این دولت نیز صدق میکند. تشکلها موظفند رفتار دولتها را رصد کرده و نسبت به آن تحلیل داشته باشند و اگر به این نتیجه رسیدند مثلا فلان سیاست دولت در تعارض با اصول انقلاب یا منافع عمومی است، با رعایت جایگاه حقوقی دولتمردان، از آن سیاست انتقاد کنند و از طرق مختلف پیگیری نمایند. ضمن اینکه تا حد امکان، پیشنهاد و راهکار عملیاتی نیز ارائه کنند. اما ذیل این اصول، باید برخی مصالح را نیز در نظر داشت. چیزی که اکنون پیرامون رابطه بیداری دانشجویی با دولت سیزدهم کمی نگرانکننده است، مدل مطالبهگری برخی جریانات دانشجویی است که در مدت اندکی پس از روی کار آمدن دولت، انتظار حل تمامی مشکلات و مسائل کشور را دارند و با مشاهده هر نقص و ایرادی، بیمحابا و علنی به مسئولین طعنه و کنایه میزنند.»
محمد امین ساغندی نیز در این باره توضیح میدهد: «باید توجه کنیم که دولت سیزدهم، دولت امید مردم است و غالب مردم، نسبت به آن خوشبین هستند. بررسی سوابق رئیس دولت و عمده مسئولین رده بالا نیز نشان میدهد که میتوان به آنها خوشبین بود. در این شرایط، جار زدن نواقص و معایب، در درجه اول مردم را دلسرد و ناامید میکند و دولت نیز طبیعتا در کوتاهمدت نمیتواند مشکلات را به نحوی که اثر آن برای مردم ملموس باشد، حل نماید. از طرفی دشمنان خارجی و وابستگان آنها در داخل نیز سعی در برجسته کردن ایرادات و القای ناکارآمدی دولت به آحاد جامعه را دارند. زمانی که مردم احساس کنند دولت تاکنون کاری نکرده و قرار هم نیست مشکلی را حل کند، ممکن است دست به اقدامات اعتراضی بزنند که این بهترین فرصت برای سوءاستفاده عناصر دشمن و ایجاد التهاب در کشور است و ما نمونهای از آن را در وقایع اخیر اصفهان مشاهده میکنیم. فعالان دانشجویی باید این شرایط را درک کنند و در پازل دشمن بازی نکنند. این به معنای رها کردن دولت نیست. بلکه باید در لحن و شیوه بیان و حتی علنی یا غیرعلنی گفتن برخی انتقادات، تجدیدنظر کرد و همچنین به نحو ایجابی، با ارائه پیشنهادات و راهحلهای عملیاتی، دولت را در راه خدمت هرچه بیشتر به مردم یاری نمود.»