kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۰۸۵۷
تاریخ انتشار : ۰۶ آذر ۱۴۰۰ - ۲۰:۲۳
نگاهي به اشعار آئيني محمدحسين انصاري‌نژاد- بخش سوم و پایانی

شعری پرتپش و موج‌آفرین

 


اشاره: در دو بخش گذشته این نوشتار، نگاهی اجمالی به پیشینه شعر مذهبی از«عصرمشروطه» تا دوران «انقلاب اسلامی» به عنوان دو مقطع تاریخی تاثیرگذار در تحول شعر معاصر- بخصوص شعر مذهبی(آیینی)- داشتیم. در ادامه نیز به بررسی مولفه‌های ساختاری و مضمونی اشعار آیینی محمد حسین انصاری‌نژاد (با نگاهی به کتاب شمس‌الشرف) پرداختیم و گفتیم که انصاری‌نژاد پیش و بیش از هر چیز، یک شاعر آئینی است و جوهر شعرش دین و آئینی. از همین رو، ارزش‌های الهی و انسانی در شعرش موج می‌زند. اما شعر آئینی انصاری‌نژاد،‌ به هیچ روی، عامیانه و همه‌‌کس ‌فهم و همه‌‌کس ‌پسند نیست. شعر او، در عین وفاداری به همة عناصر و ابعاد فضاهای اسلامی و شیعی، بیش‌تر از آنکه شعر «عامه» باشد، شعر «خواص» است؛ خواصی که با راز و رمز و ظرافت‌های شعر امروز دنیای فارسی‌زبان آشنا باشند و قدرت درک هنر شاعری او را داشته باشند.
اینک در آخرین بخش، با بازخوانی دیگر اشعار آیینی او، آرایه‌های ادبی در جان و جهان شعرش را به تماشا می‌نشینیم.
شعر انصاری‌نژاد سرشار از هنرهای شاعری و صنایع ادبی است. به‌عنوان نمونه هنر واج‌آرایی او را در این بیت می‌توان دید:
چه پچ‌ پچی‌ست بر این چشمه از چکاواک‌ها
که می‌زنند به دل زخمه همایون را
(ترانه توحیدی، ص11-12)
تشبیهات او بدیع است؛ غزل «قدری آسمانی‌تر» را، که گهگاه یادآور «سهراب سپهری» است، با هم بخوانیم:
‎ بیا یک روز قدری آسمانی‌تر بیندیشیم
به ادراک نسیم باغ نیلوفر بیندیشیم
تمام آسمان را سبز تسبیح خدا دیدم
چه می‌شد دست کم یک سجده دیگر بیندیشیم
هزار آیینه اسم اعظمی باریده باید خواند
غزل‌های سلیمان را به انگشتر بیندیشیم
شبی بارانی آیات ابراهیم باید شد
گلستانی است شعله شعله‌، پیغمبر بیندیشیم
سحر سجاده مان را مرغ آمین می‌برد بالا
اگر غرق نماز شبنم و شبدر بیندیشیم
بهاران از نفس‌های سواری غنچه خواهد زد
در این زردی به آن دست بهارآور بیندیشیم
کسی دل را به سقف آسمان سنجاق خواهد کرد
اگر در سایه ابری نوازشگر بیندیشیم
خدا را در سکوت سنگ‌ها باید تماشا کرد
قنوت دره‌ها جاری است سر تا سر بیندیشیم
صدامان می‌کند از سمت آبی‌های دور از دست
اگر یک روز در بارانی از کفتر بیندیشیم
غزل را بر پر کنجشگ‌ها باید گره زد تا
به زیر نم نم باران صمیمی‌تر بیندیشیم
(قدری آسمانی‌تر، ص 14)
انصاری‌نژاد زاده بوشهر و ساکن شیراز است و با حافظ و حضرت شاهچراغ پیوند روحی و قلبی دارد و به همین جهت رد پای حافظ در کوچه‌باغ شعر او به‌وضوح پیداست. شعر او مشحون از ترکیب‌ها و تعبیرهای حافظ و الفاظ و عبارات حافظانه است:
«پیرهن‌چاک و غزلخوان» می‌روی تا قتلگاه
پیرهن چاک و سرافشانی به وجه احسن است
...
از ازل سرخ است اوراق شهادت‌نامه‌ات
بر سپهر، این ظهر غربت، «خون‌فشان پرویزن» است
(سماع خون‌فشان، ص 86)
یا:
چون که درآید ظهور حضرت خوانخواه
«رایت منصور پادشاه» تو هستی
...
جامه‌درانیم مثل صبح قیامت
تا که بر این سوختن گواه تو هستی
(به ماه بنی‌هاشم، ص 104)
یا این غزل:
تا مسجد آمده‌ست قدح‌نوش پیر ما
آغشته است یکسره محراب را به می
مست شراب و گوش به چاووش پیر ما
کی می‌دهد به همهمه‌ها گوش پیر ما؟!
(ترکیب‌بند حبیبی، ص 114)
انصاری‌نژاد، با نگاه معنوی و اعتقاد دینی خود، دل در گرو ارزش‌های جاودانه و ثابت الهی و انسانی دارد و به همین دلیل «گذشته» در نظر او لزوماً «تاریخ مصرف» ندارد. خواننده شعرهای او آوازه درای پیامبران و ندای اولیای خدا و مصلحان معنوی را در جاده اعصار و قرون می‌شنود. او، در لفظ و معنا، سخت سنّت‌گراست و با هنرمندی از الفاظ و عبارات قدسی و قرآنی و تعابیر دعاها و مناجات‌ها در شعر خود استفاده می‌کند، اما، با همه آنچه گفتیم، ‌یک شاعر امروزی است. زبان شعر او زبان شاعران امروز است. او باده کهن را در جام نو ریخته است. خوانندة شعر او به‌روشنی در می‌یابد که انصاری‌نژاد از نظر سبک دقیقاً به شعر امروز ایران تعلق دارد. تعلق خاطر او به مفاهیم و معانی دینی و سنت‌های دینی، به هیچ وجه، به‌معنای تقلید او از کلیشه‌های متعارف و تکراری شاعران گذشته نیست. این حقیقت را می‌توان به‌وضوح در دو نمونه زیر مشاهده کرد:
دریا تبار من! تمام گسترایت سبز
توفان‌سوار من! طلوع خنده‌هایت سبز
هوهوی باد... این شیهه اسب ظهور توست
می‌بینم از اینجا جهان در پیش پایت سبز
یک سوره از قرآن چشمت را تلاوت کن
ای بی‌نهایت‌های عرش از ربّنایت سبز
امروز ماییم و هجوم وحشی پاییز
فردا زمین در زیر چتر دست‌هایت سبز
آویختم بر ماه، فانوس نگاهم را
می‌خوانمت آه ‌ای گل خورشید! جایت سبز
(جایت سبزی، ص 171)
و نیز:
خدا نیاورد ‌ای تک درخت، خم شدنت را
و با فرود تبر شاخه شاخه کم شدنت را
قلم به دست‌، سراسیمه‌ام مباد ببینم
به پیش پای تبردارها قلم شدنت را
بگو به شاخه شباهنگ یاصمد بسراید
مباد آنکه ببیند کسی صنم شدنت را
نبینمت پس از این سرو دادگاهی صحرا
به جرم بی‌ثمری باز متهم شدنت را
میان مزرعه چاى زعفرانی خورشید
خوشا تجلی رنگ سپیده‌دم شدنت را
به وقت کوچ عشایر خوشا که ایل ببیند
چو زلف دخترکان گرم پیچ و خم شدنت را
خدا نیاورد آن را که با فرود تبرها
شکسته بشنوم آهنگ زیر و بم شدنت را
شبیه روح منی آی تک درخت پریشان!
که دیده‌ام همه سو زخمی ستم شدنت را
تو نیز یکسره دلواپس تطاول سنگی
که با ستاره شنیدند هم قسم شدنت را
بلابه دور! مگر خوانده‌اند مردم دریا
میان اسکله شب خوانی بلم شدنت را
در این گذار شغادان خدا کند که ببینم
به انتقام تهمتن شبی علم شدنت را
منم که خم شده‌ام درهجوم سنگ و شکستن
خدا نیاورد ‌ای تک درخت، خم شدنت را
مسافران حرم را توسایه‌ای به سرافکن
که خواب دیده دلم تخته حرم شدنت را
به حق شاهچراغ ‌ای درخت! سبز بمانی
و من ببینم ازاین گونه محترم شدنت را
(تک درخت، صص 188 و 189)
در یک کلام،‌ باید گفت انصاری‌نژاد از نظر زبانی کاملاً معاصر دنیای خویش است و این نکته را هم باید گفت که گرچه در شعر او خواننده گاهی به یاد سبک و زبان بعضی از شاعران امروز می‌افتد، اما انصاری‌نژاد زبان مخصوص خود را دارد.
نتیجه‌گیری:
انصاری‌نژاد یک شاعر آئینی است و جوهر شعر او دین و آئین است. چنان‌که گفتیم ارزش‌های الهی و انسانی در شعر او موج می‌زند. اما شعر آئینی انصاری‌نژاد،‌ به هیچ روی، عامیانه و همه‌کس‌فهم و همه‌کس‌پسند نیست. شعر او، در عین وفاداری به همة عناصر و ابعاد فضاهای اسلامی و شیعی، بیش‌تر از آنکه شعر «عامه» باشد، شعر «خواص» است؛ خواصی که با راز و رمز و ظرافت‌های شعر امروز دنیای فارسی‌زبان آشنا باشند و قدرت درک هنر شاعری او را داشته باشند.
این اهالی «شهر آشنایی‌»‌اند که می‌دانند «متاع او کجایی است». او برای بیان‌اندیشه‌ها و آرمان‌های دینی خود، شعر را تا حد تودة مخاطبان پایین نیاورده است، بلکه این مخاطبان‌اند که باید قد بکشند و خود را تا حد شعر او بالا بیاورند. شعر انصاری‌نژاد شعری فاخر و فخیم است. خواننده ‌اشعار او باید جنس شعر او را بشناسد و بداند با چه نوع شعری سروکار دارد. مداحان و نوحه‌خوانان فهیم این ‌اشعار فخیم را البته خواهند پسندید و همه یا بعضی از ابیات قصیده‌ها و غزل‌ها و ترکیب‌بند‌های این مجموعه را متناسب با سطح ذوق و درک مخاطبان خود انتخاب و با هنر خویش، هنر شاعر را دوچندان خواهند کرد و به مجالس مرثیه‌خوانی اعتلا خواهند بخشید. انصاری‌نژاد باید مراقب باشد که گهگاه، آن شور و شوقی که به سرودن دارد، سبب نشود تا الفاظ و تعابیری مغایر با این فخامت شعری، شتابزده بر قلم او جاری شود؛ و این اتفاقی است که نه به فراوانی، اما،‌ندرتاً، در بعضی از ابیات او دیده
می‌شود.
انصاری‌نژاد را باید مصداق بارز و نمونه‌ای روشن از ارتقا و اعتلای شعر مذهبی فارسی در ایران اسلامی و انقلابی امروز دانست؛ شعری که ازحیث دورنمایه «متعالی» است و از نظر سبک و زبان «امروزی.»