kayhan.ir

کد خبر: ۲۳۰۷۶۳
تاریخ انتشار : ۰۳ آذر ۱۴۰۰ - ۲۱:۵۸

اخبار ویژه

 


ایران، گل‌های بسیاری را وارد دروازه آمریکا کرده است
آمریکا بعد از جنگ افغانستان عراق، و سوریه تبدیل به ابرقدرت سالخورده‌ای شده و از روسیه و چین گرفته تا ایران را به سمت پر کردن جای خالی خود سوق داده است. 
این ارزیابی را روزنامه القدس‌العربی منتشر کرده و در توضیح آن یادآور شد: در بیست و هشتمین نشست بین‌المللی والدای در سوچی رئیس‌جمهور پوتین در اشاره به پایان یافتن رهبری آمریکا بر جهان و نقش نوظهور رقبای دیگر این کشور، جهانی چند قطبی را بشارت داد.
بعد از خروج ایالات متحده آمریکا از افغانستان و کاهش نفوذش در عراق و سوریه و نیز پشت کردن این کشور به بسیاری از کانون‌های تنش در جهان، آمریکا همچون سالخورده‌ای به نظر می‌رسد که به بازنشستگی رسیده و برای رهبران این کشور دشوار است حمایتی مردمی را برای هرگونه جنگ جدیدی در منطقه بسیج کنند. این بازنشستگی زودهنگام، خیلی را به سمت پر کردن جای خالی آمریکا سوق داده است. 
ایران بر مبنای همین تحولات به سمت بازپس گرفتن عظمت امپراطوری خود حرکت کرد. از خروج آمریکا از توافق هسته‌ای استفاده کرد و غنی‌سازی با غنای 3.67 را به بیست درصد رساند و سپس در پی تمرکز بر تاسیسات نطنز این میزان را به 60 درصد رساند. این افزایش سطح غنی‌‌سازی پاسخی از سوی ایران و در راستای به چالش کشیدن اسرائیل بود. همچنین پیام فشاری بود که ایران به غرب ارسال کرده مبنی بر اینکه ایران قدرتمند است و با روسیه و چین ائتلافی راهبردی دارد؛ در نتیجه بازگشتش به مذاکرات هسته‌ای دست خالی نخواهد بود بلکه از عوامل قدرتی برخوردی است که به این کشور اجازه نشستن کنار بزرگان و بازی با آنها را اعطا می‌کند.
ایران به واسطه نیروهای متحدش در منطقه، مرزهایی گسترده برای رسیدن به دریای مدیترانه از طریق عراق، لبنان و سوریه دارد. شبه نظامیان متحد ایران، مرزها را جا‌به‌جا کرده‌اند.
ایران بارها به دروازه آمریکا گل زده است. به گونه‌ای که این تصور به وجود می‌آید که ایران تبدیل به قدرتی بزرگ شده است. با این وجود، چشم‌پوشی آمریکا از اقدامات ایران به خاطر سرگرم بودنش به قضایای راهبردی دیگر بزرگترین تشویق برای ادامه دادن به طرح توسعه‌طلبی‌اش است. از جمله گل‌هایی که ایران وارد دروازه آمریکا کرد، توقیف کشتی‌هایی است که از خلیج ‌فارس عبور می‌کنند. تعرض قایق‌های جنگی ایران به کشتی‌های آمریکایی و قبل از آن سرنگونی هواپیمای جاسوسی آمریکا و تحریک بازوهایش در یمن برای هدف قرار‌دادن تاسیسات نفتی عربستان است. در عراق نیز متحدان ایران پایگاه‌های آمریکایی را هدف قرار‌ دادند. اخیرا نیز اقدامات ایران علیه آمریکا به عرصه سوریه رسیده است. به این ترتیب که پایگاه التنف هدف قرار گرفت. علی‌رغم اینکه هیچ طرفی مسئولیت آن را برعهده نگرفته؛ اما واشنگتن به خوبی از عامل آن باخبر است.
درباره بازگشت به توافق هسته‌ای نیز ایران شرط‌های آمریکا را نپذیرفته است و بازگشت به توافق 2015  را اساس راه‌حل می‌داند. درکنار آن خواستار لغو تمام تحریم‌ها و تضمین دولت آمریکا برای عدم خروج دوباره از آن است. این کشور همچنین پرداختن به مسئله موشکی و توسعه نفوذش در کشورهای عربی را نپذیرفته است. حتی متحد ایران یعنی بشار اسد نیز اکنون از رویارویی با حضور آمریکا در سوریه صحبت می‌کند.
روسیه نیز توانسته است آمریکا را مجبور کند حضورش در آب‌های گرم دریای مدیترانه را به رسمیت بشناسد. همچنین توانست قطعنامه‌های آمریکا در شورای امنیت درخصوص سوریه را به تعطیلی بکشاند. روسیه شانزده بار در این راستا از حق وتوی خود استفاده کرده است. 
چشم‌پوشی آمریکا از اقدامات ایران و روسیه به این خاطر است که این کشور خود را برای رویارویی با غول چینی آماده می‌کند. تشکیل ائتلاف اوکاس (آمریکا، انگلیس و استرالیا) زمینه‌سازی برای پایان دادن به توسعه نفوذ چین است. این ائتلاف به واشنگتن آزادی حضور در اقیانوس آرام و مناطق نزدیک به چین را می‌دهد.

اصلاح‌طلبان در گردنه حیران و پیچ «چه کنم، چه کنم»
اصلاح‌طلبان در اثر سوء عملکرد خود در گردنه حیران به سر می‌برند.
به نوشته سایت «الف»، برخی اصلاح‌طلبان سرشناس طی یکی دو سال اخیر از عملکرد جریان اصلاح‌طلبی ابراز ناامیدی کرده‌اند و دست به خودانتقادی‌هایی زده‌اند.
این نقدها توسط روزنامه‌نگاران، چهره‌های سیاسی و نظریه‌پردازان طیف مذکور مطرح می‌شوند. اما نکته اینجاست که بسیاری از این نقدها را چه ناظران و تحلیلگران بی‌طرف بارها و بارها طی دو دهه به اصلاح‌طلبان گوشزد کرده‌اند اما آنان کمتر گوش شنوایی دراین باره داشته‌اند. عباس عبدی، اخیرا در روزنامه اعتماد و درباره بیانیه جبهه اصلاحات نوشت: «جبهه اصلاحات پس از شکست قاطع سیاسی و ناتوانی مطلق در آوردن مردم به پای صندوق‌های رأی در خرداد ۱۴۰۰، پیش از هر اقدامی از جمله موضع ‌گیری در‌باره برجام یا سایر امور، باید ابتدا موجودیت خود را بازنگری و تحلیل کند. اگر آنان همچنان بر مشی گذشته هستند و نقدی بر آن نمی‌بینند، در این صورت طبیعی است که مخاطب نیز این بیانیه یا هر موضع دیگر آنان را در این چارچوب تحلیل و فهم کند. ولی اگر سیاست‌های گذشته جبهه را، هم از حیث راهبرد و هم تشکیلات و هم افراد و بالاخره تاکتیک‌ها واجد ایرادهای اساسی می‌دانند، ابتدا باید آن را تبیین کنند.»
در ادامه مروری گزیده بر بخش‌هایی از چنین مقالات و اظهار نظراتی خواهیم داشت. روزنامه آفتاب یزد می‌نویسد: به نظر می‌رسد این جریان سیاسی کشور [جناح اصلاح‌طلب] علی‌رغم آنکه منتقد رفتار سیاسیون و نمایندگان جناح راست است لیکن بعضا اخیرا خود گرفتار چنین اظهارنظرهای شاذ می‌شوند [اشاره به بیان اظهاراتی از سوی اصلاح‌طلبان برای دیده شدن].مثال بارز آن گفته‌های فائزه ‌هاشمی است. بر فرض که او قلبا به ترامپ اعتقاد داشته(!) اما بیان آن، چه سود و منفعتی دارد و مهم‌تر اینکه چه نسبتی با رویکرد جریان اصلاح‌طلب خواهد داشت؟
ناصر قوامی، عضو فراکسیون اصلاح‌طلبان مجلس ششم در گفت‌وگو با نامه نیوز ضمن اشتباه خواندن حمایت خاتمی از حسن روحانی در انتخابات‌ ریاست‌ جمهوری‌، درباره حمایت وی از عبدالناصر همتی در انتخابات دوره سیزدهم رياست جمهوری می‌گوید: اگر به دعوت آقای خاتمی بی‌توجهی شد، دلیلش بی‌توجهی او به تفکر مردم بود. آقای خاتمی اشتباه کرد. من از ارادتمندان او و آقای کروبی هستم و چوبش را هم خورده‌ام و نوش جانم. اما به این‌ها اعتراض دارم، چرا چنین کاری کردند؟
محمد قوچانی سال 98در روزنامه سازندگی نوشت:‌ «واقعیت این است که با وجود باور به اصلاح‌طلبی نمی‌توان از کارنامه اصلاح‌طلبان چه در دولت، چه در مجلس، چه در شوراهای شهر و شهرداری‌ها دفاع کرد. حتی با فرض پذیرش نقش جناح مقابل [اصولگرایان] در عدم همکاری با اصلاح‌طلبان و از آن فراتر برخی کارشکنی‌های جناحی و حزبی، کارنامه‌ اصلاح‌طلبان در به‌خصوص دوره‌ اخیر در نهادهای انتخابی کامیاب نیست و در یأس، ناامیدی و سرخوردگی مردم و شهروندانی که به آنان رای داده‌اند اثر مستقیم دارد. متاسفانه فراتر از ناکارآمدی حتی مسائلی چون اتهام فساد و سوءاستفاده در همه سطوح کارگزاران سیاسی و حاکمیتی منتسب به جبهه اصلاحات به چشم می‌خورد... اگر در دولت بتوان گناه کارنامه اصلاح‌طلبان را به گردن اعتدال‌گرایان ‌انداخت و اگر در مجلس می‌توان ضعف اصلاح‌طلبان را به حساب ناهمراهی اصولگرایان معتدل گذاشت اما حداقل در شهرداری و شورای شهر تهران نمی‌توان از بار مسئولیت شانه خالی کرد و این واقعیتی دردناک است که ما اصلاح‌طلبان نتوانستیم انتظارات رای‌دهندگان را برآورده ‌سازیم.‌»
صادق زیبا کلام در روزنامه شرق می‌نویسد: آنان [اصلاح‌طلبان] در قبال عملکرد «فراکسیون امید» در مجلس دهم سکوت کردند. در قبال عملکرد دولت دوم آقای روحانی با وجود نقششان در ترغیب مردم به شرکت در انتخابات اردیبهشت 96 همچنان به سکوتشان ادامه دادند. حاصل شد انتخابات اسفند ۹۸ و ریزش بخش عظیمی از بدنه اجتماعی‌شان اما و باکمال تأسف هیچ حرکت و تغییر و تحول جدی از آنان دیده نشد؛ انگار جملگی آن حوادث و رویدادها در کشور دیگری اتفاق افتاده.

قدرت‌نمایی موجب سنگینی کفه ایران در مذاکرات شده است
یک روزنامه اصلاح‌طلب، چشم‌انداز مذاکرات وین را با توجه به قدرتمند شدن ایران، مثبت خواند.
دنیای اقتصاد به قلم دکتر ابراهیم متقی استاد دانشگاه نوشت: رئیسی در رقابت‌های انتخاباتی از مفهوم «دولت قوی» برای تامین حقوق اجتماعی و اقتصادی جامعه ایران یاد کرد.رئیسی به این موضوع‌ اشاره داشت که دولت قوی از ابزارها و قابلیت‌های بیشتری برای تحقق اهداف سیاسی ایران برخوردار خواهد بود. ویژگی اصلی دولت قوی در تفکر ابراهیم رئیسی بر اساس به‌کارگیری سازوکارهای کنش چندجانبه و چندجانبه‌گرایی رقابتی برای اعمال فشارهای سازنده، حقوقی و بین‌المللی به آمریکا در جهت اجرای تعهدات برجامی خود بوده است. یکی از شاخص‌های اصلی دولت قوی را باید در «تولید قابلیت برای چانه‌زنی» دانست .ایران به گونه تدریجی در فضای تحریم‌های اعاده شده توانست موقعیت خود را ارتقا دهد. در این ارتباط، می‌توان به افزایش ظرفیت غنی‌سازی ۶۰ درصدی ایران و فعال شدن سایت فردو‌ اشاره کرد. سانتریفیوژهای جدید ایران از قابلیت سرعت بخشیدن به توان غنی‌سازی برخوردارند.
دولت روحانی تلاش داشت تا از طریق معادله اروپا و جداسازی اروپا از آمریکا به نتایج و مطلوبیت موردنظر خود در جهت کاهش تحریم‌ها برسد، چنین رویکردی، نتیجه مطلوب را به همراه نیاورد. بر اساس چنین رویکردی بود که دولت رئیسی از سازوکارهای مربوط به چندجانبه‌گرایی متوازن در قالب «اتحادیه اروپا»، «چین» و «روسیه» بهره گرفت تا بر اساس چنین رویکردی اولا انگاره پایبندی ایران به قواعد برجام حفظ شود، ثانیا ایالات متحده به این موضوع واقف شود که ایران در تنهایی دیپلماتیک قرار نداشته و فشارهای متنوعی بر سیاست جدایی‌طلبانه آمریکا از برجام وارد شود.
ایران از سازوکارهای موازنه قدرت از طریق بازدارندگی برای حفاظت از دیپلماسی و برجام بهره می‌گیرد. یکی از شاخص‌های قدرت ایران را می‌توان ارتقای قابلیت بازدارندگی دانست. به هر میزان کشوری از قدرت بازدارنده بیشتری برخوردار باشد، در دیپلماسی جهانی آمادگی بیشتری برای چانه‌زنی خواهد داشت. ارتقای قابلیت بازدارندگی ایران را می‌توان یکی از پشتوانه‌های اصلی دیپلماسی هسته‌ای در مذاکرات دانست. تداوم دیپلماسی وین به این دلیل امکان‌پذیر است که ایران از «سازوکارهای بازتولید موازنه قدرت» در حوزه‌های نظامی و فنی بهره می‌گیرد.
بر اساس چنین نشانه‌هایی است که ایران تلاش دارد تا شکل جدیدی از کنش دیپلماتیک را در دستور کار دیپلماسی هسته‌ای خود و در روند مذاکرات وین قرار دهد. واقعیت آن است که تاکنون نگرش ایران برای کاهش تعهدات برجامی به‌عنوان بخشی از سیاست پایبندی به تعهدات برجامی بوده است. برای عبور از چالش‌های پیش روی مذاکرات برجام، ایالات متحده باید نخستین گام در ارتباط با پایان دادن به تحریم‌ها را بردارد. مذاکرات برجامی بدون اجرای تعهدات پیشین بازیگران امکان‌پذیر نخواهد بود.

دروغ بودن ادعای رونق اقتصادی از طریق برجام عبرت نشد؟!
روزنامه زنجیره‌ای آرمان ادعا کرد: «برای احیای اقتصاد، شوک برجام لازم است».
این روزنامه از قول کارشناس سیاسی خود، تحلیل اقتصادی بیرون داده و نوشته است: «موانع احیای مذاکرات برجام زیاد است اما باید روی چگونگی برخورد با این موانع کارشود تا بتوانیم از آنها بگذریم و به هدفی که رفع تحریم‌های آمریکاست، برسیم. ولی برخی مواضع و جهت‌ها به گونه‌ای نیست که بخواهد به یک مصالحه و تعامل در جهت رفع تحریم‌ها منتهی شود. درحالی که اگر جمهوری اسلامی ایران با شناخت و درک محدودیت‌ها، ظرفیت‌ها و فرصت‌ها به مذاکرات برجامی نگاه کند، مسیر، مسیری هست که می‌شود با رفع موانع به هدفی که می‌خواهد، برسد.
مجموعه مواضع و دیدگاه‌های آقای باقری‌کنی و دیگر دولتمردان چشم‌انداز مبهمی از روند مذاکرات هسته‌ای پیش روی ما گذاشته. شاید سیاست، سیاستی نباشد که بخواهند یک جواب «نه» بدهند یا اینکه بخواهند رویکردی را در پیش بگیرند که برجام احیا بشود. شاید دیدگاه و مواضعی در دستور کار داشته باشند که مسئولیت شکست برجام را به گردن طرف مقابل یا دولت سابق بیندازند. اما این رویکرد، رویکردی نیست که بخواهد منافع و امنیت ملی در حد مطلئب تامین کند. شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور وخیم است و همگان با پوست و گوشت خود دارند این شرایط را تجربه می‌کنند. قطعا احیای برجام به رشد و رونق اقتصادی کشور کمک می‌کند. برجام یک توافقنامه بدون اشکال نیست و کسی منکر این نمی‌شود، اما به هر حال یک فرصت است و اگر از آن استفاده نشود، پیامدهای سنگینی برای کشور به همراه خواهد داشت.
امیدواریم دولتمردان شرایط اقتصادی و اجتماعی را دقیق‌تر درک کنند و بدانند برجام چه بخواهند، چه نخواهند به اقتصاد و معیشت مردم پیوند خورده. با سخن گفتن از اینکه زندگی و معیشت مردم را از برجام جدا می‌کنیم، صرفا مشکل حل نمی‌شود.چه خوش‌مان بیاید، چه نیاید، این واقعیتی است که الان در جامعه وجود دارد و همه دنبال این هستند که برجام به اقتصاد کشور شوک
وارد کند».
فارغ از استدلال‌های سیاسی غلط این کارشناس سیاسی، درباره وجه اقتصادی ماجرا کافی است به اظهارات اکبر فرشاد مومنی (کارشناس اقتصادی اصلاح‌طلب) استناد کنیم که پس از برجام و در بحبوحه هیجان‌سازی‌های سیاسی مدعی رونق اقتصادی حاصل از برجام، اوایل آبان 95 در گفت‌وگو با روزنامه آرمان هشدار داد: «واقعیت این است که رشد اقتصادی سال ۹۵ یک رشد به غایت بی‌کیفیت بوده است و این همان مسئله‌ای بود که حتی دستگاه‌های ذی‌ربط داخلی نیز بارها به آن اشاره کرده‌اند. زیرا رشد بی‌کیفیت بنا بر تعریف رشد مبتنی بر خام‌فروشی، دلالی، سوداگری و ترویج تجارت پول است. در حالی که مساله‌ای که برای کشور نجات‌بخش است افزایش فرصت‌های شغلی مولد در کنار افزایش توان رقابت اقتصادی ملی است که ریشه در ارتقای بنیه تولید ملی دارد.
واقعیت این است که رشد اقتصادی ۹۵ هیچ‌یک از این ویژگی‌ها را ندارد. بنابراین رشد حاصل شده بیش از اینکه به کار ملت و کشور بیاید به کار رقابت‌های جناحی و سیاسی می‌آید و گرهی از مشکلات کشور باز نخواهد کرد... در این شرایط بسیار پیچیده که تولیدکنندگان ایران در شرایط بحرانی روزگار می‌گذرانند همچنان مشاوران اقتصادی دولت به صراحت می‌گویند که نباید به تولیدکنندگان اعتنایی کرد، در حالی‌که بقا و امنیت ملی کشور، کیفیت زندگی مردم و توان رقابت اقتصاد ملی تابعی از وضعیت تولیدکنندگان است. به همین علت باید به صراحت گفت که مشکل کار، گزارش‌های غلط مشاوران اقتصادی به روحانی است... برای بخش بزرگی از جمعیت در ایران کارد به استخوان رسیده است... رئیس‌جمهور حداقل باید در سال پایانی مسئولیت خود متوجه شوند که یکی از ریشه‌های عدم توفیق در حوزه اقتصاد به خاطر این مسئله است که در حیطه مشاوران اقتصادی خواسته شده که بر روی یک پا حرکت شود و اتفاقا پایی هم که انتخاب کردند یک پای شکسته بود که عدم صلاحیت و کفایت خود را طی چند سال گذشته به اندازه کافی نشان داده است.»