نمایی نزدیک از یک نفوذ
«سرجوخه» لوکیشنهای متفاوتی نسبت به سریالهای امنیتی که تا به حال از رسانه ملی پخش شده دارد. البته در این چند قسمت که از شبکه سه سیما شاهد پخش آن هستیم هنوز قصه در مسیر اصلی خود قرار نگرفته و برخی از سکانسها برای مخاطبان نامفهوم جلوه میکند، اما آنچه از روایت قصه تا کنون استنباط شده این است که دستاندرکاران ساخت این مجموعه قصد دارند که موضوع نفوذ دشمن را در شکلهای مختلف و تصاویر متنوع که تا به حال کمتر دیده شده به نمایش بگذارند.
«کیان» که سامان صفاری در این کاراکتر ایفای نقش میکند محور داستان متفاوتی است که در مسیر خود روایتگر یک ماجرای مافیایی است. درواقع کارگردان این مجموعه «احمد معظمی» به نوعی میخواهد عواملی را که در شکلگیری نفوذ در ساختار اجتماعی و فرهنگی کشورمان رشد و نمو پیدا میکنند با یک قصه اکشن به تماشاگر نشان دهد. البته در قسمتهایی که از سریال «سرجوخه» تاکنون از شبکه سه تلویزیون پخش شد «سرجوخه» قصه کیان و آدمهایی را به نمایش گذاشته که در کنار او هستند اما به او خیانت میکنند و از طرفی برخی از مسائل حاشیهای از جمله زندان رفتن «کیان» در سکانسهایی که بدون مفهوم رها میشود و نامفهومتر آزاد شدن ناگهانی او و رها شدن داستان، در بخش دیگری از این مجموعه بهنظر میرسد که روایت این سریال با ماجراهای «غلامرضا» که ایفای نقش آن برعهده حمیدرضا محمدی است به نوعی اصل قصه را مدیریت میکند که یک جوان جنوب شهری تهران است و با آن فرهنگ و آداب و رسوم جوانمردانه تربیت یافته و بزرگ شده است. درواقع روایت قصه او به نوعی مسیر داستان مجموعه «سرجوخه» را تغییر داده و جذابتر کرده است و شاید تهیهکننده و کارگردان این سریال اراده کردهاند که داستان شخصیت «غلامرضا» را به یک شخصیت و کاراکتر مثل بازیگران فیلم فارسی نزدیک کنند، البته تلاشکردند که این شخصیت به مرام لوطیگری، منش پهلوانی و از خود گذشتگی نزدیکتر باشد و چنین اتفاقی در این مجموعه میافتد در سکانسهایی که از شخصیت «غلامرضا» در این سریال میبینیم نشان میدهد که این شخصیت با همان کاراکتر جوانهای پائین شهری تهران در قاب تلویزیون ظاهر میشود. حتی حضور شخصیت «غلامرضا» در امارات و شهر دبی و ارتباطهای او با دیگر بازیگران با همان تیپ و کاراکتر دنبال میشود. درواقع در برخی از سکانسهایی که شاهد حضور «غلامرضا» هستیم به نوعی موضوع امنیتی بودن سریال کم رنگ هم میشود اما کارگردان سعی کرده است زیرپوستی و بدون اینکه مخاطب از فضای امنیتی و سیاسی قصه مجموعه خارج نشود گاهی با تغییر فضاهای لوکیشن و رونمایی از افراد جدید و شکل دادن فضای سیاسی- امنیتی به سکانسهای سریال، حال و هوای خاصی که حاکی از فضای امنیتی سریال میدهد را به بیننده منتقل کند. در موازات این دو قصه که همزمان با این مجموعه به پیش میرود شاهد داستان دیگری با شخصیتپروری فردی تحت عنوان کشمیری هستیم؛ شخصیتی که «قربان نجفی» بازیگر آن هست و بهطور اتفاقی، خواسته و ناخواسته وارد یک موضوع سیاسی و امنیتی میشود. علیرغم اینکه در واپسین لحظه از کار ناخواسته خود پشیمان میشود اما وارد مسیری از نفوذ میشود که رهایی از آن دیگر امکانپذیر نیست و این مسیر از داستان مجموعه «سرجوخه» بمانند دو قصه دیگر آن برای بیننده به پیش میرود. اگرچه مخاطبان با پراکندگی سکانسها و قسمتهایی از این مجموعه هنوز نتوانستهاند بطور شفاف و ملموستر این سریال را دنبال کنند و به نوعی هنوز این سریال بطور کامل نتوانسته ارتباطهای لازم را با مخاطبان خود برقرار کند، اما هیجان و جذابیت چند داستان متفاوت که در این سریال همزمان به پیش میرود توانسته انگیزههای لازم را در بیننده ایجاد کند که در انتظار بنشیند و درواقع سریال را دنبال کنند. به هرحال از سریال
۳۰ قسمتی «سرجوخه» که تاکنون بیش از ۱۳ قسمت از آن پخش شده حاکی از این است که عوامل ساخت این مجموعه، یک داستان امنیتی سیاسی را پیگیری میکنند و درواقع قصه بر اساس پروندههای واقعی نفوذ در کشورمان ساخته شده است. هرچند میشود ایرادهایی هم به نوع ساخت و پرداخت این سریال گرفت و درواقع با درشتنمایی برخی از اشکالات و موارد تولید، بخشی از ساختار این مجموعه را نقد کرد، چراکه یکی از ایرادهای قابل لمس این سریال پراکندگی موضوعات مطرح شده در آن است از جمله، بیارتباط بودن برخی فضاهای فیلمبرداری و لوکیشنها با قصه سریال، نامفهوم بودن برخی سکانسها با ساختار سریال، که بیننده را به کنجکاوی بیشتر وا میدارد، اما به هر حال این مجموعه را با همه این اوصاف میتوان با ارزش قلمداد کرد. چراکه دارای داستان و قصهای واقعی است که میتواند در بیداری جامعه و قشرهای مختلف مردم ما بسیار موثر باشد؛ بهرهگیری از لوکیشنهای فراوان و متعدد در خارج از کشور ودر امارات، شهر دبی، گرجستان، ترکیه و در داخل ایران هم در کرمانشاه، کردستان، تهران نشان میدهد که برای ساخت این مجموعه تلاش گستردهای صورت گرفته و همچنین از بیشترین بازیگران و هنرمندان تئاتر، تلویزیون و سینما در آن استفاده شده که قابل تأمل است. بنابراین مجموعه «سرجوخه» فقط جنبه سرگرمیبرای مخاطبان ندارد و همین امر باعث شده که این نوع سریالها مخاطبان بیشتری را پیداکنند و بسیار خوب است که طی چند سال اخیر سازندگان سریالهای تلویزیونی بهدنبال تولید سریالهایی با چنین سوژههایی هستند که مردم پسند و مخاطبپذیر است. به هرحال پس از تولید سریالهایی مثل گاندو، خانه امن، حالا «سرجوخه» بهعنوان یک مجموعه امنیتی- سیاسی میتواند مسیر را برای تولید این نوع سریالها هموارتر کند و سازندگان بیشتری با سوژههای امنیتی، سیاسی و اجتماعی به ساخت چنین محصولاتی بپردازند که بهنظر میرسد جایشان در شبکههای تلویزیونی رسانه ملی خالی است. امیدواریم که با حمایت و پشتیبانی بیشتر و قویتر سازمان صداوسیما تهیهکنندهها و کارگردانهای تلویزیونی وارد این عرصه شوند که از مطالبات به حق مردم انقلابی ماست.
رسول شمالی ورزنده