دروغ؛ دشمنی آشکار با خدا (زلال بصیرت)
اصل اینکه آدم میتواند حرف بزند نعمت بزرگی است. میتوان گفت قوام انسانیت انسان به این سخن گفتن است. اگر آدم نمیتوانست حرف بزند، دیگر آدم نبود. بلکه حیوان دیگری بود همانند میمون. آنچه از پیشرفتهای علمی و مادی و رشد معنوی در این عالم داریم، مرهون سخن گفتن، نوشتن و انتقال مفاهیم است.
حال، این آدمیزاد ظلوم و كفور و ناسپاس از این نعمت سوءاستفاده میكند. روشنترین فایده سخن گفتن این است كه این نعمت بزرگ، مقوم انسانیت است. شاید اینکه در منطق قدیم به عنوان تعریف انسان میگفتند: «الانسان حیوان ناطق»، به این دلیل است که سخن گفتن با فكر كردن و تعقل تلازم دارد. در واقع میتوان گفت: مراد واقعی آن جمله این است که: «الانسان حیوان عاقل»؛ وگرنه ناطق ،صرف ادا كردن حرف نیست، چراکه طوطی حیوان ناطق نیست.
دو روی سکه!
به هر حال، عظمت این نعمت به این دلیل است كه: چون كسی مطلبی را میداند، با سخن گفتن به دیگران منتقل میكند یا خواستهها و احساساتش را مطرح میکند، انتظاراتش را میگوید یا میتواند از دیگران رفع جهل كند و واقعیتی را بازگوید. رسانهها با گسترهای كه امروز در دنیا دارد، از همین گفت و شنودها قدرت یافته است. براستی اگر این نعمت نبود، زندگی آدم چه میشد؟
باید گفت: این نعمت؛ برای این است كه دانستههای كسی به دیگری منتقل شود. اما وقتی کسی چیزی را كه میگوید مطابق آن چیزی نباشد كه میداند، نقض غرض میشود. یعنی، گاهی استفاده از این نعمت، نه تنها سبب هدایت نمیشود، بلکه گمراه میکند، دروغ میگوید و از مسیر درست منحرف میشود. به عبارت بهتر: « نعمت خدا را به نقمت تبدیل میكنند»(1). یعنی، با این نعمتی که سبب استفاده و هدایت مردم از علوم و اطلاعات دیگران است، با دروغگویی، اسباب گمراهی و انحراف فراهم میشود و این نعمتی که باید به انسانها کمک کند، ابزار خیانت میشود.
نقض غرض!
قدری بیندیشیم. وقتی با این نعمتی كه خدا برای ما قرار داده است تا از آن بهرهمند شویم، دروغ بگوییم و جامعهای بیاعتماد را پیریزی کنیم، این نعمت بزرگ خداوند كه مقوّم وجود انسان است، كالعدم میشود.
در حقیقت ما با دروغ گفتن خود، به دستگاه آفرینش خیانت میكنیم و مفهوم «خَلَقَ الْإِنْسانَ * عَلَّمَهُ الْبَیانَ»(2)؛ را به هیچ میگیریم! خداوند به ما بیان و سخن گفتن را یاد داده است تا اینکه دانستهها منتقل شود و مردم به خبرهایی كه میشنوند و به آموزههای دیگران اعتماد كنند. اما وقتی بنا بر دروغ گفتن شد، اعتماد سلب میشود و هدف از دادن این نعمت از بین میرود و به بیان دیگر، نقض غرض میشود. فطرت انسان اقتضا میكند: وقتی كسی با او حرف میزند، آن حرف راست باشد تا از این نعمت استفاده كند. اما چون اینگونه نباشد، خلاف فطرت است، یعنی خلاف آن انتظاری است كه به طور طبیعی انسانها از همدیگر در زندگی اجتماعی دارند. اگر پایه این ارزش از بین رفت، اساس همه تمدنها، ارزشها، اخلاق، معنویات، علوم، معارف، توحید و همه چیز از بین میرود. دیگر چیزی منتقل نخواهد شد. تعلیم و تعلم و تبادل اخبار و اطلاعاتی انجام نمیگیرد. ارتباطات انسانها از بین میرود. در واقع، آدمیزاد به خاطر یك منفعت خیالی و بسیار زودگذر و پست، این نعمت را به نقمت تبدیل میكند و اساس این بنای ارزشمند را فرومیریزد. آنگاه ارزش سخن گفتن از دست میرود، مردم دیگر به حرفها اعتماد نمیكنند و آن فایدهای كه باید بر «سخن گفتن» مترتب شود، دیگر مترتب نمیشود. این است که بزرگترین ارزش را سخن گفتن دانستهاند. در روایات آمده است: «همه گناهان را در خانه و انباری انباشته كردهاند و قفلی به درب آن زدهاند. كلید قفل آن درب (همه گناهان)، همانا دروغ گفتن است. »(3)
دروغگو دشمن خداست!!
برای اینکه اهمیت خطر بزرگ «دروغ»؛ مشخص شود و انسان به این خیانت به دستگاه الهی مبتلا نشود، باید تلاش شود در محیط خانواده و در دوران طفولیت، پدران و مادران آنقدر این گناه را زشت وانمود كنند كه کودک این را باور كند كه دروغگویی، بزرگترین گناه است. شعار «دروغگو دشمن خداست»؛ شعار بسیار بزرگی است؛ اما به شرط اینکه ما خدا را بشناسیم و بدانیم دشمنی با خداوند به چه معنا است و این شعار زیبا که در فرهنگ ما است فقط لقلقه زبان نباشد. براستی چه گناهی بزرگتر از دشمنی با خداوند است؟ مؤمن؛ كسی كه به آموزههای پیامبران ایمان دارد، طبعاً در این باب اهتمامش از همه بیشتر است.
یک نکته فقهی!
حاصل بحث اینکه یكی از اصیلترین ارزشهایی كه تمام انبیاء به آن سفارش كردهاند، راست گفتن است. حتی گفتهاند «راست گفتن»؛ بیش از نماز و روزه بر ایمان انسان دلالت دارد. بنابراین، باید این مسئله را جدی بگیریم و تلاش كنیم از محیط كوچك خانواده خود شروع کنیم و همسر، کودکانمان و حتی دوستانمان را عادت دهیم تا هیچوقت دروغ نگویند. البته دروغ نگفتن معنایش این نیست كه هر چه راست است را باید گفت. راست گفتن، در مواردی مفاسدی را به همراه دارد و هر راستی را نباید گفت. برای مثال، عیب كسی را پشت سرش نباید گفت؛ اگرچه تمام آن عیوب راست باشد. به یك مسئله فقهی توجه کنید: در مواردی که گفتهاند دروغ گفتن جایز یا واجب است، بعضی از فقها احتیاط واجب دارند كه باید «توریه» كنند؛ یعنی یك لفظی را بگویند كه طرف چیز دیگری بفهمد؛ اما قصد خودش به معنای صحیحی باشد. برای مثال، وقتی کسی میگوید: طرف اینجا نیست، باید منظورش این باشد كه در این نقطه نیست و به مقابل خویشاشاره كند تا حتی پیش خودش هم دروغگو نباشد. توجه داشته باشیم: دروغگویی آنقدر زشت است كه آنجایی هم كه لازم است دروغ بگوییم، باید بهگونهای باشد که انسان در پیشگاه خود دروغگو نشود. چراکه در اینصورت کمکم به شوخی دروغ میگوید و سپس به خود اجازه میدهد تا برای هر مسئلهای به این گناه متوسل شود تا جایی که این گناه بزرگ برایش سبک و عادی میشود.
بیانات آيتالله مصباح يزدي (ره) دردفتر رهبر معظم انقلاب؛ قم؛ 19/1/88
_____________________
1. ابراهیم / 28. 2.رحمن/3-4. 3. ر.ك: بحارالأنوار، ج 69، ص 263، باب 114، «الكذب و روایته و سماعه»؛ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِیِّ ع قَالَ: جُعِلَتِ الْخَبَائِثُ فِی بَیْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ الْكَذِب.
زلال بصیرت هر دو هفته یک بار روزهای یکشنبه منتشر میشود.