به مناسبت اولین سالگرد شهادت مالک طاهر
استوار چون دماوند
سعید رضایی
یک سال قبل در چنین روزی، گروهی از مرزبانان دلیر ایران زمین در حین حفاظت از امنیت در شمال غربی کشور، هدف گلوله تروریستها قرار گرفتند و به شهادت رسیدند. شهید «مالک ظاهر» یکی از این جوانان برومند بود که در راه این کشور و دفاع از امنیت مردم، جام شهادت را نوشید.
استوار یکم شهید مالک طاهر 19 خرداد سال ۱۳۷۴ در روستای چات قیهسی از توابع آبش احمد کلیبر به دنیا آمده بود. مالک، چهار برادر و یک خواهر داشت. در منطقهای محروم زندگی میکردند. پدرش یک کشاورز بود و با نان حلال فرزندانش را بزرگ کرد. مالک از همان ابتدای جوانی به کار در نظام علاقه داشت. برادرش –مهدی طاهر- درباره او میگوید: «برادرم از همان ابتدا که این مسیر را انتخاب کرد، آرزو داشت از شهدای امنیت جامعه شود و دوست داشت در راه حفظ مملکت و اسلام جانش را بدهد. به شغلش خیلی علاقه داشت و به نوعی آن را مقدس میدانست. تأمین امنیت مردم سعادتی نیست که نصیب هر کسی بشود.» به همین دلیل هم از سال 1394 وارد ناجا شد.
او که در هنگ مرزی ارومیه خدمت میکرد، روز 23 آبان سال 1399 در زمان انتقال نیرو و آذوقه به پاسگاههای مرزی با گروهک تروریستی پژاک، که از گروهکهای تجزیهطلب و مسلح است درگیر میشوند و به آرزوی خودش یعنی شهادت در راه حفظ امنیت هموطنانش دست مییابد.
برادر شهید او را این گونه توصیف میکند: «برادرم از دل و جان معتقد به دفاع از کشور و نظام اسلامی بود. عشقش این بود که راه شهدا را ادامه بدهد. به اهل بیت علاقه داشت و یکبار هم در پیادهروی اربعین برای زیارت اباعبدالله الحسین(ع) شرکت کرده بود. یک جمله به دستخط ایشان به یادگار مانده است. نوشته بود من هم دوست دارم پیرو ولایت باشم، ادامهدهنده خون شهدا باشم. مالک به جز اینکه برادرم بود بهترین رفیقم در همه کارهایم بود. بارزترین خصوصیات اخلاقیاش خوشاخلاقی بود. زبانزد همه فامیل و دوست و آشنا و خندهرو بود. طوری که هیچ وقت نمیدیدیم اخم یا ترشرویی کند. همیشه مرامش طوری بود که سعی میکرد دیگران را از خودش راضی نگه دارد. از هر کسی چه همکار یا دوستانش بپرسید از او آزرده خاطر نیستند.»
خواهر شهید مالک طاهر این در وصا او میگوید: «مالک از کودکی ذوق نوحهسرایی داشت. با صدای قشنگی که به طور ذاتی در وجودش نهفته بود، برای اهلبیت (ع) به زبان ترکی نوحهخوانی میکرد. روستای ما یک روستای محرومی است و از امکانات زیادی برخوردار نیست. بیشتر ساکنان روستا افراد مسنی هستند. الان تمام دوستانی که بعد از شهادت داداش به خانهمان میآیند از خوبی داداش میگویند. از کمکهایی که به دوستانش میکرد یا دستگیری که از همسایهها داشت برای ما تعریف میکنند. تا جایی که راه داشت مالک از کمک کردن به دیگران دریغ نمیکرد. خوبیهای داداش بود که او را به آرزوی شهادت رساند.داداش خیلی عاشق ولایت فقیه و خانواده و کشور بود. به جرئت میتوانم بگویم داداش و امثال داداش و شهدا انسانهایی بودند که به امر ولیفقیه، خود را سپر بلای انقلاب کردند و باعث شدند تا این شجره طیبه از میان حوادث مختلف تاریخی به سلامت عبور کند.»
وی همچنین در مصاحبه با جوان گفته بود: «برادرم شغل حساس و سختی داشت. همیشه از مأموریت که میآمد ۱۰ روزی پیش خانواده بود و دوباره میرفت و ۱۵ روز دیگر برمیگشت. داداش مرزبان بود و کارش دفاع از مرزهای کشور بود. کاری که به آن افتخار میکردیم. کار ایشان در ارومیه در گروهان ترگوَر بود که در آنجا هم به شهادت رسید. من خودم زندگینامه خیلی از شهدا را مطالعه کردهام و میدانم که شهدا افراد انتخاب شده از طرف خدا هستند. واقعاً داداش هم انتخاب شده از طرف خدا بود. این دنیا جای بعضی از آدمها نیست. به قول حاج قاسم سلیمانی وقتی یک نفر شهید بود، به شهادت میرسد و تا کسی رنگ و بوی شهدا را نگیرد، شهید نمیشود.»
در وصیت نامه شهید مالک طاهر آمده است:
«از برادران و خواهران میخواهم که این نهضت را حفظ کنید و در راه صدور آن از هیچ کوششی دریغ نکنید و مگذارید بار دیگر دست جنایتکاران شرق و غرب بر شما مسلط گردد و خونهای هزاران شهید از دست برود. در نمازهای جمعه و جماعت شرکت کنید. با وحدت و اطاعت از مقام معظم رهبری و پیروی از دستورات اسلام و پاسداری جدی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن توطئههای استکبار جهانی را خنثی و نقش بر آب کنید. خدایا مرا پاکیزه بپذیر در این راهی که انتخاب کردهام و اوج آن کمال شهادت است به آرزویم برسان.»