kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۹۵۶۰
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۴۰۰ - ۲۱:۴۵

ایران در رسانه‌های جهان

 


سرویس سیاسی ـ
رسانه‌های بین المللی و منطقه‌ای روزانه اخبار و تحلیل‌های مختلفی را درباره ایران منتشر می‌کنند. ترجمه گلچینی از این گزارشات و تحلیل‌ها به معنای تایید محتوای آنها نبوده و صرفاً برای آشنایی مخاطبان با فضای رسانه‌های خارجی درباره کشورمان است.
هاآرتص: هیچکس به این فکر نکرد که چگونه ایران را
پس از خروج از توافق متوقف کنیم
روزنامه صهیونیستی «هاآرتص»، در مطلبی نوشت: قرار بود توقف ایران ماموریت بزرگ زندگی نتانیاهو باشد. آیا واقعاً می شد با این غفلت و غرور مدیریت کرد؟
درست بیش از یک ماه پیش، مقاله‌ای درباره اجماع جدید منتشر کردم که خروج دونالد ترامپ از توافق هسته‌ای با ایران، به تشویق بنیامین نتانیاهو، یک اشتباه وحشتناک بود (هاآرتص، 27 سپتامبر). در نسخه عبری، تیتر خبر از فروپاشی یک مفهوم بود. روز بعد یکی از مقامات ارشد که عمیقاً درگیر تلاش اسرائیل برای توقف ایران بود با من تماس گرفت و گفت: «تو در مقاله یک اشتباه کردی. هیچ مفهومی از بین نرفت - زیرا اساساً مفهومی وجود نداشت.»
این فقط معناشناسی نبود. این مقام مسئول برای دقایقی به تشریح سیاست نتانیاهو طی سال های 2018-2015، از امضای توافق هسته ای تا خروج آمریکا از آن، در قبال ایران پرداخت. هیچ سیاستی وجود نداشت. سخنرانی‌ها زیاد بود و عملیات‌هایی انجام شد، اما هیچ‌کس یک دقیقه فکر نمی‌کرد که اگر توافق نباشد چه اتفاقی می‌افتد. شما می توانید برنامه نتانیاهو برای آن سال ها را بررسی کنید. حتی یک بحث جامع درباره استراتژی در مقابل ایران وجود ندارد. نتانیاهو از روابط فوق‌العاده‌ای با دولت ترامپ برخوردار بود؛ او با ما می‌نشست و در اواسط جلسه از مایک پمپئو وزیر امور خارجه یا جان بولتون [مشاور امنیت ملی] می‌خواست صحبت کنند. همه در یک خط بودند، اما هیچ خط مشی روشنی مبنی بر اینکه این به کجا منتهی می شود وجود نداشت. نتانیاهو به صورت سه گانه با ران درمر [سفیر در ایالات متحده] و یوسی کوهن [رئیس موساد] امور را اداره می کرد. هیچ کس دیگری واقعاً در جریان کار نبود.»
به نظر می‌رسید که این نوع رفتار، تضعیف اعتبار می‌کند. قرار بود توقف ایران ماموریت بزرگ زندگی نتانیاهو باشد. آیا واقعاً می شد با این غفلت و غرور مدیریت کرد؟ من با یکی دیگر از معدود افرادی که نزدیک به گروه سه گانه ای که این امور را مدیریت می کرد بود، صحبت کردم. «ران درمر سفیر اسرائیل در آمریکا واقعاً در خانه خود در کاخ سفید بود. این برای خود واقعاً یک چیزی بود.» یک بار زمانی که ما در مورد استراتژی‌های مربوط به توافق هسته‌ای و آنچه ترامپ ممکن است انجام دهد بحث می‌کردیم، درمر با ما ملاقات کرد. درمر خندید. او به ما گفت: متوجه نیستید که این تصمیم قبلا گرفته شده است و ترامپ در حال عقب نشینی است. غافلگیر شدیم. هیچکس به ما اطلاع نداده بود، هیچکس فکر نکرده بود که چگونه ایران را پس از خروج از توافق متوقف کنیم.
من با این دو مقام جداگانه صحبت کردم، آنها از حوزه‌های امنیتی متفاوتی هستند، اما شنیدن اینکه از نظر آنها نتانیاهو تا چه حد برخلاف منافع ملی رفتار می‌کند و چگونه کل رهبری امنیتی به نحوه برخورد نتانیاهو بستگی دارد، شگفت‌انگیز بود. او همه چیز را به تنهایی مدیریت کرد. همان مقام به من گفت: کار به جایی رسید که نتانیاهو به هیچ یک از ما توجهی نکرد و هیچ کسی را هم در کابینه جدی نگرفت. می توانستید بیزاری او نسبت به آنها را ببینید.
اولین مقام رسمی اذعان کرد، توافق هسته ای پر از حفره است؛ اما حداقل 10 سال به ما فرصت داد تا روی چیزهای دیگر کار کنیم، تا توانایی ها را ایجاد کنیم. مقام دوم گفت: «موافقتنامه کنترل تسلیحات بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی همچنین دارای محدودیت های زمانی بود.» اما با نزدیک شدن به پایان دوره، ابرقدرت ها برای مذاکرات جدید و تمدید توافق گرد هم می آیند. دلیلی وجود ندارد که این کار در اینجا انجام نشده باشد. در نهایت، هیچ عملیات موساد، هر چقدر هم که تماشایی باشد، هرگز نتوانست به آنچه که این توافق به دست آورد، دست یابد. بارگیری مواد غنی‌شده ایران در کشتی و ارسال آن به روسیه، تعطیلی سانتریفیوژها، و بازرسی دقیق، اینها چیزهای فوق‌العاده‌ای هستند که تنها با توافق به دست آمدند. ما می توانستیم این توافق را تا سال 2035 و پس از آن تمدید کنیم. آیا می دانید 15 سال در خاورمیانه چیست؟
البته من از هر دو مسئول یک سوال پرسیدم که حالا چی؟ تا همین اواخر، اسرائیل رویای یک توافق طولانی تر و قوی تر با ایران را در سر داشت. جمعه گذشته، ایران اعلام کرد که مقدار بی‌سابقه‌ای اورانیوم - 25 کیلوگرم در سطح غنی‌سازی 60 درصدی را غنی‌سازی کرده است و این کشور را بیش از هر زمان دیگری به آنچه برای تولید اولین بمب هسته‌ای خود نیاز دارد، نزدیک‌تر کرده است. در پایان ماه، مذاکرات هسته ای از سر گرفته می شود. اکنون که ایران موافقت کرده است که به میز مذاکره بازگردد. تشخیص اینکه چه کسی در موقعیت پایین تری به میز می آید و چه کسی این احساس را تقویت می کند دشوار نیست. مقاماتی که با آنها صحبت کردم هیچ راهی برای توقف ایران نمی دیدند مگر اینکه با این کشور یک توافق جدید امضا کنند. نخست وزیر نفتالی بنت نیز می داند که واقعا گزینه دیگری ندارد. خروج ترامپ از توافق هسته‌ای به توافقی «ضعیف‌تر و کوتاه‌تر» منجر می‌شود، اگر قرار باشد توافق جدیدی داشته باشیم.
الجزیره: اغراق گری اسرائیلی: هنر فریب
وبگاه «الجزیره» در مطلبی عنوان کرد: اسرائیل چگونه دشمنان و دوستان خود را در حالت دفاعی نگه می دارد.
اغراق گری اسرائیل به قدمت (رژیم) اسرائیل است. این همان عمل توتولوژیک است، به عنوان دلیل وجودی و شیوه عمل اسرائیل، همان دولت پادگانی. چیزی مضحک، خیال انگیز و همچنین خطرناک است.
برای دهه‌ها، اسرائیل تهدیدات جدی و تهدیدات وجودی را بهانه می‌کرد و از آنها به عنوان دستمایه ای برای جنگ‌های پیشگیرانه و توجیهی برای حفظ سرزمین‌های اشغالی استفاده می‌کرد. به فلسطینی ها و اعراب به عنوان «تروریست های» نفرت انگیزی که در صدد نابودی اسرائیل هستند حالتی اهریمنی داد. ظرفیت و قصد ایران برای توسعه و استقرار تسلیحات هسته ای موردی اغراق آمیز بود. و اخیراً، سخنگویان و حامیان آن همواره منتقدان را به یهودستیزی متهم کرده‌اند.
اسرائیل با مهارت و موفقیت این اتهامات و اتهامات دیگر را به ویژه پس از پیروزی در جنگ و اشغال آن در سال 1967 مطرح و تشدید کرده است و اغراق گری را به شکل هنری فریب، اخاذی و تبلیغات تبدیل کرده است. این رژیم مرتباً ادعا کرده است که به خاطر امنیت ملی و حتی بقای خود، «عین بریرا» (هیچ جایگزینی) ندارد جز اینکه وارد این یا آن تهاجم غیرقانونی یا وحشتناک، اشغال، حبس دسته جمعی، ترور یا حمله ای پیشگیرانه شود.
بنابراین، زمانی که اسرائیل در ماه گذشته، تنها چند روز قبل از اعلام گسترش شهرک سازی در کرانه باختری اشغالی، شش گروه برجسته حقوق بشر فلسطینی را به عنوان «سازمان های تروریستی» معرفی کرد، نباید خیلی تعجب کرد. اگرچه این نام تا حد زیادی ساختگی یا غیرمستند، فلسطینی ها را در حالت تدافعی قرار داده و توجه بین المللی را از اشغال و ترور خود اسرائیل منحرف کرده است.
برای تقریباً سه دهه، نتانیاهو، باسابقه‌ترین نخست‌وزیر اسرائیل، اتهامات علیه ایران را رهبری می‌کرد و ایران را به تولید مخفیانه سلاح‌های هسته‌ای برای استفاده علیه اسرائیل متهم می‌کرد و از تحریم‌های گسترده و/یا ترجیحاً جنگ علیه ایران دفاع می‌کرد. اسرائیل مدعی شده است که ایران تا سال های 1998، 1999، 2000، 2004، 2005، 2010، 2011، 2013، 2014 و 2015 و تقریباً هر سال از آن زمان، بمب تولید خواهد کرد.
نتانیاهو احتمالاً نتوانست قدرت‌های غربی را متقاعد کند که از زور علیه «ایران» استفاده کنند؛ همانطور که آنها علیه عراق این کار را کردند، اما او عموماً موفق شد از آنها برای حفظ تحریم‌های فلج‌کننده علیه ایرانی‌ها باج‌گیری کند. طرح موضوع تهدید هسته ای ایران همچنین به او این امکان را داد که سلاح های هسته ای خود اسرائیل را دور از میز بحث نگه دارد و بر آزادی کامل اقدام علیه ایران و متحدانش پافشاری کند.
به این ترتیب، اغراق در مورد دشمنان و دوستان به طور یکسان مؤثر بوده است. این یک استراتژی برنده در برخورد با متحدان خود اسرائیل، به ویژه ایالات متحده است که ثابت شده است.
در سال 1981، مناخیم بگین، نخست وزیر، ایالات متحده را متهم کرد که با اسرائیل مانند یک «جمهوری موزی» رفتار می کند. بمباران مقر سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) در بیروت که منجر به کشته شدن بسیاری از غیرنظامیان شد و الحاق بلندی‌های جولان اشغالی سوریه، همگی با نقض قوانین بین‌المللی انجام شد.
اندکی پس از آن، ایالات متحده اقدامات تنبیهی خود را تغییر داد و اسرائیل با فاصله زیادی به بزرگترین دریافت کننده کمک های ایالات متحده تبدیل شد و موقعیت آن به ارزشمندترین متحد ایالات متحده در خاورمیانه ارتقا یافت. اسرائیل با احساس قدرت، به بهانه مبارزه با تروریسم به لبنان حمله کرد که منجر به تلفات ده ها هزار فلسطینی و لبنانی و اشغال 18 ساله جنوب لبنان شد.
در دهه بعد، اسرائیل به عنوان نزدیکترین شریک و بزرگترین برنده جنگ جهانی واشنگتن علیه تروریسم ظاهر شد و از موقعیت ممتاز خود برای سرکوب خشونت آمیز انتفاضه دوم فلسطین استفاده کرد.
در دهه 2010، اسرائیل، رئیس جمهور باراک اوباما را در مورد ایران و فلسطین تحقیر کرد و او را به حمایت از دیپلماسی خطرناک با هر دو متهم کرد، که به گفته بنت، منجر به «کشتار دسته جمعی اسرائیلی ها» می شود. اوباما که تحت تأثیر اغراق گری اسراییل قرار گرفته بود، ضمانت های امنیتی ایالات متحده را تقویت کرد، برای دفاع از اسرائیل یارانه پرداخت و 38 میلیارد دلار کمک نظامی کرد.
اسرائیل به متحدان اروپایی خود نیز رحم نکرد. در سال 2015، آویگدور لیبرمن، وزیر امور خارجه وقت آن رژیم، آنها را به دلیل صرفاً حمایت از کشور فلسطین، به «خیانت» و «شوق بخشیدن به یهود ستیزی» و تشابه با قدرت های اروپایی که چکسلواکی را در سال 1938 به نازی ها واگذار کردند، متهم کرد.
به این ترتیب، اغراق مسائل توسط اسرائیل موفقیت چشمگیری در بر داشته است. اسرائیل با این عمل، حامیان غربی را تحریک کرده و از رهبران غربی باج خواهی کرده است که به نفع اسرائیل صحبت کنند و آن را آشتی‌جو نشان دهند.
هیچ یک از موارد فوق به معنای کوچک شمردن نگرانی های فوری امنیت ملی اسرائیل نیست. اما اغراق در آن بیش از آنکه موضوع بقای اسرائیل را هدف گذاری کند، وسیله ای برای گسترش و تسلط بوده است.
در واقع، هذل‌گویی اسرائیل تا حدی بسط هیستریک های خاورمیانه است. اما در حالی که برخی از تهدیدهای ایرانی، فلسطینی و دیگر تهدیدهای هیستریک علیه اسرائیل، سرپوشی است بر موضوع عدم امنیت، قربانی شدن هیستریک اسرائیل نیز خود سرپوشی برای جنگ طلبی آن خواهد بود.