kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۹۲۹۵
تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱۴۰۰ - ۲۰:۲۷
یک انتخاب و تصفیه انقلاب- ۸

ائتلافی برای حذف شدن

 

ائتلاف نيروهاي به ظاهر ناهمساز در مقابله با خط اصيل اسلام‌گرايي، چندين بار در طول سال‌هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي تجربه شده است. در دسته‌بندي‌هاي سياسي قبل از انقلاب، هيچ‌گاه بني‌صدر را در جبهه همراهي با گروه مجاهدين خلق نمي‌توان يافت.
به همين سبب، همداستان شدن او با منافقين در سال‌هاي 59 و 60 براي آگاهان مسائل گذشته، رخداد عجيبي بود. فرار بني‌صدر و رجوي با هواپيماي نظامي و به خلباني سرهنگ معزي خلبان مخصوص شاه و نشستن هواپيما در يك فرودگاه نظامي پاريس در هفتم مرداد 1360 حادثه‌اي بود كه تا چند ماه قبل از آن به ذهن هيچ‌كس خطور نمي‌كرد.
اگر چه اين پيوند به علت تيپ روانشناختي غير قابل انطباق اين دو، دوام چنداني نيافت، اما بستر شكل‌گيري آن، تصوير روشني از واقعيت‌هاي صف‌بندي جريان‌هاي سياسي دوره كوتاه سال‌هاي 59 و 60 را به دست مي‌دهد.
بني‌صدر در ابتدا با نزديك شدن به بخشي از نيروهاي نهادهاي انقلاب،كه به زعم وي مي‌توانستند به صورت بازوي قدرتمند او در جهت كاهش قدرت پيروان امام عمل كنند، سعي كرد به اهداف جاه‌طلبانه خود دست يابد.
وي چند بار براي تعيين فرد مورد نظر خود به فرماندهي سپاه خيز برداشت اما تدبير اكثريت هوشيار پاسداران، مسئولان و فرماندهان سپاه مانع از اين اقدام وي شد. او در نهايت مرتضي رضايي را به فرماندهي سپاه منصوب كرد. ولي تقيد مرتضي رضايي به راه امام، بني‌صدر را در اين اقدام نيز ناكام گذاشت.
اختلاف بني‌صدر با سپاه پيش از جنگ تحميلي بروز كرده بود، دامنه اين اختلاف بني‌صدر علاوه‌بر بي‌اعتنائي او به نظرات سپاه درباره جنگ تحميلي و نيز منع ارتش از دادن امكانات تسليحاتي و لجستيك به سپاه، از ماجراي صدور دستور بمباران هواپيماها و بالگردهاي به جامانده از نظاميان آمريكايي وبه شهادت رساندن محمد منتظرقائم فرمانده سپاه يزد ـ كه مشغول بازرسي از داخل هواپيماهاي آمريكايي بود ـ و موضوع گروگان‌هاي آمريكايي تا نحوه برخورد با تسلط ضدانقلاب در مناطق كردنشين و... را شامل مي‌شد.
حجت‌الاسلام احمد سالك خاطره جالبي در اين مورد دارد:
«وقتي بني‌صدر به دزفول رفته بود همه فرماندهان را خواسته بود و خب شهيد كلاهدوز هم از طرف سپاه رفته بود.
در آن هنگام كردستان توسط كومله و دموكرات از دست ما رفته بود، آنجا بني‌صدر پيشنهاد مي‌كند كه شما مرز كردستان را در كرمانشاه بگذار و آنجا را تمام شده فرض كن. مرحوم شهيد كلاهدوز ناراحت مي‌شود و با گريه فرياد مي‌زند كه آقاي بني‌صدر و آقايان ارتشي مگر اين كه از روي جنازه ما سپاهي‌ها رد شويد و الا ما يك وجب از خاك كشورمان را از دست نخواهيم داد.
شهيد كلاهدوز آن جلسه را با گريه ترك كرده بود و بلافاصله به من در اصفهان زنگ زد و گفت ما پيشمرگ مي‌خواهيم، گفتم مگر چه شده؟ كه او در پاسخ گفت: بايد سنندج را نجات دهيم. خب من مسئول سپاه غرب اصفهان كه افرادي بوديم همچون آقا رحيم صفوي، صياد شيرازي، شهيد بابايي، سرهنگ رياحي و امير‌هاشمي در آن حضور داشتند.
من همان‌جا يك مصاحبه راديو تلويزيوني كردم و مردم غوغا كردند. من به شهيد كلاهدوز اعلام كردم كه هواپيما را فردا بفرست نيروها آماده هستند.
آقاي صياد، رحيم صفوي به عنوان پشتيباني با نيروها اعزام شدند، ما از فرودگاه سنندج تا مقابل بيمارستان توحيد و هلال‌احمر در هر 20 متر يك شهيد داديم. روبه‌روي قبر شهيد شمس‌آبادي در اصفهان يك قطعه‌اي از شهدا است كه آنها همين بچه‌ها هستند. ما از همين رو سنندج را نجات داديم.»1
فرماندهان سپاه اولين كساني بودند كه با صدور بيانيه در مقابل سخنراني تفرقه افكنانه بني‌صدر در روز 17 شهريور موضع‌گيري كردند. آنچه براي بني‌صدر شكننده‌تر بود، همراهي برخي از فرماندهان ارتش مثل سپهبد شهيدعلي صيادشيرازي در اين اعتراض بود.
اين همان عاملي بودكه باعث برافروخته شدن كينه بني‌صدر نسبت به آن شهيد و تنزل دو درجه‌اي صياد شيرازي توسط بني‌صدر شد. وي همچنين با اين تصور اعضاي جامعه روحانيت مبارز ـ كه تنها تشكل روحاني حامي وي در انتخابات رياست جمهوري بودند و بخش عمده مسئولان كميته‌هاي انقلاب اسلامي تهران ـ هستند، خيال رو در رو قرار‌دادن روحانيت با حزب جمهوري اسلامي را در سر مي‌پروراند. اما در مدت كوتاهي باطل بودن اين توهم نيز به اثبات رسيد.
پانوشت‌ها:
1- مرور خاطرات جذاب و شنيدني در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام احمد سالك، 4 اسفند نقطه عطف عزل بني‌صدر بود، 30سال پس از جراحي بزرگ (ويژه‌نامه تاريخ سياسي روزنامه جوان خرداد1390) ص73.