امور معنوی و پیشرفتهای مادی؛ لازم و ملزوم یکدیگر(خوان حکمت)
کميل بن زياد نخعي سال دوازده هجري به دنيا آمده است و از اصحاب پيامبر(صلي الله عليه و آله) نيست، بلکه جزء تابعين است؛ ولي از اصحاب حضرت امير(ع) است، در رکاب حضرت مبارزات فراواني کرد، در جبهههاي حضرت شرکت کرد. بعد هم به دست حجّاج شربت شهادت نوشيد و قبرش هم مزار شيعيان است.
کميل در منطقه هيت که يکی از شهرهاي استان عراق است مسئوليتي داشت. وجود مبارک حضرت امير او را مسئول آن منطقه کرد. معاويه گذشته از آن جنگهاي تحميلي، يک سلسله غارتهايي هم داشت. کتاب الغارات تقريباً صد سال قبل از نهجالبلاغه نوشته شد و از منابع سيد رضي به شمار ميرود که سيد رضي(رض) بخشي از مطالب نهجالبلاغه را از کتاب الغارات نقل ميکند، غارتهايي که معاويه(عليه اللّعنه) در زمان حکومت حضرت امير شبيخون ميزد، منطقههايي که تحت حکومت علوي بود بعضيها را ميکشت و بعضي از اموال را غارت ميکرد در این کتاب الغارات آمده است، يکي از جاهايي که معاويه قصد غارتگري آن را داشت و اين کار را انجام داد، همان منطقه قرقيسا بود که از هيت ميگذشت. هيت قلمرو مسئوليت کميل بود و قرقيسا منطقهاي نزديک فرات بود. معاويه براي غارتگري منطقه قرقيسا لشکرکشي کرد؛ ولي بايد از منطقه هيت عبور ميکرد و کميل در آن زمان در خود هيت نبود، برخي از افراد را به جاي خود نشانده بود. در اين مسير به بعضي از انبار مهمات جنگي هم برخورد کردند، معاويه آمد از هيت عبور کرد و به قرقيسا رسيد، غارتگري خود را انجام داد. در نامه 61 حضرت امير براي کميل ، حضرت به صورت اعتراضآميز و توبيخي میفرماید اين دشمن خونآشام، از قلمرو حکومت تو عبور کرد و رفت جاي ديگر، اين وسطها هر چه دست او رسيد غارت کرد و تو در حوزه استحفاظي خود حضور نداشتي که دفاع بکني. آنجايي که بايد ميبودي بايد همان جا ميماندي، چرا جاي ديگر رفتي؟ چرا حوزه مسئوليت خودت را رها کردي؟ تو که مسئول منطقه هيت بودي بايد همان جا ميماندي. مضمون اين نامه اين است که چرا در جايي که مسئوليت آنجا به تو سپرده شده بود نبودي، يک؛ و چرا مواظب نبودي چه کسي ميخواهد غارت کند، دو؛ چرا معبَر قرار گرفتي براي غارتگران، سه؛ چرا دفاع نکردي و جلوي تجاوز را نگرفتي، چهار. همين کميل را که وجود مبارک حضرت امير دستش را گرفته از مسجد بيرون برده در بيرون کوفه آن دعاي نوراني «کميل» را هم که شبهاي جمعه لابد قرائت ميکنيد به او ياد داد که او راوي اين دعاي نوراني است، همين کميل گاهي ميبينيد که در اداره آن حوزه استحفاظي خود غفلتي ميکند.
فرمود: کميل! تو چرا حوزه استحافظي خود را ترک کردي و رفتي جاي ديگر ؟ براي چه؟ آنجا هم خودش مسئول دارد. تو اين منطقه هيت را رها کردي، اين «هيت» معبَر اين غارتگران بود، اينها قصدشان غارتگري هيت نبود، بلکه قصدشان غارتگري قرقيسا بود، ولي تو معبَر خيانت شدي، معبَر جنايت شدي، بايد آنجا میبودي جلوي اينها را ميگرفتي.
ضرورت معنویت ، در کنار توسعه مادی
وجود مبارک حضرت امير(ع) در اين بيانها فرمود کشور را تنها با آهن نميشود اداره کرد؛ هم آهن لازم است هم آه لازم است: «وَ سِلَاحُهُ الْبُكَاء»،(1) غرب و بسياري از کشورهايي که مثل آنها فکر ميکنند آهن فراواني دارند؛ اما چون آه ندارند به فکر آدمکشياند؛ يا مستقيم يا غير مستقيم يا جنگهاي نيابتي. چند سال ايران را درگير کردند، الآن چند سال سوريه را، مدتهاست يمن را، مدتهاست عراق را، اينها جنگهاي نيابتي است. کسي که سرمايه او آهن است جز جنگ به چيزي نميانديشد و اين مشکل را حلّ نميکند. فرمود آهن لازم است، براي رفع نيازهاي دنيا؛ آه هم لازم است براي حفظ آن هوي و هوس سرکش درون.اگر کسي آهن دارد و آه ندارد، مشکلش حلّ نميشود؛ چه اينکه اگر آه دارد و بيآهن است نظير کميل در ميآيد(که در اداره منطقه هیت غفلت کرد)؛ البته کميل در موقع خود هم آه داشته هم آهن. وقتي حجّاج ملعون قبيله او را تحت فشار قرار داد، اين براي حفظ قبيله خود که آنها مظلومانه آسيب نبينند خودش را معرّفي کرد و شربت شهادت نوشيد و کميل هم جزء شهداي پاي رکاب امامت و تشيّع است؛ ولي منظور آن است که هر دو امر لازم است؛ هم سلاح آهني لازم است، هم سلاح آه لازم است تا انسان نه بيراهه برود ،نه راه کسي را ببندد؛ هم از خطر درون برهد که «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ»(دشمنترين دشمن تو، نفسى است كه ميان دو پهلويت قرار دارد).(2)
خطر دشمن درونی و شیطان، بیشتر از دشمن بیرونی
هيچ استکبار و صهيونيستي به اندازه اين هوس با آدم مبارزه نميکند. بيگانه آب و خاک ميخواهد، چرا وجود مبارک پيغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسُكَ»؟ براي اينکه دشمن بيرون فقط از ما آب و خاک ميخواهد،اگر سرزمين ما را بگيرد و منابع ما را بگيرد کاري با ما ندارد. اما اين هوس که تنها اينها نيست، اوّل دين را ميگيرد، وقتي ـ معاذالله ـ دين را از آدم گرفت، باز هم رها نميکند؛ آبرو را هم از آدم ميگيرد، انسان را مسلوب الحيثيه ميکند، شيطان تنها کارش همين است. ببينيد قصّه آدم و حوّا(سلام الله عليهما) را که ذکر کرد، تمام تلاش و کوشش شيطان اين بود که اينها را مسلوب الحيثيه بکند. در بخشي از آيات قرآن کريم اين قصّه آمده که فرمود: (يا بَني آدَمَ)، اين حرف، حرف جهاني است، اختصاصي به مسلمان و غير مسلمان ندارد، غير مسلمان هم باشد به هر حال بايد با آبرو زندگي کند. فرمود: «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد»؛(3) فرمود مواظب باشيد کاري که شيطان با آدم و حوّا کرد با شما نکند! او نميخواهد از شما آب و خاک را بگيرد، او اوّل دين را ميگيرد؛ بسيار خوب! کسي شد کافر، ولي مگر او دستبردار است؟ او آدم را مسلوب الحيثيه ميکند، او لباس آدم را بيرون ميآورد(4) ما هم اين تعبيرات را در فارسي به همين مضمون داريم، ميگوييم لباس فلان کس را کَند! اين دشمن ماست. آدم که کافر باشد ولي آبرومند باشد آخرتش در خطر است، ولي در دنيا به هر حال يک زندگي سالمي دارد؛ اما اين نفس که نميگذارد، شيطان که نميگذارد. فرمود تمام تلاش و کوشش او اين است که شما را برهنه کند، با اينکه آنجا کسي نبود، زن و شوهر بودند، آبروريزي نبود، با اينکه آنجا قبل از شريعت بود،زمين که نبود، شريعت که نبود، اين نه نهي تحريمي است، نه نهي تنزيهي است، نه ترک اُولي است، نهي ارشادي است، چون همه اين عناوين در محدوده دين و شريعت است، آن زمان شريعتي نبود. فرمود يک بخش وسيع زحمت بايد فراهم بشود تا نردبان تهيه کنيد و آن علم است، علم نردبان است، علم هدف نيست. انسان نردبان را گرفته که بالا برود، فرمود عالم شدي تازه اوّل کار است. اين نردبان را بايد بگذاري، از پلههاي اين علم بايد بالا بروي بشوي عاقل: (تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ)(5). پس عالم شدن هنوز در بين راه است. فرمود عالم بشويد از اين نردبان استفاده بکنيد بشوید عقل، عقل که شد؛ البته «العقل مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَان» داخل آن هست، «وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجنان» داخل آن است.(عقل مایه عبادت خدا و دستیابی به بهشت است(6).
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 24/1/96
مرکز اطلاعرسانی اسرا
___________________________
1. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص850. 2. مجموعه ورام، ج1، ص59.
3. اعراف، 27. 4. اعراف، 20. 5.عنکبوت ، 43. 6. الكافي، ، ج۱، ص۱۱.
خوان حکمت هر دو هفته یک بار روزهای یکشنبه منتشر میشود.