در جستوجوی تعریفی بــرای هنـری انقلابی
امید صدرایی
«هنر انقلابی» یک توصیف گسترده است که شناخت و ساخت جریان برای آن، نیازمند نظریهپردازی و کار فکری و علمی وسیع و عمیق است. این در حالی است که متأسفانه طی سالهای اخیر، غیر از چند کتاب، در محافل آکادمیک و فرهنگی ما کمتر درباره این عنوان مهم و حیاتی و حیاتبخش، کار شده است.
برخی، هنر انقلابی را صرفا هنری میپندارند که به وقایع و عواقب سال 57 متمرکز باشد. این درحالی است که انقلاب اسلامی مفهومی بیکرانه است. بنابراین، هنر انقلابی نیز محدوده خاصی ندارد. هر ژانر و موضوعی میتواند در دایره هنر انقلابی بگنجد، حتی یک اثر عاشقانه.
با این حال، شاخصههایی را میتوان فرض کرد که پرداختن به آنها، فضا و حال و هوایی انقلابی به یک اثر هنری میبخشد.
بهطور مثال، هنر انقلابی مسئله محور است. یعنی چنین آثاری، مشغول به ابتلائات و مسائل فردی و اجتماعی هستند. تفاوت توجه این نوع هنر با فعالیت شبهروشنفکرانه در رویکرد به معضلات و کاستیهای اجتماعی و فردی این است که هنر شبهروشنفکری در پی نفی همه چیز است، اما هنر انقلابی با هدف ساخت جامعه آرمانی به مصائب، نقب میزند و نقد میکند.
هنر انقلابی، میتواند عارفانه باشد اما معنویت جاری در چنین آثاری، به تبعيت از روح عدالت خواه اسلام و تشیع، الزاما با حوادث اجتماعي و سیاسی، درگیر میشود. به بیانی دیگر، عرفان در هنر انقلابی، در پی رستگاری و نجات جمعی و بلکه کل جامعه بشری است.
هنر انقلابی، خنثی و بیطرف نیست و با منافع راهزنان سیاسی و اقتصادی مبارزه میکند. هنر انقلابی هم دغدغه حمایت از محرومان و مستضعفان را دارد و هم اینکه معاندان و مخالفان نظام و حکومت دینی و جبهه حق را میتاراند و به تشویش دچار میسازد.
در هنر انقلابی، جذابیتهای غریزی و ظاهری پاک میشود و به جایش فطرت، مخاطب قرار میگیرد. بر این اساس، هنر انقلابی، گرچه از عقاید و باورهای اسلامی الهام میگیرد اما باید زبانی عامه فهم
و جهانشمول داشته باشد. به این معنی که در عین برخورداری از هویت و شخصیتی خاص، همه انسانها را مخاطب قرار میدهد. این به ذات انقلاب ما هم برمیگردد. این انقلاب با اینکه با عنوان «اسلامی» شناخته میشود اما در سرتاسر جهان، حامیانی از مذاهب، ادیان و فرهنگهای گوناگون دارد. هنر انقلابی نیز محتوایی بومیدارد، اما فرم و ساختارش جهانی و بینالمللی است.
در هنر انقلابی، فقرا و محرومان میدرخشند؛ برخلاف هنر شبهروشنفکری که از مستضعفها استفاده ابزاری میکند، در هنر متعلق به انقلاب اسلامی، محرومان دارای کرامت و بزرگی هستند.
هنر انقلابی، نه رئاليست مفرط است و نه ايدهآليست مطلق، بلکه در این نوع هنر، واقعیات و آرمانها بهصورتی توأمان متجلی میشوند. در این گفتمان، هنرمند مقهور واقعیات نمیشود و در عین حال نگاهی آرمانگرایانه به واقعیات دارد.
بهترین و کارآمدترین نرمافزاری که قابلیت تحقق هنر تراز انقلاب اسلامی را دارد، پیام تاریخی و تاریخساز امام خمینی(ره) خطاب به هنرمندان است. بیانیهای که میتوان آن را مانیفست فعالیت هنری در جمهوری اسلامی ایران دانست. راه روشني که محدود به زمان و مکان خاصی نیست و در هر موقعیتی، مسیر هنرمندان را به هدف کوتاهتر میکند. متنی كه خودش يك اثر هنري محسوب میشود و بهترین الگو و راه برای رسیدن به هنر و سینمای مطلوب یک جامعه انقلابی و اسلامی است. به همین دلیل نیز شهید آوینی بهعنوان شاگرد اول مکتب هنری امام خمینی(ره) این پیام کوتاه و گویا را منشور تجدید عهد هنر نامید.
با بازخواني اين متن، ميتوان نگاه آيندهنگر امام درباره شرايط جديد اجتماعي پس از جنگ در ايران و وظيفه هنر در قبال اين شرايط را ديد. چه اين كه پس از اتمام جنگ تحميلي- كه مدتي پس از آن نيز داغ بيتسلاي رحلت امام بر ايران سايه افكند- تهاجم دشمن از عرصه سخت و نظامي به حوزه نرم و فرهنگي تغيير يافت. اما به جز عرصه تقابل خارجي، جبهه ديگري نيز در داخل پيش روي مردم گشوده شد؛ امام خميني(ره) از اين جبهه نوين داخلي بهعنوان جنگ فقر و غنا ياد كردند. همچنان كه در پيام قطعنامه و به مناسبت پايان جنگ فرمودند: «امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استكبار، جنگ پابرهنهها و مرفهين بيدرد شروع شده است...» و پيام امام به هنرمندان نيز در راستاي مقابله با شبيخون فرهنگي غرب و جنگ فقر و غنا در داخل بود. بهطوري كه در بخشي از اين مانيفست تصريح شده است: «هنري زيبا و پاك است كه كوبنده سرمايهداري مدرن و كمونيسم خونآشام و نابودكننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بيدرد و در يك كلمه اسلام آمريكايي باشد.»
امروز اگرچه امام در ميان ما نيست، اما نايب بر حق او هست. انديشههاي رهبر انقلاب هم در اين زمينه، در راستاي آراي امام است. معظمله هم در زمينه هنر ديني- بهعنوان زمینه و زیربنای هنر طراز انقلاب اسلامی- معتقد هستند: «هنر ديني به هيچ وجه به معناي قشريگري و تظاهر رياكارانه ديني نيست. اين هنر لزوماً با واژگان ديني بهوجود نميآيد. اي بسا هنري صد درصد ديني باشد، اما در آن از واژگان عرفي و ديني استفاده نشده باشد... هنر ديني «عدالت» را در جامعه بهصورت يك ارزش معرفي ميكند. ولو شما هيچ اسمي از دين و هيچ آيهاي از قرآن و هيچ حديثي در باب عدالت در خلال هنرتان نياوريد... شما مي توانيد در باب «عدالت» رساترين سخن را در هنر بياوريد. در اين صورت به هنر ديني توجه كردهايد.» (در ديدار اصحاب فرهنگ و هنر، 1 مرداد 80)