kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۹۰۳۸
تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۴۰۰ - ۱۹:۴۴

نقد نگاه دیالکتیکی به جامعه(2)(پرسش و پاسخ)

 

پرسش:
نگاه دیالکتیکی به جامعه از چه عناصر و مولفه‌هایی برخوردار است و آیا با منطق قرآن و آموزه‌های وحیانی اسلام تطبیق می‌کند؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سوال به مباحثی همچون: مفهوم دیالکتیک، عناصر اساسی منطق دیالکتیک شامل: 1- تاریخ یک جریان مداوم است
2- حرکت معلول تضاد است 3- هر ضدی ضدخودش را پرورش می‌دهد 4- سیر تکامل چیست؟ پرداختیم. اینک در بخش پایانی دنبال مطلب را پی می‌گیریم:
5- تکامل در طبیعت و جامعه هدفدار نیست
منطق دیالکتیک در عین اینکه قائل به اصل تکامل است، اما این تکامل را هدفدار نمی‌داند، نه در طبیعت و نه در جامعه بلکه نتیجه جنگ‌های اضداد می‌داند بدون اینکه در این جنگ‌های اضداد هدف تکاملی در کار باشد. دو گروه نو و کهنه، تز و آنتی‌تز نه برای تکامل اجتماع بلکه برای منافع خودشان می‌جنگند، ولی این جنگ‌ها قهرا به کمال جامعه منتهی می‌شود! منطق قرآن در اینجا این است که طبیعت به کمال و هدف خودش سیر می‌کند و هدفدار است. و جامعه هم که مجموعه افراد به هم پیوسته و منسجم است هدف دارد و هدفش تکامل است.
6- تحولات اجتماعی به صورت انفجاری است
در منطق دیالکتیک تحولات حقیقی اجتماعی همیشه به صورت انقلاب و انفجار است نه به صورت تدریجی و آرام‌آرام! چون فرض بر این است که این انتقال به صورت جنگ میان اضداد است و جنگ میان اضداد بالاخره منتهی بشود به پیروزی یک طرف و انقراض و مضمحل شدن طرف دیگر. و به همین دلیل اصلاحات جزئی را نه تنها امر مفید نمی‌دانند، بلکه امر مضر می‌دانند! چون فساد در دستگاه موجود جامعه هرچه بیشتر باشد شکاف میان دو گروه را وسیع‌تر می‌کند. شکاف میان دو گروه هرچه وسیع‌تر بشود جنگ داغ‌تر و شدیدتر می‌شود و جنگ هرچه داغ‌تر و شدیدتر بشود انقلاب و تحول و پیروزی نزدیک‌تر می‌شود. بنابراین احیانا فساد و تخریب به معنی واقعی در مواردی تجویز و اصلاحات محکوم می‌شود. چون اصلاحات خودش التیام می‌بخشد و شکاف‌ها را کمتر و جنگ مبارزه را بست و پیروزی نهایی که تکامل دوره‌ای به دوره دیگر است را به تاخیر می‌اندازد! در منطق قرآن بطلان این نظر به روشنی بیان شده و آموزه‌های وحیانی قرآن روند تحولات فردی و اجتماعی را تدریجی و آرام می‌داند نه دفعی و انقلابی و جهشی!
7- ترتیب مراحل تکامل تاریخ قابل تغییر نیست
در منطق دیالکتیک برای جامعه مراحلی تصور و فرض کرده‌اند که باید به ترتیب طی شود، همان‌گونه که انسان دوره جنینی، کودکی، جوانی و پیری را به ترتیب پشت سر می‌گذارد. دوره کشاورزی، دوره بورژوازی، دوره صنعتی و دوره سوسیالیسم و کمونیسم را جامعه باید به صورت جبری و لایتخلف طی کند تا به تکامل واقعی خود برسد! بنابراین ترتیب و صورت‌بندی این دوران و حلقات غیرقابل تغییر و تخلف است! همان‌گونه که دوران کودکی نمی‌تواند قبل از دوران جنینی باشد! جنین هم نمی‌تواند بدون گذراندن دوران کودکی و جوانی به پیری برسد! تاریخ جوامع این منطق دیالکتیک را تایید نمی‌کند، و جوامعی هستند که به مرحله سوسیالیسم رسیده‌اند بدون اینکه مراحل وسط را طی کرده باشند. همچنین منطق قرآن روند تکاملی جوامع انسانی را منوط به طی کردن دوره‌های مختلف نمی‌داند، بلکه مبنای تحولات اجتماعی را مرتبط با نفوس مردم که شامل نوع افکار و اخلاق حاکم بر اراده‌های مردم است می‌داند (انفال- 53) (رعد- 11)
8- هر مرحله باید به حد کمال خود برسد
در منطق دیالکتیک مراحل تکامل اجتماعی جوامع باید به طور مرتب و منظم و منطقی طی بشود، و هر مرحله‌ای لازم است به کمال و بلوغ خود برسد تا بتواند وارد مرحله بعد بشود، در غیر این صورت «سوسیالیسم خیالی» خواهد بود زیرا براساس روابط عینی و مراحل واقعی روند تکاملی آن طی نشده است و اساس کارشان علمی نیست! از این منطق دیالکتیک باز هم آن اصل نتیجه‌گیری می‌شود که کمک کردن به مرحله فعلی در حدی که تضادها را بیشتر و کشمکشها را زیادتر کند امر مشروع و پسندیده‌ای است! با اینکه از یک نظر و با یک منطق فساد نامیده می‌شود! یعنی فلان مرحله‌ای که ما در آن هستیم باید به آخر برسد تا واژگون شود. اگر بخواهیم این وسطها او را از بین ببریم امکان ندارد و اگر هم بشود، خیالی است و آن نتیجه‌ای را که باید از آن بگیریم، تحقق نمی‌یابد! منطق قرآن در این زمینه آگاهی بخشی به جامعه و از بین بردن موانع رشد و تکامل آن جامعه می‌باشد. هر چقدر جامعه از افکار و اندیشه‌های ناب الهی و انسانی برخوردار باشد و از عوامل بازدارنده‌ای همچون: جهل، گناه، ظلم به دیگران، تبعیت از هوای نفس و فساد و فسق و فجور به دور باشد آن جامعه می‌تواند الگوی مطلوب انسانها را در عمل پیاده نماید.