kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۹۰۳۲
تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۴۰۰ - ۱۹:۴۳

پدرخوانده تروریست‌ها

 

حسن رضایی
چندی است گروه‌هایی از جریانات غرب‌گرا درصدد تطهیر اربابان آمریکایی خود هستند تا هر طور شده ردپای ارباب را در ایجاد و حمایت از گروه‌های تندرو، سلفی و تروریست در منطقه پاک کنند.
آن‌ها با داستان‌سرایی در پی اثبات این ادعا برآمده و می‌گویند اساساً داعش را آمریکا و اذنابش پدید نیاورده‌اند. این غربگدایان گویی کاتولیک‌تر از پاپ شده‌اند. در این یادداشت به اعترافات آشکار، متعدد و غیر محرمانه جریان استکبار در ایجاد و حمایت از تروریسم تکفیری به‌ویژه در منطقه غرب آسیا می‌پردازیم.
در دنیایی با این حجم انبوه از رسانه‌های خبری و در عصر انفجار اطلاعات، طبعاً واقعیات جاری در دنیا باید روشن و شفاف پیش چشم همگان قرار می‌داشت. امروز اما این‌گونه نیست و در مورد هر یک از تحولات سیاسی-اجتماعی کوچک و بزرگ در گوشه و کنار دنیا، روزانه انبوهی از روایت‌های متناقض خلق می‌شود که درنهایت، مخاطب عام را از دستیابی به حقیقت عاجز می‌کند. سهامداران رسانه‌های غالب، یک روز تصمیم می‌گیرند به عراق حمله کنند و روزی دیگر فکر می‌کنند نوبت در هم کوبیدن ملت یمن است. یک شب فکر می‌کنند باید به زیرساخت‌های لیبی حمله کرد و روزی دیگر احساس می‌کنند نان، در حمایت از گروه‌های تروریستی مستقر در سوریه است. در تمام این موارد، موشک نخست را نه جنگنده‌ها، که رسانه‌ها به سمت مردم کشورهای هدف پرتاب کرده‌اند. درنتیجه، پرسروصداترین مدعیان آزادی و حقوق بشر، بزرگ‌ترین جنایتکاران جنگی تاریخ نوین جهان هم هستند و جمع این تناقضات جز با شلاق رسانه ممکن نیست.
بی‌آبروتر از این رسانه‌ها (که همیشه در تجارت خون انسان‌ها پیشتازی می‌کنند) اما حتماً مزدورانی هستند که در این مصاف، همواره علیه ملت‌های خود و در کنار ارتش‌های متجاوز دشمن به پایکوبی و تحریف حقایق پرداخته‌اند. وانگهی؛ فعالان رسانه‌ای و حقوق بشری که حقوقشان را به دلار از مسئول میز ایران در سازمان سیا و وزارت خارجه آمریکا دشت می‌کنند، با احتمالی قریب‌به‌یقین، باید نفرت‌انگیزترین موجودات دوپای زنده بر روی زمین باشند. تطهیر و سفیدشویی جنایات آمریکا، دستور کار ثابت این افراد به‌ظاهر ایرانی است. آن‌ها همواره کمین می‌کنند تا کوچک‌ترین دستاویزی برای تطهیر اربابان جنایتکار خود را هم از دست ندهند. حال‌آنکه به قول ملای رومی، شتری که سوار آن‌هاست، سفیدشدنی نیست: آن یکی پرسید اُشتر را که هی؟/ از کجا می‌آیی ای فرخنده پی؟/گفت از حمام گرمِ کویِ تو /گفت خود پیداست از زانوی تو!
جدا کردن بند ناف آمریکا از گروه‌های تروریستی فعال در غرب آسیا طی چند دهه اخیر، یکی از دستورکارهای ثابت رسانه‌های مزدور و مزدوران رسانه‌ای آمریکا طی چند سال اخیر بوده است. حال‌آنکه مستندات متعدد از تأسیس این گروه‌ها توسط آمریکا و حمایت مستمر ایالات‌متحده از آنان حکایت دارد. هیلاری کلینتون وزیر خارجه اسبق آمریکا در دو مقطع زمانی (در مصاحبه با شبکه فاکس نیوز و بار دیگر در جلسه استماع سنا) فرآیند تأسیس و تسلیح گروه‌های تروریستی وهابی توسط آمریکا را به بهانه مبارزه با شوروی در افغانستان، رسماً بازگو کرده است. کلینتون در جلسه استماع سنا می‌گوید: «شوروی‌ها به افغانستان حمله کردند و ما نمی‌خواستیم ببینیم آن‌ها آسیای مرکزی را تحت کنترل بگیرند. لذا دست‌به‌کار شدیم. رئیس‌جمهور ریگان با همکاری کنگره که تحت رهبری دموکرات‌ها بود، تصمیم گرفتند با همکاری سازمان اطلاعاتی پاکستان، مجاهدین وهابی از عربستان و دیگر کشورها را برای جنگ با شوروی به کار بگیرند. ایده خوبی بود. شوروی بیلیون‌ها دلار از دست داد، شکست خورد و عقب‌نشینی کرد. اما بیایید مراقب چیزی باشیم که کاشتیم! چون محصولش را برداشت خواهیم کرد!»
طالبان، القاعده، النصره، داعش و ده ها گروه تروریستی ریزودرشت دیگر، از دل همین هسته اولیه سر بر آورده و در مناطق مختلف جهان گسترش یافتند. بر این اساس، غلط نیست اگر ایالات‌متحده را پدرخوانده و بزرگ خاندان تمام گروه‌های تروریستی وهابی فعال در گوشه و کنار دنیا بدانیم. کاسپر واین برگر وزیر دفاع آمریکا در دولت ریگان، بعدها در این مورد گفته بود: «ما می‌دانستیم که آن‌ها آدم‌های چندان خوبی نیستند، اما ناچار به انتخابشان بودیم. یادتان باشد که چرچیل چه گفته است: حتی اگر هیتلر به جهنم تجاوز کرده بود، مجلس عوام چاره‌ای نداشت جز آنکه با شیطان معامله کند!» بر این اساس، سخنان کلینتون در آن مقطع زمانی نیز هرگز به معنای غسل سیستم ایالات‌متحده با آب توبه نبود! آمریکا و ناتو پس از استفاده موفقیت‌آمیز از تروریست‌های سلفی در افغانستان، بارها و بارها تا همین امروز این ایده را کارآزمایی کرده‌اند. وسلی کلارک ازجمله چهره‌های شاخص در ترسیم سیاست دفاعی آمریکا طی چند دهه اخیر، بهمن‌ماه 93 طی مصاحبه با سی ان ان به حقایق مهمی در همین زمینه اشاره کرده است. کلارک از سال 1997 تا 2000 فرمانده کل نیروهای ناتو در اروپا بود، در سال 1999 فرماندهی نخستین جنگ متجاوزانه ناتو علیه یوگسلاوی را بر عهده داشت و در سال 2004 تلاش کرد تا به‌عنوان کاندید حزب دموکرات به ریاست جمهوری آمریکا برسد.
این ژنرال بازنشسته آمریکایی خطاب به خبرنگار سی‌ان‌ان
می‌گوید: «ببینید، داعش با منابع مالی دوستان و متحدان ما شکل گرفت. چراکه وقتی شما کسانی را می‌خواهید که باید تا پای مرگ با حزب‌الله بجنگند، نمی‌توانید اطلاعیه بدهید و بگویید بیایید در جنگ ثبت‌نام کنید، چون می‌خواهیم جهان را به مکانی بهتر تبدیل کنیم، بلکه شما می‌روید دنبال آدم‌های متعصب، می‌روید دنبال بنیادگراهای مذهبی، چون آن‌ها هستند که حاضرند با حزب‌الله مبارزه کنند. ما فرانکشتاین آفریدیم!» سخنان ظاهراً افشاگرانه کلارک در این زمینه البته در هماهنگی کامل با دولت وقت آمریکا ایراد می‌شد. چراکه پیش از او، جو بایدن، معاون رئیس‌جمهور وقت آمریکا در مهرماه همان سال طی حضور در جمع دانشجویان هاروارد، سعی در مبرا نشان دادن ایالات‌متحده و انداختن مسئولیت تشکیل داعش به دوش یکی دیگر از اعضای ناتو داشت!
بایدن گفته بود: «ترک‌ها دوستان فوق‌العاده‌ای هستند و من همیشه روابط بسیار خوبی با [رجب طیب] اردوغان داشته‌ام و زمان زیادی را با او گذرانده‌ام. سعودی‌ها، اماراتی‌ها و بقیه. آن‌ها چه‌کار می‌کردند؟ آن‌ها آن‌قدر مصمم به کنار زدن اسد و در اصل یک جنگ نیابتی شیعی-سنی بودند... که صدها میلیون دلار و ده‌ها و صدها هزار تن تسلیحات را برای هرکسی که با اسد می‌جنگید، روانه کردند، بدون در نظر گرفتن اینکه افرادی که در حال دریافت این کمک‌ها بودند، النصره، القاعده و عوامل افراط‌گرای جهادی بودند که از دیگر بخش‌های جهان آمده‌اند.» اظهارات بایدن که با هدف برداشتن فشار افکار عمومی از روی دولت آمریکا در آن مقطع گفته شد اما انتقادات فراوانی را در داخل و خارج آمریکا در پی داشت. به صورتی که بایدن پس از آن، سه بار مجبور به عذرخواهی شد! ورای اعتراضات متحدان آمریکا در آن مقطع اما شاید یکی از دقیق‌ترین واکنش‌ها به سخنان بایدن، در روزنامه «دیلی‌تلگراف» به قلم «چارلز گلس» رقم خورد.
گلس نوشته بود: «معاون رئیس‌جمهور آمریکا در حالی به نقش ترکیه، عربستان و امارات در تجهیز تروریست‌ها اشاره کرد، که فراموش کرد بگوید تمام این اقدامات با اطلاع سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا صورت گرفت. تسلیحاتی که برای افراط‌گراها ارسال می‌شد، ساخت ایالات‌متحده بود و عوامل اطلاعاتی آمریکا در ترکیه نیز می‌دانستند که ترکیه، قطر و عربستان سعودی کدام‌یک از گروه‌های شورشی را کمک می‌کنند. علاوه بر این، نیروهایی که به داعش پیوستند، ازجمله ابوبکر البغدادی رهبر آن‌ها، فارغ‌التحصیل سیستم زندان‌های آمریکا بود که سنی‌های غیرسیاسی را به انسان‌هایی افراط‌گرا بدل می‌کرد.» سخنان این روزنامه‌نگار البته یک کاستی مهم داشت و آن اینکه جرئت اشاره به فرماندهی ایالات‌متحده در تمامی تحولات مذکور را پیدا نکرده بود. اسناد محرمانه‌ای که در سال 94 در همین زمینه به رسانه‌ها درز کرد اما به ابعاد جدیدی از نقش ایالات‌متحده در شکل‌دهی داعش نور تابانده بود. شرکت حقوقی
جیودیشیال واتچ سال 94 در جریان رسیدگی به یک پرونده‌ی قضایی در سطح فدرال، اسنادی از دفتر وزارت دفاع آمریکا به دست آورد که حاوی مدارک محرمانه‌ سازمان سیا بود.
در یکی از گزارش‌های درز یافته سیا به تاریخ 10 آگوست سال 2012، آمده است: «سازمان القاعده و شاخه‌های وابسته به آن، نیروی دفاعی از گروه‌های مسلح مخالف در سوریه است که از حمایت غرب برخوردارند، بنابراین باید به‌منظور تضعیف دولت دمشق، با این گروه‌ها تعامل داشته باشیم. ایجاد دولت اسلامی (داعش) در منطقه شرقی سوریه، مسئله‌ای مطلوب است، زیرا به‌وسیله آن می‌توان سیاست‌های غربی را در منطقه گسترش داد. کشورهای غربی و کشورهای عرب حاشیه خلیج‌فارس و ترکیه که حامی مخالفان سوری هستند، از ایجاد کشور سلفی علنی یا غیرعلنی در الحسکه و دیرالزور در سوریه استقبال می‌کنند، این همان چیزی است که حامیان مخالفان سوری می‌خواهند تا بتوانند به وسیله‌ آن، دولت سوریه را منزوی کنند.» مطابق گفته جودیشیال واتچ،
این گزارش، به همه نهادهای دولتی آمریکا اعم از فرماندهی مرکزی آمریکا، سازمان سیا، دفتر تحقیقات فدرال
(اف.بی.آی)، وزارت خارجه و دیگر نهادها ابلاغ شده بود!
بعدها پایگاه خبری گلوبال ریسرچ، طی گزارشی به بررسی اسناد فاش شده توسط ادوارد اسنودن پیمانکار سابق آژانس امنیت ملی آمریکا «پرداخته، نوشت: «طبق اسناد فاش شده، سازمان‌های اطلاعاتی آمریکا، انگلیس و موساد با همکاری یکدیگر گروه «دولت اسلام عراق و شام» [داعش] را تشکیل دادند. سرویس‌های اطلاعاتی سه کشور، با استفاده از استراتژی که از آن با نام «لانه زنبور سرخ» یاد می‌شود، این سازمان تروریستی را تشکیل دادند تا قادر باشند تمامی افراط‌گرایان جهان را در یکجا جمع کنند. بر اساس اسنادی که منتشرشده، «ابوبکر البغدادی»، رهبر دولت اسلامی عراق و شام آموزش‌های نظامی متمرکزی را برای حدود یک سال نزد موساد داشته و در کنار آن نیز دوره‌های الهیات و
فن بیان نیز داشته است.» انبوه اطلاعات منتشرشده در این حوزه باعث شد دونالد ترامپ رئیس‌جمهور سابق آمریکا نیز در جریان مبارزات انتخاباتی سال 2016 به این مسئله اشاره کرده، بگوید: «اوباما و هیلاری کلینتون داعش را خلق کردند.»
استفاده ابزاری آمریکا از گروه‌های مسلح وهابی البته به همین موارد محدود نمی‌شود و طی چند دهه اخیر، دستگاه اطلاعاتی آمریکا و متحدانش در ناتو، مکرر برای دستیابی به اهداف خود به بازطراحی، تقویت یا تغییر این گروه‌ها دست زده‌اند. در یک مثال دیگر، بهمن‌ماه 93 جفری اسکات شاپیرو طی مقاله‌ای در واشنگتن‌پست توضیح می‌دهد که چگونه دولت ایالات‌متحده از ورود عناصر القاعده به صحنه کارزار لیبی مطلع بوده و بر مسلح شدن آنان از طریق محموله سلاح‌هایی که از کشورهای غربی و عربی به بنغازی آمده است نظارت می‌کرده است. طبق گفته شاپیرو مقامات لیبی در سال 2011 از اقدام کشورهای غربی عضو ناتو در مسلح کردن نیروهای القاعده برای سرنگونی معمر قذافی اطلاع داشته و از خطرات این اقدام و افزایش فعالیت‌های تروریستی در منطقه ابراز نگرانی کرده بودند. در این گزارش 16 صفحه‌ای آمده است که ناتو در آن زمان مجوز صدور محموله‌هایی از سلاح‌های مختلف را برای توزیع در میان شورشیان ضد رژیم قذافی از طریق فرودگاهی در شهر بنغاری و برخی فرودگاه‌های کشور تونس صادر کرده است.
آذرماه 94، مایکل فلین، مدیر سابق اطلاعات دفاعی پنتاگون طی مصاحبه با شبکه الجزیره به‌صراحت به نقش آمریکا در شکل‌گیری گروه تروریستی داعش اذعان کرده، می‌گوید: «رشد گروه‌های افراط‌گرا در سوریه حاصل یک «تصمیم ارادی» از سوی دولت آمریکا بود.» آمریکا البته بعدها با راه‌اندازی ائتلاف نمایشی ضد داعش، سعی زیادی برای تغییر تصویر تثبیت‌شده از خود در اذهان مردم منطقه غرب آسیا کرد. سروصدای رسانه‌ای آمریکا و ناتو در این زمینه به حدی بود که دوستان ایالات‌متحده در اسرائیل هم نگران از بین رفتن داعش توسط آمریکا شده و حکما پس از ابراز نگرانی‌های پشت پرده، نهایتاً این نگرانی را در رسانه‌ها فریاد زدند. به صورتی که مردادماه سال 95، «افریم اینبار» تحلیلگر ارشد مسائل غرب آسیا و رئیس  اندیشکده صهیونیستی «بگین سادات» طی مقاله‌ای با عنوان «نابودی داعش، اشتباهی راهبردی است» تصریح کرد: «ادامه وجود داعش در خدمت یک هدف راهبردی است.»
این تحلیلگر صهیونیست در ادامه می‌افزاید: «ایالات‌متحده در حال ارتکاب «اشتباهی راهبردی» است که «قدرت محور مسکو-تهران-دمشق» را تقویت می‌کند. غرب باید در پی تضعیف بیشتر و نه نابودی داعش ‌باشد، زیرا یک داعش ضعیف به‌طور غیرمستقیم به یک داعش ‌نابودشده برتری دارد.»
وی درباره این استدلال که شکست داعش ‌موجب ثبات بیشتر در خاورمیانه می‌شود، می‌گوید «ثبات به‌خودی‌خود یک ارزش نیست و تنها در صورتی مطلوب است که در خدمت منافع ما باشد.» این‌بار در ادامه تأکید می‌کند بی‌ثباتی و بحران‌ها گاهی اوقات حاوی نشانه‌هایی از تغییر مثبت است! چند روز پس از انتشار این مقاله اما دیوید ام واینبرگ، مدیر روابط عمومی اندیشکده بگین سادات نیز مقاله‌ای با عنوان «آیا داعش‌ باید از بین برود؟» را در روزنامه پرخواننده حییم منتشر کرده، به دفاع از دیدگاه‌های همکار خود در دفاع از داعش می‌پرداخته، این گروه تروریستی را با عنوان «احمق مفید» خطاب قرار می‌دهد.
مجموعه این مستندات غیرقابل‌انکار، نشان از جدیت تمام دولت‌های آمریکا در استفاده ابزاری از گروه‌های تروریستی برای نیل به اهداف سیاسی دارد. امری که از مقطع جنگ افغانستان و شوروی تا هم‌اکنون، هرگز مسئله پنهان و پوشیده‌ای نبوده و نیست. مزدوران قلم به مزد آمریکا اما در مسیر سواری دادن به ارباب روسیاه خود همواره سعی می‌کنند از خود مقامات آمریکایی هم آمریکایی‌تر جلوه کنند. آن‌ها نه‌تنها علیرغم اطلاع دقیق از سابقه گسترده آمریکا در حمایت از تمام دیکتاتورهای روسیاه تاریخ و آگاهی از کودتاهای متعدد آمریکا علیه دولت‌های ملی در سراسر جهان، همواره سعی دارند ایالات منحوس متحده آمریکا را مأمن آزادی بشر و دموکراسی معرفی کنند، که از اعترافات گاه‌وبیگاه خود مقامات آمریکایی در زمینه حمایت دولت آمریکا از گروه‌های تروریستی هم دلخور می‌شوند!
واقعیت اما این است که ما با یک فرانکشتاین واقعی در کاخ سفید روبرو هستیم که تنها با تغییر دولت‌ها، ماسک عوض می‌کند. هیولایی که داعش، القاعده، جبهه النصره و ده‌ها گروه تروریستی دیگر نمود بسیار کوچکی از ذات خبیث و شیطانی اوست. در مقابله با چنین موجودی که انبوهی از مزدوران احمق و دلارپرست نیز دارد، سکوت طبعاً بدترین اقدام است. خصوصاً اینکه جریان غالب رسانه‌ای در اختیار همین شیطان اکبر است، لذا از ظرفیت تغییر جای جلاد و شهید در اذهان عمومی دنیا کاملاً برخوردار است. بر این اساس، پیگیری حقوقی و سیاسی جنایت‌های غرب-و به‌ویژه آمریکا- در حق ملت ایران، بایستی یکی از دستور کارهای ثابت مسئولین امر در دولت جدید تلقی شود. طرح و پیگیری این مهم در نهادها و مجامع بین‌المللی، حتی اگر در ظاهر به نتیجه‌ای مطلوب منتهی نشود، به ایجاد موج رسانه‌ای پیرامون جنایات گسترده آمریکا در حق ملت ایران دامن زده، خواهد توانست موتور دستگاه پروپاگاندای غرب را در زمینه‌های حقوق بشری در موضع انفعال قرار دهد. خلاف درک اشتباه دولت سابق، مواجهه از موضع بدهکار با یک جنایتکار بالفطره، نه‌تنها خوی وحشی‌گری را در او کمرنگ نمی‌کند، که او را در تداوم جنایات خود جری‌تر خواهد کرد. در مقابل، مواجهه طلبکارانه با دولت جنایت‌پیشه‌ای چون آمریکا، امکان قرار گرفتن این دولت جانی و مزدورانش در جایگاه طلبکار و فریب افکار عمومی را تا حدی از آنان سلب خواهد کرد.