kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۸۹۶۷
تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۴۰۰ - ۲۰:۵۹

تبرئه دشمن، ترور نظام کارویژه مدعیان اصلاحات (نگاه)



محمد حسین حمزه
سیاست خارجی در دولت سیزدهم دچار تحولات اساسی شده است. در همین حال طیفی در داخل می‌کوشد مسیر و روش دیپلماسی را به سمت دوران انفعال و اعتماد به محور شرارت منحرف کند و ایران را از دستیابی به حقوق خود بازدارد. آنها در بازه زمانی منتهی به آغاز دور جدید مذاکرات نیز مطابق رویه‌ای که در دوره گذشته داشتند، با آسودگی خاطر جای طلبکار و بدهکار را تعویض و نیاز حریف را تأمین می‌کنند. این طیف داخلی با دشمن بیرونی پیوستگی دارد و از همین جا می‌توان گفت اگر می‌خواهید شبکه تحریف و جنگ روانی دشمن در داخل را به طرز دقیق شناسایی کنید، به مواضع رسانه‌ها و چهره‌های یک طیف بدسابقه درباره دیپلماسی معطوف به برجام و وضعیت توافق هسته‌ای دقت کنید. این شبکه به جای اعتراض به کارشکنی و نقض پیمان توسط آمریکا و اروپا، ایران را تخطئه می‌کند. حتی تا آخرین لحظات نفوذ و اقامت خود در دولت قبل از تجارت ترس دست برنداشتند و آن گزارش کذا را پراکندند که جنگ روانی و ویراژ روی اعصاب مردم بود. می‌خواهند ایران در جایگاه متهم به میز محاکمه برود و حال آنکه ایران مدعی و عزتمند است، پیام اقتدار برای دنیا می‌فرستد و معادلات منطقه را مقتدرانه رقم می‌زند. شکل‌گیری نظم جدید جهانی با بازیگران غیرغربی و کاهش قدرت آمریکا و اروپا نیز طیف مذکور را به عنوان رکن داخلی کارزار غرب علیه ایران و زنجیره طلایی مقاومت اسلامی نگران کرده و به تکاپو انداخته است.
آنها پیش از این، در دوران مذاکرات برجام و پسابرجام نیز طرف ایرانی را گرفتار و محتاج نشان دادند و ناچار از توافق به هر قیمت. آمریکا و اروپا با خیال راحت، توافق را نقض می‌کردند اما در داخل مدعیان اصلاحات به جای بازخواست آمریکا، طرف خودی را مقصر وانمود می‌کردند! اینها به حریف پاس می‌دادند، آنها آبشار می‌کوبیدند. به همین دلیل فضای احقاق حق ایران طی مدت مذاکرات و اجرای برجام در دولت روحانی هیچگاه شکل نگرفت بلکه در نقطه مقابل، فضای فشار و کارشکنی علیه کشور روزافزون شد. حریف اطمینان یافته بود که زیرپا گذاشتن توافق هسته‌ای بدون هزینه است. پس این وضعیت از یک همکاری و همسویی داخلی با دشمن خارجی در مقاطع مختلف نشأت می‌گرفت.
در آغاز دولت یازدهم و حتی پیش از آن، اعتماد به آمریکا را ترویج کردند، آمریکا را تزیین کردند و حلال مشکلات جا زدند، در حالیکه ژست دیپلماسی گرفته بود اما با آوردن داعش تا نزدیک مرزهای ایران سیگنال جنگ می‌فرستاد. توافقی نامتوازن را که در آن امتیازات هسته‌ای یکجا و نقد در مقابل وعده‌های واهی و بدون تضمین واگذار شد، فتح‌الفتوح خواندند و در ثنای سازش چه افسانه‌ها که نساختند. برجامی را که بیشتر ماحصل دیکته نوشتن بوده تا مذاکره، متن مقدس نمایاندند و سیل برچسب‌ها و اهانت‌ها را به سوی منتقدان سرازیر کردند.
بدعهدی آمریکا و اروپا در برجام از سوی آنان توجیه و رفو ‌شد. ایران را مقصر وضعیت و درمانده از تحریم جا ‌زدند و با این خطا، آمریکا را به تحریم بیشتر تشویق کردند. همچنین، با رها کردن بخش مسکن، حذف کارت سوخت، حراج کردن ذخایر طلا و ارز، به تعطیلی کشاندن صدها کارخانه، عدم اصلاح ساختار بودجه و دپوی کالاهای اساسی در گمرکات و بنادر به پای اقتصاد قفل زدند. در نتیجه هم مشوق و پُل تحریم آمریکا شدند و مسبب تحریم خارجی بیشتر، هم در داخل، خودشان تحریم‌گر شدند و عامل تحریم داخلی ویرانگر. رفتاری که دشمن را به محفوظ نگهداشتن تحریم‌ها و افزایش آن کشاند تا این طیف در داخل بگوید باید منابع قدرت خود را به دشمن واگذار کنیم تا تحریم نباشد! آنها با همین غرض، چنان فرصت‌سوزی به کشور تحمیل کردند که رکورد‌های تورم و رکود و ضریب جینی شکسته شد. 8 سال فرصت کارآفرینی و رونق هدر‌رفت و هجدهمین اقتصاد بزرگ دنیا شش رتبه تنزل پیدا کرد. کشور را از رشد و تعالی محروم کردند و دچار عقبگرد ساختند. شاید اگر تمام شبکه معارضان خارجی نظام هم تقلا می‌کرد، نمی‌توانست اینگونه آسیب‌ بزند.
این رویه وطن‌فروشانه با شلیک به شقیقه برجام و خروج آمریکا از آن نیز ادامه یافت. ایران را معطل اروپا کردند که جز وعده‌های بی‌خاصیت و وقت‌‎کشی برای مهار ایران توانمند و متنفذ سودی نداشت.
اینطور نبود که آنها تنها به دموکرات‌های آمریکا خدمت و اوباما را مؤدب و منجی وانمود کنند. برای ستاد انتخاباتی ‌ترامپ هم پادویی و مذاکره مجدد را تجویز کردند. آن هم در شرایطی که او به دنبال القای تسلیم ایران بود و به چنین برگ برنده‌ای نیاز داشت. اینکه نشان دهد ایران با وجود لگدمال شدن برجام مذاکره را پذیرفته است.
همزمان با روی کار آمدن بایدن و حتی پیش از آن نیز ایران را ضعیف و بدهکار جا زدند و اعتماد به دموکرات‌ها را ترویج کردند و این در شرایطی بود که مقامات آمریکا بارها اعلام کردند زمانی به برجام بازمی‌گردند که ایران بر سر توان موشکی و نفوذ منطقه‌ای خود معامله کند و دست از آنها بردارد. آنها هنوز سعی در کارچاق‌کنی و تبرئه دشمن و انحراف افکار عمومی دارند. عینا حرف بدخواهان و معارضان بیرونی را می‌زنند. همین‌ها بارها و بارها درباره اقتدار موشکی و نقش و نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران اراجیف آمریکا و اروپا را تکرار کردند که معلوم است با ارکان و ریشه‌های اقتدار و انسجام نظام کار دارند و آن مؤلفه‌های حیاتی را هدف گرفته‌اند. این طیف راه زیاده‌خواهی و طلبکاری را برای آمریکا هموار و با دروغ رفع تحریم معامله امنیت و اقتدار ایران را تئوریزه می‌کند. آنها خباثت و بدعهدی حریف را کاملا نادیده می‌گیرند و در داخل به دودستگی و تفرقه دامن می‌زنند.
این روند نشان از آن دارد هر زمان که همه یکصدا و متحد باید گریبان آمریکا و اروپا را بابت گستاخی می‌گرفتند، مدعیان اصلاحات در داخل آمریکا را مبرا کردند و مانع رسیدن ایران به حقوق خود شدند. در واقع آنها همواره جنگ و دعوا را به داخل کشاندند، در حالیکه غرب حتی دارو را تحریم کرده و حاضر به برداشتن تحریم نبوده و نیست. می‌توان گفت، وطن‌فروشی و نوکرصفتی زیر دندان این طیف مزه کرده، سیستم بین‌الملل هر طیف و قدرتی را که علیه ایران کار کند، پاداش می‌دهد. برای این اندازه همکاری و حلقه به گوشی این طیف، شاید فقط مانده کاخ سفید برایشان مزد ماهیانه مقرر کند.
حسب آنچه مشاهده می‌شود، آمریکا در هر سه دوره اوباما- ترامپ- بایدن برجام را زیرپا گذاشت و حاضر نشد به تعهدات نقض شده خود برگردد. هم آمریکا و هم اروپا می‌گویند برجام بايد با توافقى وسيع‌تر و جامع‌تر جايگزين شود اما این طیف زیاده خواهی، قلدرمابی و ادامه عهدشکنی دشمن را کنار می‌گذارد و علی‌رغم سربرآوردن عقلانیت و عزت و اقتدار در سیاست خارجی، می‌خواهد ایران را متهم نشان دهد و به انفعال بکشاند. وضعیت کاملا روشن است اما آنها وارونه روایت می‌کنند. همزمان، اصرارشان برای واگذاری توان و برنامه موشکی و نقش‌آفرینی منطقه‌ای ایران، سوق دادن کشور به سرنوشت لیبی است. چگونه می‌توان ماهیت این تقلای تباه‌گر و نفرت‌انگیز را زیر سؤال نبرد؟ آنها چه هدفی را دنبال می‌کنند؟ واکاوی و ژرف‌نگری نمی‌خواهد، وقتی می‌شنویم و می‌بینیم سال‌هاست سرمایه دشمن شده‌اند، پاسخ روشن است؛ آرمان‌زدایی و انقلاب‌زدایی. آنان کار را از تحریف گذرانده‌اند و با سماجت بر بازخواست نظام و تبرئه دشمن بارها دست به ترور ماهیت جمهوری اسلامی ایران زده‌اند اکنون نیز، اما استحکام ساخت درونی با مؤلفه‌های راقی مانع کامروایی آنها شده است. اما نقطه پایان این خیانت‌‌ها کجاست؟ آنها باید پاسخگو باشند چرا از حقوق ایران کوتاه آمدند و با ضعیف نمایی دشمن را گستاخ‌تر کردند؟ این یاغی‌گری‌ تا کی باید ادامه یابد و دشمنان قسم‌خورده را به این جمع‌بندی برساند که با وجودشان راحت‌تر ‌می‌توانند علیه ایران کار کنند و ضربه بزنند؟ با این وضع، در لزوم مهار و محو این شبکه تردیدی هست؟