kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۸۹۵۲
تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۴۰۰ - ۲۰:۱۴
روایت‌هایی از متن و فرامتن فتنه هشتاد و هشت- ۷۲

ریشه ناکارآمدی‌ها و ضعف رسانه‌ای

 

بازخوانی خطبه‌ 20 شهریور 88 رهبر انقلاب در گفت‌وگو با آقای حسن رحیم‌پور ازغدی

گروهی از شیعیان در اوّل حکومت حضرت امیر به ایشان گفتند پیش از شما این‌همه بدعت در مسائل اجتماعی و حکومتی گذاشتند؛ خب شما همین الان همه را اصلاح کنید؛ فلانی‌ها را عزل کنید، فلانی‌ها را نصب کنید. واقعاً آدم از این روایت ‌گریه‌اش می‌گیرد.
حضرت امیر _ امام معصوم _ می‌گویند که بیش از 40 بدعت فقط در عبادات گذاشته شده است؛ حالا شما دارید راجع به مسائل سیاسی و حکومتی می‌گویید؟ عبادات را تغییر داده‌اند! ولی من نمی‌توانم الان بگویم.
می‌توانیم اینجا بگوییم مصلحت را فدای حقیقت کن؟ ایشان گفتند اگر من الان بگویم 40 بدعت فقط در عبادات شما هست که زمان پیغمبر این‌جوری نبود، اگر در این موارد اقدام کنم دو اتّفاق می‌افتد: یا بخشی از همین‌هایی که الان بیعت کرده‌اند، می‌گویند این خلیفه اصلاً دین ندارد و می‌خواهد دین ما را عوض کند و بدعت بگذارد؛ آن‌وقت من 5 اصل مهم‌‌تر را هم که می‌خواهم اجرا کنم، نمی‌گذارند کار کنم.
نمی‌توانم اهم را فدای مهم کنم؛ مجبورم آن را رها کنم تا بعد ببینم کی می‌شود آنها را درست کرد. اتّفاق دیگر هم این است که بعضی‌ها، مخصوصاً جوان‌ها که از بچّگی در خانواده‌ مسلمان بزرگ شده‌اند، بگویند اینهایی که از زمان پیامبر تا حالا این‌قدر بدعت گذاشته‌اند، چطور به حرف‌شان اعتماد کنیم؟ خلفای مسلمان به ما این‌طوری گفتند، حالا این آقا آمده می‌گوید اینجا و آنجای عبادت‌های شما بدعت است.
اینها ممکن است در اصل دین شک کنند و بگویند نکند کلّ دین بازی است!؟ حضرت امیر این دو مصلحت را می‌بینند. اینها مصلحت به معنای منافع شخصی منِ حاکم نیست؛ مصلحت اسلام و مسلمین
است.
حضرت فرمود من مجبورم سکوت کنم؛ چون با حرف من اصلاح نمی‌شود؛ دو خرابی جدید هم می‌آید روی خرابی‌های قبلی. اینها هم نمی‌گذارند من مشکلات اصلی حکومت را حل کنم، هم ممکن است دین خودشان را به باد بدهند. درعین‌حال همان 40 بدعت را به شیعیان خاص می‌گفتند؛ مثلاً مواظب باشید حج این‌طوری است، نماز آن‌طوری است، مستحبّات را این‌جوری به جا بیاورید. همه را گفتند امّا نه در عموم. پس حضرت امیر در عبادات که جای تعبّد کامل است، می‌گوید من نمی‌توانم همه چیز را بگویم، چه برسد به سیاست و حکومت.
همین الان خیلی‌ها سؤال می‌کنند رهبری چرا دخالت نمی‌کند؟ مثلاً در قضایای دزدی، رشوه، باندبازی و... البتّه یک کلاغ چهل کلاغ هم می‌شود.
امّا برخی می‌پرسند ایشان چه‌کار می‌کنند؟ آیا خبر ندارند؟ اگر این باشد، اشکال در کار رهبری است؛ اگر خبر دارند و نمی‌خواهند درست کنند، این اشکال در عدالت رهبری است؛ اگر می‌خواهند درست کنند امّا نمی‌توانند، این اشکال به قدرت و کفایت رهبری است. امّا شکل چهارمی هم ممکن است باشد؛ اینکه ایشان می‌دانند، می‌خواهند، می‌توانند امّا عواقبی دارد که مصلحت عمومی در آن نیست. چیزهایی هست که منِ رهبر شخصاً می‌توانم و نمی‌ترسم امّا پرداختن به آنها عواقبی برای جامعه دارد؛ با آنها چه‌کار کنیم؟ رهبر اگر یک تصمیم اشتباه بگیرد، جنگ خیابانی راه می‌افتد؛ یک اقدام نابجا بکند، یک‌دفعه ممکن است ایران بشود سوریه. در سال 88 کی باور می‌کرد آن اتّفاقات در تهران بیفتد؟ تهران تا جنگ داخلی فاصله و مرزی نداشت؛ فقط خدا لطف کرد و ایشان با صبر و تحمّل، مرحله به مرحله اینها را تفکیک کرد؛ آنهایی که بازی خوردند، آنهایی که ضدّ نظام هستند، آنهایی که ضدّ اسلام هستند، آنهایی که ضدّ شخص رهبر هستند؛ خیلی کار عظیمی بود. جز ولایت فقیه، هیچ‌کس نمی‌توانست آن قضیّه را جمع کند.
این فرق مصالح جامعه با منافع من است.
منافع من اگر شد، فاسق و دیکتاتوریم؛ مصالح جامعه اگر شد، مقتدر مظلومیم.
رهبری فقیه و عادل، شاید همین‌طور فداکاری کند، آخرش هم بدهکار شود.
پس کارآمدی حتماً مهم است.
امّا اگر شما 100 نفر آدم صددرصد متدیّنِ باتقوای کارآمدِ بابصیرت پیدا کردید، بعد باید توقّع حدّاکثری داشته باشید. هرکسی را هرجا می‌گذارید، چهار نکته‌ مثبت دارد، دو جایش هم می‌لنگد یا مشکلاتی دارد.
یکی دو سال پیش از ایشان سؤال کردم؛ گفتم آقا چرا شما راجع به مسائل بانک‌ها چیزی نمی‌گویید؟ ایشان گفتند من همان نظر امام را دارم که شورای نگهبان تأیید کرد.
ایشان اشاره‌ای کردند که نظرات دیگری هم مطرح است که آیا پولی که بانک‌ها به مردم می‌دهند، اساساً قرض است که مصداق ربا باشد یا چیز دیگری است؟ در این مورد بحث است. خود این حالت هم در ایشان بسیار جالب است. این را من هم خودم دیدم و هم دیگران گفته‌اند. ما که هروقت رسیدیم به ایشان انتقادی کردیم، هیچ‌وقت نگفتیم به‌به اوضاع چقدر خوب است، ولی یک بار ندیدم ایشان ناراحت بشوند، عصبانی بشوند.
البتّه گاهی دیدم حوصله‌شان سر می‌رود و می‌گویند بس است؛ ولی اینکه بگویند چرا انتقاد می‌کنید، مطلقاً این‌طور نبوده است؛ واقعاً هم جواب می‌دهند.
من یادم است اوّل رهبری ایشان گفتم آقا من درباره‌ دو چیز از شما توضیح می‌خواهم؛ یکی قضیّه‌ آقای منتظری است که چرا این‌طور شد؟ یکی هم اینکه جام زهر را کی دست امام داد؟‌ ایشان صادقانه همه چیز را خیلی شفّاف جواب دادند. می‌خواهم بگویم همیشه در مؤسّسات و وزارتخانه‌های دولتی، مجلس، قوّه‌ قضائیّه، نهادهای نظارتی، بانک مرکزی و... کسانی ناکارآمد بوده‌اند.
هرچه در این سال‌ها ضربه خوردیم، یا از همین بی‌عرضگی‌ها و ناکارآمدی‌ها بوده است یا از تقدّم منافع حاکمان بر مصالح نظام و جامعه. البتّه خدمات هم زیاد است.
متأسّفانه نظام ما تا این لحظه نتوانسته خدمات و پیشرفت‌هایش را درست به مردم منتقل کند.
مردم ما واقعاً نمی‌دانند چقدر دارد کار می‌شود؛ به خصوص جوان‌ها.
چون یکسره پای فضای مجازی هستند، وضع موجود را مثلاً با نیویورک و لندن و اینها مقایسه می‌کنند که آنها چه‌جوری هستند، ما چه‌جوری هستیم. اوّلاً آنها از ملّت‌های دیگر دزدیدند و بردند؛ ثانیاً شما نمی‌دانید ایران
40 سال پیش چه خبر بوده است.
نظام رسانه‌ای ما نمی‌تواند به افکار عمومی به خصوص به جوان‌های این نسل که دارند بدبین بار می‌آیند، درست توضیح بدهد که ما داریم چه‌کار می‌کنیم.
در نهایت، من عقیده دارم این دو خطبه را می‌شود به یک بحث حوزوی _ دانشگاهی تبدیل کرد.
مصادیق بحث می‌تواند در پاورقی بیاید، امّا مفاهیمش که نسبت حکومت دینی را با انتقاد، با دگراندیشی، با شورش، با کثرت‌گرایی و... مطرح می‌کنند، به نظرم یک دوره‌ کامل درس فقه سیاسی و علوم سیاسی است.