kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۸۲۷۹
تاریخ انتشار : ۰۲ آبان ۱۴۰۰ - ۲۰:۲۹
روایت‌هایی از متن و فرامتن فتنه هشتاد و هشت- ۶۸

اختلاف سلیقه یا اختلاف منافع؟!



بازخوانی خطبه‌ 20 شهریور 88 رهبر انقلاب در گفت‌وگو با آقای حسن رحیم‌پور ازغدی
رهبر انقلاب در ادامه بحث خود در این خطبه، به مفهوم دگراندیشی می‌رسند و می‌گویند ما مشکلی با افکار مختلف و تضارب آراء نداریم؛ چیزی که با آن مخالفیم نقض و ردّ خطوط قرمز است؛ امنیّت، شایعه‌پراکنی، تشویش اذهان و التهاب‌آفرینی و مانند این‌ها. پرسش این است که آیا نظام دینی که بعد از انقلاب می‌خواهیم مناسبات آن را در جامعه اجرا کنیم، خطوط قرمزش با خطوط قرمز هر نظام سیاسی متعارف دیگر فرق می‌کند؟ یا نه، معیارها مشترک است و بر سر معیار بحثی نداریم؟
محتوای بعضی از معیارهای دینی و غیردینی فرق می‌کند امّا نسبتش با شهروندان و مردم، هیچ فرقی نمی‌کند. همه‌ حکومت‌ها _ سکولار یا کمونیست یا لیبرال، دیکتاتوری یا دموکراتیک _
یک سری قوانین و خطوط قرمز تعریف می‌کنند؛ حالا یا درست یا غلط. تا یک‌جایی ساختار حاکمیّت نسبت به مخالفت‌ها نرم است؛ می‌گذارند مخالفین در محدوده‌هایی عقب یا جلو بروند؛ امّا از یک‌جایی به بعد ساختار
سفت و سخت می‌شود؛ می‌گویند اگر از آن نقطه این‌طرف‌تر بیایید، مجازات می‌شوید. این در همه‌ حکومت‌های دنیا چه قدیم، چه جدید، چه دینی، چه ضدّ دینی بوده و هست و خواهد بود. تفاوت در چیست؟ یکی اینکه خطّ قرمز‌هایتان کجا است و چرا؟ شاید 90 درصد آنها هم مشترک است. مثلاً شما در هر جامعه‌ای باشید، می‌گویند حق ندارید از دیوار مردم بالا بروید؛ حق ندارید در خیابان خلاف جهت حرکت کنید و امثالهم. اسم این دیکتاتوری نیست. اگر دیکتاتوری به این معنا است، پس قانون هم دیکتاتوری است. امّا قانون استبداد مشروع است. اصلاً تعریف دولت همین است؛ می‌گویند دولت مدرن زورِ قانونی است؛ اعمال زور و خشونت است، ولی قانونی. وگرنه دادگاه و زندان مگر خشونت نیست؟ جریمه هم خشونت است؛ سربازی اجباری هم خشونت است؛ تحصیلات عمومی هم اعمال دیکتاتوری است؛ منتها دیکتاتوری قانونی دولت است در جهت مصالح ملّت. بله، در حوزه‌ اخلاق و معنویّات که وارد می‌شوید، آنها (نظام‌های غیردینی) بعضی چیزها را خطّ قرمز نمی‌دانند؛ مثلاً حتّی حجاب را هم ضدّ قانونی می‌کنند، آن‌ وقت برهنگی را قانونی می‌دانند. اینجا در ارزش‌ها و ضدّ ارزش‌ها اختلاف پیدا می‌شود که چه تبدیل بشود به قانون و چه نشود؟ 10 درصد اختلاف است امّا 90 درصد یکی است. حکومت دینی و غیر دینی فرقی نمی‌کند. اینجا هم در بخش نظری‌اش همه حق دارند حرف‌هایشان را بزنند. رهبری در مورد کرسی‌های مناظره و آزادفکری گفتند که «اخلاق»، «آزادی»، «منطق» رعایت شود؛ نگفتند که احکام شرع رعایت شود؛ یعنی شما می‌توانید در این کرسی‌ها اصل اسلام یا اصل شرع را هم رد کنید، ولی این سه قاعده باید رعایت بشود. هرجای دیگر دنیا (چه جامعه‌ دینی، چه غیر دینی) هم اینها باید رعایت بشوند. اخلاق در گفت‌وگو مهم است؛ بیایید همه را نقد کنید، رهبری را هم نقد کنید؛ منتها فحش ندهید، دروغ نگویید، تهمت نزنید، افکار عمومی را تحریک نکنید. مگر همین الان رهبری نقد نمی‌شود؟ چه در فضای مجازی، چه در روزنامه‌ها، رهبری یک حرفی می‌زنند، فردا درست همان حرف را رد می‌کنند. چه کسی با آنها برخوردی کرده است؟ این سنّت شیعه است، مال مدرنیته هم نیست. حضرت امیر در زمان خلافتش سخنرانی می‌کرد، یکی از همین خوارج بلند شد وسط جلسه گفت «أیّها المدّعی ما لا یعلم» آقای همه‌چیزدان که راجع به همه چیز حرف می‌زنی، انگار در هر موضوعی جنابعالی معلّم اوّلی! برای ما از سیاست و اخلاق می‌گویی، گذشته و آینده را می‌گویی. بعد توهینی هم به حضرت می‌کند. چند نفر از اصحاب بلند می‌شوند او را بزنند و از مسجد بیرون کنند، حضرت می‌گویند رهایش کنید. بعد می‌فرمایند: «إنّ الطیش لا یقوم به حجج الله»1؛ خشونت و پرخاشگری و خفه کردن سؤال، چیزی نیست که بشود دین را با آن اقامه کرد. بعد رو کردند به او و گفتند: «إسئل بکلّ لسانک و ما فی جوارحک»؛ با همه پهنای زبانت سؤال کن؛ هرچه دلت می‌خواهد بپرس. در روایت دیگری داریم که ایشان داشت صحبت می‌کرد، چند نفر گوشه‌ مجلس شروع کردند با هم حرف زدن تا جلسه به ‌هم خورد. رهبر جامعه دارد سخنرانی می‌کند، وسط بحث از آن طرف مجلس هیاهو بلند می‌شود. عدّه‌ای از اصحاب رفتند اینها را بیرون کنند یا ساکتشان کنند. یکی از آن افراد به حضرت امیر فحش داد. چند نفر از اصحاب _ حزب‌اللّهی‌ها _ رفتند که کتک بزنند، حضرت امیر فرمودند چه‌کار می‌کنید؟ او فحش داد، حدّاکثر جوابش فحش است؛ چرا او را می‌زنید؟ بعد خودشان به او گفتند فحش نده و تهمت نزن و دروغ نگو، سؤال داری بپرس تا جواب بدهم. پس پاسخگویی ذات سیاست شیعی است. وسط جبهه‌ جنگ یکی از رزمنده‌ها آمده از حضرت درباره توحید سؤال می‌کند. دیگری به او می‌گوید وسط جنگ که ایشان فرمانده است و هر لحظه چند نفر شهید می‌شوند، سؤال کلامی می‌پرسی؟ حضرت امیر به آن سؤال‌کننده فرمودند که از صبح تو را نگاه می‌کنم، نه بلدی شمشیر بزنی، نه توانستی از اسب سواری بگیری _ یعنی در جنگ به درد ما نمی‌خوری _ امّا حقّ سؤال داری. ببینید، اینها هزار سال قبل‌تر از لیبرالیسم گفته شده است. وگرنه همین حالا در غرب اگر جرئت دارید راجع به سرمایه‌داری سؤال کنید؛ اگر جرئت دارید راجع به اسرائیل سؤال کنید یا هولوکاست را انکار کنید. البتّه مسئله‌ هولوکاست را هم می‌شد قشنگ‌تر مطرح کرد تا در دنیا بفهمند و جواب بدهند.
رهبر انقلاب در همین خطبه می‌گویند ما یک اختلاف عقیده داریم، یک اختلاف سلیقه و یک اختلاف منافع. اگر کسی به‌خاطر منافع خود با ما درگیر بشود _ با ما، یعنی با قانون و حاکمیّت؛ حاکمیّتی که قانونی است و مشروع هم هست _ مثلاً بگوید سهم ما را بیشتر بدهید، ما مجبور هستیم در برابر این خواسته‌اش بایستیم. ایشان می‌گویند بعضی‌ها به‌خاطر منافعشان دعوا می‌کنند امّا شکل عقیدتی به آن می‌دهند. چون نمی‌تواند بگوید که من به‌خاطر دنیا دارم درگیر می‌شوم، می‌گوید ما با شما اختلاف‌نظر داریم. پس سه حالت کلّی است؛ یا اختلاف مبنایی است، مثل اختلاف امام با منافقین و نهضت آزادی که اسلامشان من‌درآوردی است؛ یا اختلاف در منافع است که متأسّفانه ما از دهه‌ 60 به بعد تا همین الان خیلی از جناح‌بندی‌های‌مان این‌طوری است؛ اختلاف سر منافع و سهمیه‌بندی قدرت است. اسم روی آن می‌گذارند: محافظه‌کار، تجدیدنظرطلب، اصلاح‌طلب، اصولگرا، چپ، راست. یک چیز هم اختلاف سلیقه یا اختلاف در روش است که خیلی هم مفید است؛ با آن دو فرق می‌کند. این سه تا را نباید با هم مخلوط کرد.
پانوشت‌:
1- بحارالانوار، ج 54، ص 231.