وقتی مضطربیم ...
بیشتر اضطراب و ناراحتی افراد به خاطر تاکید آنها بر زمان گذشته یا آینده و فراموش کردن زمان حال به وجود میآید؛ زیرا افرادی که در گذشته زندگی میکنند، با سپر قرار دادن وقایع و تجارب گذشته، عواقب رفتار جاری خود را به دوش گذشتگان میاندازند؛ در نتیجه از مسئولیت زمان حال شانه خالی میکنند؛ در مقابل افرادی هم که ذهنشان سرگرم آینده است، اتفاقات اکنون را نمیبینند و مدام انتظار رویدادهای بد را دارند و مضطرب هستند.
بعضی وقتها ذهن نمیتواند حجم بالایی از افکار و هیجانات را در خود ذخیره کند. اغلب اضطراب (تشویش)، نگرانی و دلواپسیهای بیمورد زیادی را برای خود ردیف میکنیم که چند روز بعد میفهمیم، همه آنها چقدر سطحی و بیارزش بودهاند.
چه باید کرد تا اضطراب را از خودمان دور کنیم؟ تشویش و اضطراب که در سطح پیشرفته تبدیل به ناامیدی، سرخوردگی و افسردگی میشود میتواند ریشه در باورها و تصویرهای ذهنی و تصورات روانی داشته باشد.
در حقیقت زندگی هرگز به آن بدی نیست که وقتی اوضاع خراب است آن را میبینیم. باید داوری خودمان را زیر سوال ببریم. اضطراب، ناشی از داوری غلط درباره رویدادهای زندگی است.
آشکارا به جایی رسیدهایم که نمیدانیم هدف از زندگی چیست و برای آن پاسخی روشن و مشخص نداریم. زندگی بیهدف و بیانگیزه، انسان را تا حد سرگشتگی و افسردگی پیش میبرد.
باورها و عقاید غیرمنطقی خود را باید تغییر دهیم تا احساس خوبی درباره زندگی داشته و بهتر بتوانیم مشکلاتمان را حل کنیم. آنچه باعث ناراحتی و احساسات منفی در ما میشود، وجود مشکلات نیست؛ بلکه باورهای غلط ما درباره زندگی است که این مشکلات را ایجاد میکند.
بدتر از همه آرزوهایی است که در وجودمان مانند قارچ رشد میکنند، ولی فقط تعداد معدودی از آنها به بار مینشینند و بقیه چون گلهای پژمرده پرپر شده و از بین میروند.
معنی زندگی برای بیشتر آدمها عبارت است از تماشای تشییع جنازه آرزوهای برآورده نشده؛ زندگیمان را به ضعف و حقارت میکشانیم و نمیدانیم این همه رنج و بدبختی را خودمان درست کردهایم.
اگر از زندگیمان راضی نیستیم و میخواهیم آن را تغییر دهیم، نخست باید افکار و باورهای منفی را کنار بگذاریم؛ در حقیقت راز خوشبختی در خوشبینی و داشتن ذهنی مثبت است؛ چرا که ما همانی هستیم که فکر میکنیم.
متونی که در ذهن خود مینویسیم، در واقع منشأ اضطراب، ناامیدی، افسردگی و رویارویی با حقایق تلخ روابط ما هستند. داشتن آرامش ذهن در بیشتر روابط، شرطی اساسی است.
همه ما در زندگی دچار خمودگی و افت و خیزهای روحی زیادی میشویم؛ ناکامیهای بسیاری را از سر میگذرانیم و گاه تمام اینها چنان به ما فشار میآورد که به طور کامل از زندگی قطع امید میکنیم. شاید صبر بهترین راه حل باشد؛ به هر حال بسیاری از کارها به گذشت زمان احتیاج دارد. گذشت زمان تلخترین شکستها را به پیروزی شیرین تبدیل کرده است.
موفقیت واقعی این است که با تقویت ایمان و اعتقادات سازنده، نیروهای عظیم درونی خود را فعال کنیم. در زندگی، شکست یعنی کسب تجربه تازه. اگر از یک راه به نتیجه نرسیدید، راههای دیگر را امتحان کنید؛ حل یک مسئله راه حلهای متعددی دارد و شما با تفکر به طور حتم راه حل مورد نظر را پیدا خواهید کرد.
اگر به وجود یک عقل کل- که تمام کائنات و عالم هستی را میگرداند- باور داشته و این اصل بزرگ را در نظر بگیریم که قانون هستی تمام افراد بشر را به شکلی مورد حمایت و پشتیبانی قرار میدهد، آن وقت از هیچ چیز هراس نخواهیم داشت و از شکستها، بیماریها یا هر اتفاق دیگری ناراحت نخواهیم شد.
امید
امید خویشاوند نزدیک خوشبینی است؛ وجود این دو زندگی را سالمتر و شادابتر میسازد. خوشبینی و امید اموری آموختنی هستند (بسته به شرایط محیط، خانواده و جامعه) که نوع کامل شده آن، خودباوری است؛ نگرشی که با آن میتوانیم بر تحولات زندگی مسلط باشیم و در برابر شکستها احساس ناتوانی و ضعف نکنیم.
امید فقط این نقش را ندارد که در اوج غم و ناکامی تسلیبخش باشد، بلکه مانند خوشبینی به شکلی مقتدرانه و شگفتآور در زندگی هر انسانی تاثیرگذار است و در عرصههای گوناگون نقش سازندهای ایفا میکند.
یک لحظه فکر کنید؛ اگر امید را از ما بگیرند زندگیمان چقدر بیمعنی و پوچ میشود. در هر موقعیتی که باشیم، داشتن امید شرط اول بقا است. اگر انسان این گوهر ارزشمند را از دست بدهد، چه بداند و چه نداند به دروازههای جهنم قدم گذاشته و انسانیت خود را پشت سر میگذارد.
انسانهای امیدوار، سرشار از نیرو و توان هستند و در تعقیب اهدافشان در زندگی کمتر دچار افسردگی و اضطراب یا درماندگیهای عاطفی و روانی میشوند؛ چون همواره نشانههای تازهای در زندگی مییابند.
البته باید بین خوشبینی و امید، با سادهلوحی و خیالات واهی فرق گذاشت؛ از خوشبینی و امیدی سخن میگوییم که کیفیت یک زندگی سالم و پرنشاط را بنا میسازد و از عوامل اساسی رشد انسان در هر جامعهای محسوب میگردد. حتی در آموزههای دینی، ناامیدان از رحمت الهی، در شمار گمراهان به حساب میآیند.
دکتر افشین طباطبایی
پژوهشگر مسائل اجتماعی