انفاق راهی برای تزکیه نفس
فرشته محیطی
در مطلب حاضر نویسنده با اشاره به عوارض مادیگرایی انسان که موجب بیبصیرتی میشود به ویژگی ثروت پرداخته و انفاق از داشتههای خود را راهکاری برای رسیدن به انسانیت و خودشکوفایی و تزکیه نفس دانسته است.
***
دین به سبب خاستگاه وحیانی آن برنامه زندگی است. دین همانند کتابچه راهنمایی است که از سوی تولیدکنندگان سازههای ماشینی در اختیار کاربران آن قرار میگیرد و در آن، همه گونه اطلاعات درباره ماشین و شیوههای بهرهبرداری و ظرفیتها و توانمندیهای آن بیان شده است. از این رو دین را مجموعهای از اطلاعات و دادههای شناختی و معرفتی و آموزههای دستوری و اخطارها دانستهاند که از انسان و خواستههای ثابت و متغیر و نیز چگونگی بهرهبرداری از آن به شکل دقیق و کاربردی خبر داده است. کسی که این کتاب راهنما را نگاشته است خود آفریدگار این موجود و سازه است، لذا همه امور مربوط به انسان را بیان کرده و راه رهایی و تکاملی وی را باز نموده است. بهرهگیری از دین به معنای درست و واقعی کلمه رهایی و شکوفایی است. رهایی از اموری که انسان را از انسانیت دور میسازد و شکوفایی و بهرهمندی از مجموعه ظرفیتهاو توانمندیهایی است که در وی سرشته شده است. بهرهگیری از این تواناییها و بروز و ظهور آن زمانی ممکن است که شخص براساس برنامهریزی کسی که این سازه را آفریده و از اجزای آن آگاه است همراه باشد. هرگاه سازهای به درستی استفاده نشود و یا در استفاده از آن به درستی قوانین و مقررات و اخطارها مورد پیروی قرار نگیرد ممکن است که شخص نه تنها به مقصد نرسد بلکه آسیب جدی به وسیله خویش وارد سازد و در نهایت موجبات تباهی و خرابی دستگاه و سازه را فراهم آورد.
در آیات قرآن راهکارها و ساز و کارهای بسیاری برای بهرهگیری از ظرفیتها و توانمندیها و خودشکوفایی بشر بیان شده و اخطارهای جدی در نحوه استفاده از برخی از توانمندیها و قوای ذاتی بشری داده شده است. به سخن دیگر در برخی از جاها بیان شده است که چگونه ارتباط با قوای نفسانی میتواند وی را به نیستی و نابودی بکشاند.
چالش انسانهای بیبصیرت
از جمله راهکارهای قرآنی که مرتبط به مساله دستیابی به ظرفیتها و توانمندیهای بالای انسانی است میتوان مساله سکوت در برخی از موارد، احسان و نیکوکاری و مقابله با هواهای نفسانی و خواستههای پست و خرد اشاره کرد.
یکی از مشکلات آدمی در دنیا گرایش شدید انسان به مادیگرایی است. حضور وی در دنیا موجب میشود که از بصیرت و بینایی کاملی برخوردار نباشد.انسان از امری که بسیار نزدیک است و یا بسیار دور مینماید تصور و تصویر درست و دقیق ندارد. در این میان انسان امور محدود و معدودی را در یک فاصله معین میتواند ببیند و نسبت به آن شناخت پیدا کند. در مساله شنوایی نیز اینگونه است. نتیجه آنکه برخی از امور همواره از چشم آدمی دور است و نسبت به آن بصیرت نمییابد. بصیرت نوعی نگاه و دستیابی به شناخت واقعی و تمام و کامل است. چنین شناختی برای بسیاری از مردم زمانی رخ میدهد که از این دنیا و احاطه آن بیرون رفته باشند. خداوند در سوره ق میفرماید: بصرک الیوم حدید؛ زمانی که گناهکاران و مادیگرایان از دنیا میروند و مرگ، آنها را دربر میگیرد در آن دم و ساعت است که بصیرت واقعی مییابند و خود و واقعیت هستی مادی و خدا و موقعیت خود را میشناسند، اما این زمانی است که دیگر دیر شده است.
دنیا چنان آدمی را همانند ظلمات سهگانه احاطه کرده است که شناخت درست و بصیرتی کامل به خود و واقعیت خود و هستی و ماموریت خویش ندارد. این گونه است که یا سرمایه عمر خویش را هزینه میکند و در ظلمات تاریک سهگانه خورد و خواب و شهوت دست و پا میزند و همه سرمایه عمر خویش را هدر میدهد و زیانکار میشود و یا اینکه با بهرهگیری از آموزههای سازنده بهرهای از زندگی دنیوی برمیگیرد و برخی از قوای خویش را به شکوفایی میرساند و برخی را نادیده گرفته و یا از میان میبرد و در نهایت وارد جهانی دیگر میشود که باز هم افسوس میخورد که چرا دیگر مقامات انسانیت را طی نکرده و در بهشت رضوان و قاب قوسین او ادنی قرار نگرفته است.
قرآن در سوره عصر به طور دقیق این مسئله را به تصویر میکشد و میگوید: انسانها در خسران هستند و از سرمایه جان و عمر مایه میگذارند مگر کسانی که هوشیار شده و از برنامههای خداوند استفاده میکنند و به آموزههای وحیانی ایمان عمل کرده و به خودشکوفایی میرسند. البته از آنجا که مراتب خودشکوفایی بسیار است هر کس در بخشی از بهشتهای هشتگانه قرار میگیرد و براساس ظرفیت و خودشکوفایی در آن، جایگاهی برای خویش میسازد و وارد آن میشود.
به هر حال آدمی میتواند گامهایی را بردارد تا هم در دنیا به آرامش برسد و هم اینکه بتواند با دستیابی به خودشکوفایی زمینههای ورود به جایگاه برتر و بهتر خویش در زندگی جهانی دیگر فراهم آورد. یکی از این راهها رهایی از مادیت و سرمایه و ثروتی است که خداوند به او عنایت میکند تا بدان وی را بیازماید.
ثروت، بزرگترین نعمت و نقمت
بیگمان ثروت بزرگترین نعمت است. آیات قرآن دنیا را مجموعهای از بهترینها و زیباترینها میداند. به این معنا که هر آنچه را خداوند در این دنیا آفریده است به بهترین و کمالیترین و زیباترین شکل ممکن آن بوده است. همه چیز دنیا از این ویژگیها برخوردار است.
با این همه چون آدمی در دنیا قرار گرفته است دارای دو دسته خواستهها و نیازهاست. نیازها و خواستههای مادی و نیازهای معنوی و روحی. نیازهای مادی از راهی برآورده و تامین میشود چنانکه نیازهای روحی از راه دیگر تامین میگردد. البته گاه ارتباط تنگاتنگی میان این دو دسته از نیازهاست؛ بلکه این نیازها و برآورد آن اگر به شکل درست انجام شود میبایست هر دو دسته از جسم و جان را تامین کند و از آنجا که نفس آدمی به معنای ترکیب روح و جسم است در حالتی برزخی قرار دارد و همانند دنیا اشباع شده از مادیت و معنویت و خواستههای بلند و پست است. از این رو انسان میان تقوا و فجور پاندولوار در گردش است: فالهمها فجورها و تقواها(سوره شمس).
به هر حال در دنیا همه چیز خیر آفریده شده است و شر در حقیقت نحوه و چگونگی استفاده آدمی از این امور است. از اینروست که از مال و ثروت به عنوان خیر یاد شده است که کاربردها و کارکردهای دوگانهای دارد و آدمی را به آسایش و آرامش میرساند به شرطی که به درستی استفاده شود. شر و بد بودن ثروت و مال زمانی است که به درستی از آن بهره گرفته نشود.
مسئله دیگر آنکه ثروت و مال در مفهوم قرآنی آن، همه اموری است که نیازهای جسمی و روحی بشر را برآورده میسازد. اما چرا انسان مال و ثروت را تنها اموری چون زر و سیم و زمین و گاو و گوسفند و اموری دیگر میشمارد؟ در پاسخ باید گفت، غلبه مادیگری در انسان اینگونه تحمیل کرده است وگرنه تفاوتی میان مال و ثروت مادی و معنوی نیست، دانش نیز همان اندازه ثروت است که زر و سیم میباشد، هر دو کارکردهای دوگانهای دارند. با دانش میتوان به آسایش و آرامش رسید و با فکر و اندیشه میتوان به سادگی امور سهگانه را اشباع و ارضا کرد.
با توجه به اینکه آدمی در دنیا در احاطه خواستههای سهگانه خورد و خواب و شهوت است میکوشد تا آنها را اشباع و ارضا کند. از این رو ثروت برای او به معنای هر آن چیزی است که این سه خواسته را برآورده سازد. اینگونه است که این سه خواسته و سه نیاز به سه ظلمت تبدیل میشود که راه رهایی از آن دشوار و یا ناشدنی است.
بسیار شنیدهاید و یا حتی دیدهاید که برخی جانشان به مالشان بسته است. این بدان معناست که زندگی و جان را چیزی جز مال و ثروت نمیدانند که به این خواستهها پاسخ میدهد. بنابراین زمانی که مال و ثروت خویش را از دست دهند مفهوم زندگی و جان را از دست داده اند و دیگر حاضر به بقا نیستند و خودکشی میکنند. این دسته افراد اگر جانشان برود حاضر نیستند که ثروت و مالشان برود. این همان مفهوم گرفتاری در ظلمات سهگانه خورد و خواب و شهوت است که از طریق مال و ثروت اشباع و ارضا میشود.
انفاق، راه رهایی و دستیابی به انسانیت
خداوند با شناخت کامل که از این آفریده خود دارد برای رهایی انسان از بند ظلمات سهگانه او را به سوی رهایی از بند ثروت دعوت میکند. از این رو مسئله انفاق از هر مالی به شکل حق و یا واجب مطرح میشود. گاه در آیات سوره ذاریات و معارج از مال به گونهای سخن میگوید مقداری از آن تنها از آن او نیست بلکه از آن دیگری میباشد که به امانت در اختیار وی نهاده شده است و هر مالی که در دست انسان قرار میگیرد بخشی از آن، امانت دیگری است. دو دسته از افراد حقشان در دست هر کسی است که خداوند به او مالی چه کم و چه زیاد داده است. این دو دسته عبارتند از سائل و بینوا.
بنابراین بر هرکسی است که مال و ثروت خویش را که بخشی، از آن دیگران است را به آنان باز گرداند و در امانت خیانت نورزد.
افزون بر این، بخشی دیگر از مال را میبایست به شکل انفاق و صدقات به دیگران بدهد.
انفاق غیر از مالی است که به شکل خمس و زکات پرداخت میشود. بنابراین با این روش و دستورالعمل است که میتوان از بند خود و خواهشهای نفسانی رهایی یابد و به خودشکوفایی برسد. خداوند در آیات بسیاری چون آیات 274 و 262 سوره بقره راه دستیابی به کمال آرامش را انفاق مال برمیشمارد و میفرماید: کسانی که از مال خویش انفاق میکنند نه از گذشته اندوهگین و نه از آینده هراسان هستند.
خداوند در آیه 265 سوره بقره از واژه تثبیت برای بیان این معنا استفاده میکند. تثبیت به معنای آرامش پایداری است که پس از انفاق در انسان پدید میآید.
به هر حال یکی از راههای دستیابی به معنویت و خودشکوفایی تقرب به خداوند به عنوان کمال مطلق (توبه آیه 99) انفاق و گذشتن از مال است.
شگفت اینکه خداوند در آیات بسیاری انفاق و از مال گذشتگی را همانند از جان گذشتگی تعبیر میکند و در آیه 95 سوره نساء و نیز 75 سوره نحل و همچنین توبه آیه 20 از کسانی که انفاق میکنند و برای تعالی خود و جامعه از ثروت خویش میگذرند به عنوان مجاهد و از جان گذشته یاد میکند که ارتباط تنگاتنگ جان مال را به خوبی نشان میدهد.