آموزش غربزدگی به دختران هندی
فاطمه قاسمآبادی
از زمان استارت خوردن پروژههای مشترک نتفلیکس و دیگر کشورهای جهان، چند سالی میگذرد. در بین کشورهای شرقی، سهم تولیدات مشترک کشورهایی مانند کره جنوبی و هند، بیشتر از بقیه کشورها بوده است و موفقیت آثار مشترک تولیدی هم با توجه به وسعت همکاریها، بالاتر بوده است.
در این تولیدات مشترک، تیم بازیگری و کارگردانی از کشور مورد نظر انتخاب میشوند و نتفلیکس هم خط فکری مورد نظر خودش را در بین پیشنهادات، انتخاب و سرمایهگذاری میکند و بعد از این مرحله، مهمترین مرحله که پخش جهانی و تبلیغات است را هم خود نتفلیکس بر عهده
میگیرد.
در هند پروژههای مشترک در حال حاضر، بیشتر روی تغییر در سبک فکری و زندگی مردم هند و عوض کردن دیدگاه هایشان تکیه دارد و آثاری با درون مایههای فمنیستی، در این چند سال، به شدت مورد توجه و در دستور کار، قرار گرفته است.
فیلم «دختر اسکیتباز» به کارگردانی «مَنجاری ماکیجانی» کارگردان زن هندی است و محصول سال 2021 شبکه نتفلیکس.
داستان
داستان فیلم دختر اسکیتباز، در مورد زندگی دختر فقیر هندی، به نام «پِرِرنا» است که در خانوادهای روستایی و متعصب زندگی میکند. این دختر که از شدت فقر، توان تهیه روپوش مدرسهاش را هم ندارد، روزی با زن جوان و دورگه، به نام «جسیکا» آشنا میشود که به دنبال ریشههای پدریاش به هندوستان آمده است.
جسیکا که فقر بچههای این روستا را میبیند، تصمیم میگیرد برای این بچهها با خرید اسکیت، تفریح و ورزشی بوجود بیاورد!
بعد از مدتی جسیکا که علاقه افراطی این کودکان هندی را در اسکیت میبیند، با کمک دوستان خارجی خود و بدون چشم داشت مادی، زمینی برای اسکیت میسازد اما مردم روستا که با نگاه منفی به این زن و ورزشش نگاه میکنند، با او مخالفت میکنند.
پدر و مادر پررنا هم وقتی میبینند که دخترشان دیگر به رسومات آنها اهمیتی نمیدهد و در اسکیت و اسکیتبازی غرق شده است، تصمیم میگیرند که برای اینکه اسکیتبازی از سر پررنا بیفتد، او را بهزور شوهر بدهند....
استعماری که با درگیری ذهن ادامه پیدا کرده
در فیلم دختر اسکیتباز، مخاطب میبیند که سالها پس از بیرون کردن انگلیسیها از هند، همچنان طرفداران تفکر غربی، سعی در بازگشت به زندگی مردم هند را دارند.
البته این بار دیگر نه در پوشش سرباز سرخپوش ملکه، بلکه در قالب زنی دورگه و با شکل و شمایل مردم هند، که تفکرات غربی دارد و میخواهد این مردم فقیر، که در نکبت زندگی میکنند را با نوعی ورزش که هیچ ریشه بومی ندارد، نجات بدهد!
در فیلم، مخاطبین میبینند که در صحنههای مختلف پررنا با حسرت به این دختر دورگه نگاه میکند که گویی زندگی رویایی را تجربه میکند... دختری که شبیه به اوست ولی امکاناتش هزاران فرسنگ با او تفاوت دارد.
این نگاه حسرت زده در نهایت به این نتیجه میرسد که اگر بخواهد در زندگیاش به پیشرفتی برسد، باید خودش را شبیه این دختر دورگه بکند و با پیروی از او آیندهاش را تغییر بدهد.
به من رویا بده!
در فیلم دختر اسکیتباز، کارگردان سعی دارد با همان فرمول قدیمی خارجی مهربان و خیرخواه، اینبار مثلا به کمک مردم فقیر یک روستا در هند برود و به آنها رویا بفروشد!
حال این سؤال پیش میآید که چطور ممکن است یک ورزش خارجی تا این حد مورد استقبال بیشتر بچههای روستایی از یک کشور دیگر قرار بگیرد و در کنارش، بعد از مدتی کوتاه این بچهها اینقدر در آن حرفهای شوند؟
از طرف دیگر خرج این وسایل گران قیمت و ساخت زمین اسکیت، دقیقا چرا باید از جیب این خارجیها پرداخت شود. کسانی که رسم زندگی در اروپا و دیگر کشورهای غربی را بدانند، این را هم میدانند که سرمایه چقدر در تفکر غربی ارزشمند است و اگر قرار باشد چنین خرجهایی صورت بگیرد، حتما باید پشتوانه مادی و معنوی محکمی داشته باشد که به نتیجهای مشخص و تعیین شده، بیانجامد.
حالا این زن دورگه در روستایی بسیار فقیر که مردمش به نان شبشان هم محتاجند، چرا باید تبدیل شود به دلال رویا، با ورزشی مانند اسکیتبازی!؟
از طرف دیگر با وجود مخالفتهای بسیار زیاد مردم روستا، این زن دورگه به همراه دیگر دوستان چشم آبیاش، بدون هیچ مشکلی هر کاری که بخواهند را انجام میدهند و هندیهای قدرتمند هم تنها برای دادن فرصت به دختران جوان، با آنها همکاری میکنند!
مجموعه این داستانهای بیسر و ته هم فیلمی است که قرار است مثلا به مخاطبین هندی خود رویای متفاوت، از آیندهای بسیار روشن را بدهد.
فمنیست دست و پا شکسته
در فیلم دختر اسکیتباز، مخاطبین از همان ابتدا تعداد زیادی از سر تیترهای فمنیستی را به صورت غیر هوشمندانه و پشت سر هم میبینند. قضیه مخالفت با ازدواج دختران نوجوان روستایی در هند، از بین بردن حیا، راحتی ارتباط بین زن و مرد و... جزو مسائلی است که کارگردان فیلم سعی کرده آنها را در فیلمش بگنجاند.
جالب اینجاست که دختر دورگه داستان یا همان جسیکا، هیچ اهمیتی به کیفیت زندگی یا نظافت و تغذیه این بچهها نمیدهد و از همان ابتدا روی مسائلی تکیه دارد که با تفکرات فمنیستی خودش همراه باشند. برای مثال این زن از همان ابتدا با تعجب از پررنا میپرسد که مگر چند سال دارد، چرا که هم سن و سالهای این دختر همه ازدواج کردهاند و پررنا برایش عجیب است چرا زنی 34 ساله، نباید ازدواج کرده باشد و بچهای داشته باشد.
از طرف دیگر جسیکا کمکم برای پررنا جا میاندازد که ارتباط و صمیمیت با مردان، خیلی وقتها نه تنها خطرناک نیست که او را به آرزوهایش نزدیکتر هم میکند. به خاطر همین هم این دختر که تا قبل از این ماجرا از پسران خجالت میکشید و توجهی به آنها نداشت، به خاطر اسکیتبازی، دست پسری خارجی را میگیرد و کمکم کارش به نامه دادن به همکلاسیاش میکشد....
این مسائل در محیط کوچکی مانند روستایی دورافتاده در هند، میتواند باعث خون و خونریزی و نابودی زندگی یک دختر جوان شود ولی کارگردان فیلم، به سبک ساختههای هالیوودی درجه دو، همه این قبح شکنیها را با خوبی و خوشی کنار هم میآورد و در انتهای فیلم هم پدر و مادر پررنا، یکمرتبه متنبه میشوند و میفهمند که ازدواج، آینده دخترشان نیست و او باید رویایش را که اسکیتبازی است، دنبال کند!
ضعیف و بیمخاطب
داستان پردازی ضعیف و بیمنطق، کلیشههای غیر قابل باور و... باعث شدند تا فیلم دختر اسکیتباز، به هیچ وجه مورد توجه مخاطبین قرار نگیرد و در سایتهای معتبر فیلم، نمرات بسیار پایینی را به خود اختصاص بدهد. البته این فیلم با وجود نقاط ضعف بسیار زیادش، از طرف منتقدین غربی، مورد استقبال قرار گرفت و انگار داستانهای نیمه تخیلی از تزریق افکار غربی در ذهن شرقیها، هنوز هم برای منتقدین غربی جذابیت دارد.