kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۶۸۵۸
تاریخ انتشار : ۰۷ مهر ۱۴۰۰ - ۱۹:۲۷

درد شمـا با مقاله علمی درمان نمی­‌شود!

 

علی قربان نژاد
شیفتگان و مغروقان فرهنگ غرب در بزنگاه‌ها دچار تناقض‌های جدی می‌شوند و معمولا برای پاسخ به تناقض خود در ورطه گرداب مغالطه‌گویی می‌افتند.
یکی از نمونه‌های این تناقض یا معیارهای دوگانه و سپس مغالطه در توجیه این رویکرد در روزهای گذشته رخ داد. جایی که یک روزنامه اصلاح‌طلب از لزوم اجباری کردن واکسن کرونا گفت و سپس در توجیه این رویکرد دوگانه که چرا اجبار قانونی را بر واکسن کرونا پیشنهاد می‌دهید اما در موضوع حجاب بر طبل آزادی می‌کوبید؟ نوشت که «اگر روزی کسی پیدا شد که مطابق چارچوب «واکسن را اجباری کنید» در دفاع از حجاب... مقاله‌ای علمی نوشت، اطمینان می‌دهم که بنده نیز از آن دفاع خواهم کرد، ولی اطمینان داشته باشید که چنین ادعایی را نمی‌توان ثابت کرد.»
البته ذکر این نکته لازم است که رویکرد این متن به هیچ وجه در مخالفت با اجباری شدن واکسن کرونا نیست بلکه پرداختن به تناقض‌های طیف مذکور و تحلیل مغالطه گویی آنهاست.
و اما بعد...
1-روشی که در پاسخ این جماعت دیده می‌شود گویا بر پایه «اصالت علم» است اما با کمی دقت می‌بینیم که اینطور هم نیست و گویا اصلاح‌طلبان بستری تازه‌تر را در مباحث تفکری و فلسفی ابداع کرده‌اند. در حقیقت این طیف «اصالت را به علوم پزشکی و تجربی» داده‌اند و نه همه علوم!
پر واضح است که این بستر تازه در دل خود نقض غرضی پنهان دارد. اصالت دادن به بخشی از علوم یعنی در حقیقت اصالت را از همان بخش زدوده ایم. چرا که بخشی از علوم را در مقابل بخش دیگر قرار داده‌ایم. همه اینها در حالی است که امروزه مواردی مانند اصالت علم یا تجربه در خود غرب با نقدهای جدی روبرو است.
2-گفته شد که متن یادداشت مورد بحث به طرزی اعجاب آور تنها اصالت را به علوم پزشکی و زیست شناسی داده چرا که در آن نوشتار چنین ادعایی آمده که اجباری بودن واکسن کرونا قابل پذیرش است چون در مورد واکسن می‌توان مقالات علمی یافت اما الزام حجاب پذیرفته شده نیست چون مقاله علمی در مورد آن نیست!
اول اینکه نویسنده گویا علوم انسانی و مواردی از قبیل جامعه‌شناسی، روان شناسی و... را در شمار علوم نمی‌داند یا برای آنها اصالت قایل نیست. چرا که در ذیل علوم انسانی که روابط بین انسان‌ها و نیز حالات درونی و روانی آدمی و... مورد بحث و آسیب‌شناسی قرار می‌گیرد می‌توان به موضوع حجاب و اثرات آن در بستر اجتماع پرداخت؛ همچنانکه مقالات متعددی در این ارتباط وجود دارد.
در حقیقت آنچه در سطرهای یادداشت مورد بحث مستتر شده این معناست که چون فایده واکسن کرونا با استناد به علم ثابت شده پس اجباری کردن آن منطقی و معقول است. می‌توان گفت که با این وصف و به استناد مقالاتی که در بستر علوم اجتماعی و آسیب‌شناسی روابط انسانی در مورد فواید حجاب نگاشته شده می‌توان بر لزوم رعایت آن در جامعه حکم کرد.
3- نکته مهمی که باید حتما به آن توجه داشت این است که قایل نبودن به اصالت علم به معنای آن نیست که علم بی‌اهمیت است. از قضا مسلمانان که اصالت را به وحی (کلام خدا) می‌دهند و نیز به کلام و آموزه‌های معصومینی که با وحی و عالم معنا در ارتباط بوده‌اند بیش از هر دین و آئین دیگری با الزام بر علم‌آموزی و کسب دانش در قرآن و احادیث روبرو می‌شوند.
پس تفاوت این دو گونه نگرش چیست؟ نگرشی که قایل بر مواردی از قبیل «ساینتیسم» و «پوزیتیویسم» است که اصالت را به علم یا تجربه (قابلیت اثبات از طریق تکرار) می‌دهند با نگرشی که در عین آنکه علم را بسیار مهم می‌داند و کسب دانش و جهد و تلاش برای پیشرفت در آن را واجب و لازم می‌شمارد اما برای علم اصالت قایل نیست.
اصالت دادن به تعبیری مرجعیت بخشیدن است. یعنی به واسطه اصالت دادن به چیزی، آن را شاخصی برای سنجش و ارزیابی و سپس تایید یا طرد هر امری قرار می‌دهیم. علم مهم است؛ بسیار مهم اما آن مرتبه در آن نیست که بتواند شاخص سنجش همه چیز شود.
4- نوشتار مورد بحث در حالی به علم (آن هم نه همه علوم بلکه علوم پزشکی و زیست شناسی یا تجربی) اصالت داده و به آن مقام مرجعیت برای تشخیص درستی یا نادرستی امور اعطا کرده که همین علوم با گذشت زمان برخی یافته‌ها و تاکیدات پیشین خود را اصلاح و یا حتی در مواردی ضمن تحقیقات جدید نفی کرده‌اند.
موارد متعددی از کشف داروهای پزشکی وجود دارد که تا سالها و دهه‌ها کشفی مهم خوانده شد اما با گذشت زمان بیشتر و با تحقیقات تازه حتی تجویز آن دارو ممنوع شده است. به این ترتیب باید از این طیف پرسید که چگونه چیزی را در مقام مرجعیت برای تشخیص درستی یا نادرستی همه امور (و به طور خاص برای اموری که هویت فرهنگی ما را می‌سازند) می‌نشانید در حالی که این شاخص در مسیر خود بارها و بارها درستی و صحت یافته‌های پیشین خود را نفی و رد کرده است؟!
5-یادداشت مورد بحث با یادآوری این نکته که برای واکسن کرونا مقاله علمی هست جویای مقاله علمی (حتما در بستر علوم تجربی!) برای حجاب شده است!
سؤال این است که آیا این جماعت برای همه هنجارها و قوانین اجتماعی و بایدهای دینی و عرفی جویای مقاله علمی می‌شوند تا به آن پایبند شوند؟! یعنی تا چه اندازه در مورد همه رفتارهای اجتماعی پس از خواندن مقالات علمی از در پذیرش و تمکین وارد شده‌اند؟!
برای نمونه آیا اینها برای عدم شرب خمر در محیط جامعه و یا برای لزوم حفظ پاکیزگی شهر و رعایت
حق تقدم و رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی نیز جویای مقالات علمی می‌شوند؟! یا این موضوع فقط در مورد یک هنجار اجتماعی (حجاب) مطرح می‌شود؟!
باید گفت که حجاب به عنوان یک هنجار اجتماعی، عرفی و مذهبی به صورت هدفمند آماج هجمه و حتی لجن پراکنی واقع می‌شود. شاید این سؤال پیش آید که حجاب داشتن یا نداشتن زن ایرانی چه اهمیتی برای نظام سلطه دارد؟! پاسخ به این پرسش و پرداختن به عللی که باعث اهمیت یافتن حجاب برای استعمارگران شده در حوصله این متن نمی‌گنجد اما یادآوری دو نکته خالی از لطف نباید باشد؛ این موضوع تا آنجا برای نظام سلطه دارای اهمیت است که هر ساله بودجه قابل توجهی برای به فراموشی سپردن این فرهنگ اصیل دینی و حتی ایرانی اختصاص می‌دهند.
اوایل سال 1399 وبسایت govtribe اسنادی را منتشر کرد که مطابق آن یک خبرنگار زن متواری از کشور که به صورت هدفمند روی موضوع پوشش و حجاب جامعه ایران متمرکز شده و به مزدوری برای غرب می‌پردازد در سال 2020 قراردادی به قیمت 102هزار دلار امضا کرد. تامین مالی این قرارداد توسط رسانه فارسی زبان صدای آمریکا (VOA) انجام می‌شد و کارفرمای آن، آژانس رسانه‌های جمعی ایالات متحده آمریکا بود. همچنین بهمن ماه 1396 سایت
www.insidegov.com فاش کرد که خبرنگار مذکور چند قرارداد به ارزش بیش از ۲۳۱هزار دلار با دولت آمریکا منعقد کرده است. طبق این اسناد این عامل بیگانگان علیه فرهنگ ایرانیان بین سال‌های ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ سه قرارداد با «شورای مدیران خبررسانی» مشهور به «BBG» وابسته به دولت آمریکا منعقد کرده است.
نکته دیگر اینکه باید به این موضوع نیز اندیشید که زنان می‌توانند دست کم بر دو نسل اثرگذار باشند؛ زمانی به عنوان مادر و زمانی دیگر به عنوان مادربزرگ. این اثرگذاری می‌تواند منجر به پرورش سردارانی از جنس همت، جهان آرا و سلیمانی و... شود و این کابوسی برای سلطه جویان است.
6-نکته پایانی اینکه جای تاسف دارد که نگرانی اصلاح‌طلبان برای جسم جامعه ابراز می‌شود اما آنها برای روح و روان جامعه هیچ نگرانی ندارند.
قطعا هر دو؛ یعنی هم جسم جامعه و هم روان آن بسیار مهم هستند. همانطوری که یک نوع ویروس می‌تواند به تدریج تمام جامعه را تهدید کند آیا یک رفتار ناهنجار و مخالف با عرف و مبانی دینی نمی‌تواند تهدیدی تدریجی برای جامعه و هویت فرهنگی ما باشد؟!