kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۶۶۰۱
تاریخ انتشار : ۰۳ مهر ۱۴۰۰ - ۱۹:۳۲

روش آموزشی و پرورشی خدا

 

اصولا وقتی در فضای درس‌های اخلاق قرار می‌گیریم، همه تلاش اساتید اخلاق این است که تعریف کاملی از فضایل یا رذایل اخلاقی بدهند؛ زیرا از نظر آنان شناخت این مفاهیم بسیار مهم و اساسی است. نگاه این دسته از اخلاقیون، نگاه آموزشی و انتقال مفاهیم و آشنایی با آن است؛
اما خدا در قرآن در مقام رب‌العالمین نه دنبال‌تربیت اخلاقی است، نه دنبال آموزش اخلاقی است؛ بلکه هدف خدا پرورش انسان‌های اخلاقی است. از همین رو نه در مقام ‌تربیت، بلکه در مقام پروردگاری می‌نشیند و در این مقام پرورش، به تزکیه نفوس می‌پردازد. لذاست که کمتر به‌صورت آموزشی مطالب را بیان می‌کند؛ زیرا تعلیم خدا، تعلیم علوم حصولی نیست، بلکه تعلیم علم حضوری است؛ زیرا خدا با قلب انسان کار دارد و می‌خواهد انسان با حقیقتی روبه‌رو شود که دارایی او شود نه فقط دانایی او؛ چرا که علوم حضوری فراتر از دانایی، دارایی انسان است. این دارایی است که تزکیه می‌کند و نمو و رشد نفوس انسانی را به‌دنبال دارد.
از همین روست که تعلیم و تزکیه خدا به هم آمیخته است؛ اگر تعلیم می‌دهد در باطن آن تزکیه است؛ چرا که تعلیم الهی ناظر به علوم حضوری است که انسان دارای چیزی می‌شود که او را رشد و نمو می‌دهد و تزکیه می‌کند؛ چنانکه تزکیه الهی تنها به معنای رشد و نمو مادی نیست؛ بلکه همراه با دانایی به حقیقتی است که دارایی شخص می‌شود. بنابراین نباید پرسید چرا خدا گاه تزکیه را مقدم بر تعلیم می‌کند(بقره، آیه 151) و گاه بر عکس.(آل‌عمران، آیه 164؛ جمعه، آیه 2)
پس خدا استاد اخلاق به معنای عمومی آن نیست؛ بلکه استاد اخلاق به معنای پرورشی آن است که تعلیم و تزکیه او در مقام رب‌العالمین یا رب‌الانسان، انسان را «دانا دارا» می‌سازد. براین اساس برخی مفسران نمی‌فهمند که چرا خدا به‌گونه‌ای در قرآن سخن می‌گوید که بیرون از قواعد ادبی است؛ مثلا می‌فرماید: لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ و. .....، نيكوكارى آن نيست كه روى خود را به سوى مشرق و [يا] مغرب بگردانيد، بلكه نيكى آن كسى است که به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب [آسمانى‌] و پيامبران ايمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش، به خويشاوندان و يتيمان و بينوايان و در راه‌ماندگان و گدايان و در [راه آزاد كردن‌] بندگان بدهد و نماز را برپاى دارد و زكات را بدهد و آنان كه چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند و در سختى و زيان و به هنگام جنگ شكيبايانند؛ آنانند كسانى كه راست گفته‌اند و آنان همان پرهيزکارانند. (بقره، آیه 177)
در این آیه خدا در مقام تعریف «برّ» و فضیلت انسانی نیکوکاری به جای آنکه فضیلت «برّ» را معرفی کند، به تعریف «بارّ» و انسان نیکوکار می‌پردازد؛ یعنی می‌گوید: نیکویی می‌دانید یعنی چه؟ یعنی نیکوکارانی این چنین باشید؛ زیرا هدف خدا تعریف از فضایل همچون روش مَدرسی نیست، بلکه هدف، پرورش نیکوکاران است.
به سخن دیگر، خدا در اینجا در پاسخ به پرسش ماهیت «برّ» نمی‌گوید: «لکن البرّ بِرّ مَن آمن» یعنی نیکی همان نیکی است که نیکان با این ایمان و... انجام می‌دهند، بلکه مستقیم می‌گوید برایم نیکان مهم است، نه اصل فضیلت نیکی.
در جایی دیگر نیز خدا وقتی می‌خواهد از عمل صالح تعریف کند، به صالحان می‌پردازد و می‌فرماید: إِلَّا مَنْ أَتَی اللهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ؛ مگر اینکه کسی با قلب سلیم نزد خدا آید.(شعراء، آیه 89) یعنی خدا نمی‌خواهد بگوید عمل صالح خوب است، بلکه می‌گوید آدم صالح خوب است.
پس روش آموزشی و پرورشی خدا، همانند اساتید اخلاق نیست، بلکه در ساختار تعلیم و تزکیه رب‌العالمین انجام می‌شود که همان آموزش و پرورش تصرفی و تزکیه است.
یکی به طنز می‌گفت: اصلا هیچ چیز خدا به آدمی ‌نرفته است؛ زیرا روش‌های الهی با روش‌های پیش‌بینی شده و قواعد و سنت‌های معمول انسانی نمی‌سازد. اگر مراد این باشد، این طنز نیست، و عین حقیقت استف لذا زمخشری ادیب، نمی‌تواند قرآن را تفسیر کند؛ زیرا حتی کلام خدا در ساختار قواعد ادبی قرار نمی‌گیرد که زمخشری می‌شناسد.(کشاف، زمخشری، ج 1، ص 218 )