kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۶۱۶۸
تاریخ انتشار : ۲۸ شهريور ۱۴۰۰ - ۲۰:۲۹
نگاهی به فیلم کوتاه کن لوچ درباره 11 سپتامبر

روایت مستندی از یک یازده سپتامبر دیگر

 

سعید مستغاثی

در اولین سالگرد 11 سپتامبر 2001 ، فیلم مستندی ساخته شد از مجموعه 11 فیلم 11 دقیقه‌ای از
11 فیلمساز مختلف از جمله یوسف شاهین، آلخاندرو گونزالس ایناریتو، شان پن، کلود للوش، شوهی ایمامورا، میرا نایر، دنیس‌تانوویچ و... و یکی از آنها هم کن لوچ بود که فیلم یازده دقیقه‌ای‌اش را به یک یازده سپتامبر دیگر اختصاص داده بود.
کن لوچ در فیلم کوتاه خود در سالگرد 11 سپتامبر 2001 به کودتای آمریکایی ژنرال آگوستینو پینوشه علیه سالوادور آلنده (رئیس‌جمهوری منتخب مردم) در شیلی که آن هم در 11 سپتامبر اتفاق افتاد پرداخته بود. یک
11 سپتامبر دیگر اما در سال 1973 که آن هم در
سه‌شنبه‌ای روی داده بود ولی هیچگاه مانند 11 سپتامبر 2001 در بوق رسانه‌ها قرار نگرفت و در غوغای رسانه‌ای و نظامی غرب، به سانسور و فراموشی گرفتار آمد.
اگر در 11 سپتامبر 2001، حدود 3000 نفر در برج‌های دوقلوی بانک تجارت جهانی قربانی شدند، در 11 سپتامبر 1973 تنها در استادیوم سانتیاگو پایتخت این کشور، بیش از 30 هزار نفر توسط کودتاچیان آمریکایی قتل عام گردیدند.
کن لوچ روایتش را از زبان یک شیلیایی تبعیدی (که در زمان ساخت فیلم در لندن به سر می‌برد) به تصویر کشید. نویسنده‌ای که پس از حادثه برج‌های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک نامه‌ای که به مادران و پدران کشته‌شدگان آن حادثه نوشت.
در فیلم کن لوچ ، او خطاب به پدر و مادرهای
کشته شدگان یازده سپتامبر نیویورک می‌نویسد:
«... عزیزان شما کشته شدند و عزیزان من نیز و ما سال روزی را با هم به ‌اشتراک داریم: یازدهم سپتامبر. سه‌شنبه یازدهم سپتامبر...»
کن لوچ سپس از قول نویسنده شیلیایی، شرح انتخابات سال 1970 این کشور را می‌دهد. انتخاباتی که می‌توانست رویای ساخت جامعه‌ای براساس شراکت مردم در محصول کار خود و ثروت کشور را تحقق بخشد.
او می‌گوید:
«... پس در سپتامبر 1970 همگی رای دادیم و برنده شدیم... شیر و آموزش سهم کودکان شد، زمین‌های
بلا استفاده در اختیار کشاورزان بی‌زمین قرار گرفت.
زغال سنگ، معادن مس و صنایع مادر به مالکیت همگانی درآمد. مردم برای اولین بار در زندگی شان کرامت انسانی را تجربه می‌کردند...»
صحنه‌ای از ملاقات هنری کیسینجر و ژنرال پینوشه نمایش داده می‌شود.
«... اما وزیر امور خارجه شما، آقای هنری کیسینجر جایی گفت: من نمی‌فهمم چرا باید بنشینیم و دست روی دست بگذاریم که کشوری کمونیستی شود؟ فقط به دلیل بی‌مسئولیتی مردمش؟! یعنی تصمیم دمکراتیک ما، رای ما برایشان موضوعیت نداشت... بازار دو سود مهم‌تر از دمکراسی هستند...:
سپس صحنه‌ای از فعالیت کمپانی‌های آمریکایی در شیلی مانند ITT و انحصارگران استخراج مس از معادن شیلی و بعد از آن، نیکسون، رئیس‌جمهوری آمریکا در حال سخنرانی نشان داده می‌شود و نویسنده شیلیایی می‌نویسد:
«... رئیس‌جمهور شما نیکسون گفت: کاری خواهد کرد که اقتصاد ما زوزه بکشد. به CIA ماموریت داد تا مستقیما در ایجاد شورشی نظامی شرکت کند. در انجام یک کودتا. ده میلیون دلار و در صورت لزوم حتی بیشتر در اختیار قرار گرفت تا از شر رئیس‌جمهور ما، سالوادور آلنده خلاص شوند...»
اعتصاب کامیونداران نشان داده می‌شود که کنار جاده‌ها توقف کرده و کار نمی‌کنند. اجناس و کالاها حمل‌ونقل نمی‌شود و شبکه بازار شیلی تعطیل می‌گردد. فیلم کن لوچ و نامه شیلیایی تبعیدی این‌گونه ادامه پیدا می‌کند:
«...دوستان! رهبران شما خیز برداشتند که ما را نابود کنند؛ اعتصابی در بخش حمل‌ونقل ایجاد کردند که تقریبا اقتصاد ما را فلج کرد. هرگونه تجارتی را بین ما معلق کردند که منجر به هرج و مرج عظیمی شد و زنان قابلمه به دست...»
زنان قابلمه به دست در جلوی مقر آلنده بر قابلمه‌های خالی خود می‌کوبند. آنها هرگز فکر نمی‌کردند که
آلت دست امثال کیسینجر شده‌اند!
نویسنده شیلیایی در فیلم کن لوچ درباره 11 سپتامبر می‌گوید و می‌نویسد:
«...حاملان پول از کشور شما، گروه‌های نئوفاشیستی را تحت حمایت گرفتند که خشونت را به خیابان‌ها می‌آوردند و در کارخانه‌ها و نیروگاه‌ها بمب گذاری می‌کردند...»
اما در مقابل همه این خرابکاری‌ها، آلنده برای مردم شیلی سخنرانی می‌کند و آنها را به اتحاد علیه امپریالیسم فرا می‌خواند. تصاویر جرج دبلیو بوش پس از حمله به برج‌های دوقلوی نیویورکی نشان داده می‌شود که می‌گوید در یازدهم سپتامبر دشمنان آزادی جنگی را علیه کشور ما آغاز کردند.
تصاویری از‌تانک‌ها و زره‌پوش‌ها در خیابان‌های سانتیاگو پایتخت شیلی نمایش داده می‌شود و نویسنده شیلیایی همان جمله جرج بوش را تکرار می‌کند و می‌نویسد:
«... در یازدهم سپتامبر، دشمنان آزادی، جنگی را علیه کشور ما آغاز کردند... با اولین طلیعه آفتاب (یازدهم سپتامبر 1973)، آن روز صبح ‌تانک‌ها و نیروهای نظامی به سمت کاخ ریاست‌جمهوری ما حرکت کردند، آلنده، وزرا و مشاورینش در کاخ بودند. آلنده هنگامی که کاخ موندا در آتش می‌سوخت، فرار نکرد... او به قتل رسید... سه‌شنبه بود...برای ما هم سه‌شنبه بود، یازدهم سپتامبر 1973، روزی که برای همیشه زندگی‌مان را نابود کرد...»
تصاویری از مردم در حال وحشت و فرار و نیروهای نظامی و ‌تانک‌ها به دنبال آنها، گروهی را چشم‌بسته در مقابل جوخه‌های اعدام نگاه داشته‌اند و کنار خیابان تیرباران می‌کنند. تصاویری از قتل و کشتار و ضرب و جرح
و بازداشت مردم توسط نیروهای نظامی و کودتاچی.
نویسنده شیلیایی ادامه می‌دهد:
«... به زانوی من شلیک مستقیم کردند، بعدتر سرم را در کثافت و لجن فرو کردند...بارها و بارها کتکم زدند، طوری که بارها بیهوش شدم... روزی در زندان از پشت میله‌ها، ژوزوئه دو کاسترو (پزشک، متخصص علم تغذیه، نویسنده، استاد دانشگاه و رئیس ‌پیشین سازمان خواربار جهانی (فائو) و فعال اجتماعی در زمینه مبارزه با گرسنگی جهانی) را دیدم که از بازوها روی زمین می‌کشیدنش، دیگر نمی‌توانست روی پاهایش راه برود. از گوش‌هایش خون جاری بود، اول استخوان هایش را خرد کردند و سپس او را به قتل رساندند. از کمپ‌های نگهداری و شکنجه‌گاه‌هایی می‌شنیدم که توسط افسران ارتش آموزش دیده در ایالات متحده اداره می‌شد. از مثله شدن بدن‌ها و پرتاب شدن از هلی‌کوپترها مطلع شدیم. همه این شکنجه‌ها در برابر کودکان و همسران می‌دانید چه کردند؟... و بعد از وجود کاروان‌های مرگ باخبر شدیم. از ژنرالی که شهر به شهر می‌رفت و دستور اعدام‌های به قید قرعه می‌داد... سی هزار نفر به قتل رسیدند. سی هزار نفر!»
استادیوم سانتیاگو شیلی نشان داده می‌شود که مردم توسط نیروهای کودتاچی روی سکوهایش، به اجبار نگاه داشته شده‌اند. و بعد همه آنها تیرباران شدند.
نویسنده شیلیایی با اندوه می‌نویسد:
«... هنگامی که سفیر شما در شیلی از وجود شکنجه ابراز نارضایتی کرد، کیسینجر جواب داد: «بهش بگویید کلاس‌های علوم سیاسی‌اش را تعطیل کند!» ژنرال پینوشه که کودتا را سازماندهی کرده بود، لبخند زد و تبریکات وزیر امورخارجه را بابت کاری‌تر و تمیز دریافت کرد و جریان ورود دلارهای آمریکایی به شیلی از سر گرفته شد...»
نویسنده آخرین جملاتش را چنین می‌نویسد:
«... من را تروریست خطاب کردند و بدون دادگاه و حق دفاع از خود به حبس ابد محکوم نمودند...»
این روایتی مختصر از یکی از ده‌ها کودتایی است که آمریکا توسط مزدورانش در کشورهای مختلف دنیا برپا کرده، آزادی و استقلال مردم سرزمین‌های مختلف را مورد تهاجم قرار داده و ثروت‌ها و منابع زیرزمینی و روزمینی آنها را هم به غارت بردند.